به سوی الگوی رسانه اسلامی
چکیده
کلیدواژگان: دین و رسانه، نظریه ها، نظریه ی ذات گرایانه، نظریه ی ابزار گرایانه، نظریه ی تعامل گرایانه دین رسانهای، رسانه ی شکولار
درآمد
نسبت تاریخی دین و رسانه
در دومین مرحله شاهد چالش بین دو نهاد رسانه و دین هستیم که از تحولات ارتباطی در رنسانس به بعد شروع میشود که در این مرحله رسانه ی غالب، رسانه های نوشتاری بودند. در این دوره انحصار قدرت فرهنگی جوامع غربی از دست کلیسا خارج شده و رفته رفته کلیسا رتبه ی اول در کسب این جایگاه را از دست میدهد.
سومین مرحله که عصر اطلاعات نام دارد، بر دین تأثیر میگذارد. در این مرحله رسانه های غالب، الکترونیکی هستند. اکنون که این رسانه ها در همه ی جنبه های زندگی بشر دخالت دارند، میتوان گفت که در حال تأثیر گذاری بر دین نیز هستند و دین به عنوان یک نهاد اصیل و قوی نمیتواند رسانه ها و نقش مهم آن ها را در نظر نگیرد؛ چرا که بدون توجه به رسانه ها خود را منزوی نشان میدهد. (1)
نتیجه این که از یک سو به دلیل اهمیت دین در طول تاریخ بشر، هیچ پدیدهای از جمله رسانه ها نمیتوانند دین را نادیده بکیرند و از سوی دیگر نیز به دلیل اهمیت و جایگاه فوق العاده خاص رسانه ها در دنیای کنونی، دین، نهادهای دینی و دینداران نیز نمیتوانند نسبت به رسانه ها بی تفاوت باشند و این بی تفاوتی نتیجهای جز منزوی شدن دین در بر ندارد. حال آن که دین آمده تا گسترش یابد و به مردم ابلاغ شود و همین بایسته بوده که سبب تکوین مباحث بسیاری به اسم تبلیغ دینی شده است.
نظریه های دین و رسانه
در چالش های نظری نسبت دین و رسانه، سه گروه از نظریه ها وجود دارند که میتوان گفت از رد کامل امکان رابطه بین دین و رسانه تا پذیرش کامل انتقال مفاهیم دینی از طریق رسانه های نوین را ادعا میکنند. نظریه های موافق با استفاده ی دین از رسانه برای تبلیغ دینی، به نظریه های ابزارگرایانه مشهور هستند و در سوی مخالف نظریه های ذات گرایانه و تعامل گرایانه مطرح میشوند. در این جا به طور مختصر به اهم ادعاهای این سه گروه از نظریه ها اشاره میکنیم و پس از آن به سوی نظریه ی پیشنهادی خود گام برمیداریم.
دیدگاه های ابزار گریانه
این نظریه ها معتقدند از این باب (وسیله و ابزار بودن) تفاوتی بین رسانه های سنتی و مدرن وجود ندارد همه ی این ها تنها یک ابزار هستند که میتوان از آن ها در راستای خدمت به هر هدفی استفاده کرد. از این منظر ارائه ی هر گونه تعبیری که به نوعی ازجاع به ماهیت رسانه باشد، باطل است؛ چرا که ماهیت بنا به تعریف، حکایت گر ثبات و عدم تغییر است حال آن که در این رویکرد چنین ثباتی مورد تردید قرار گرفته است و اگر واژگانی نظیر ماهیت، گوهر و ذات استعمال میشوند از یک باب تسامح است. (فهیمی فر، 1382، ص31)
از منظر ابزار گرایان چون رسانه هیچ ماهیتی ندارد، «در ذات خود واجد هویت فرهنگی مستقلی نیست و به منزله ی ابزار میتواند در خدمت پیام های متفاوت و مختلف باشد و در هر فرصت به شکلی خاص ظهور و بروز یابد». (حسینی، 1386، ص 137)
دیدگاه های ذات گرایانه
این دیدگاه ها عمدتاً از دو مبنای مختلف فلسفی و رسانهای سرچشمه گرفتهاند. شاخص ترین فرد در حوزه ی نظریه ی فلسفی ذات گرا، فیلسوف مشهور غربی مارتین هایدگر است.
هایدگر بر خلاف تلقی سنتی فن آوری را امری هستی شناختی میداند انسان با فن آوری رابطهای بیرونی ندارد، بلکه فن آوری با ساختار وجودی انسان عجیب شده است ویژگی فن آوری تنها از طریق توافق و انطباق آن با بشر قابل درک است. مبانی نوآوری های فنی، ریشه در زندگی انسان دارد و معنای فن آوری از طریق اثری که بر انسانیت ما میگذارد و نیز ویژگی هایی که از چنین پایه و پیشینهای کسب میکنند، قابل فهم است. (کریستیانز، 1385، صص 94-95)
در نگاه ذات گرایان، رسانه ی مدرن همه ی عناصر جهان مدرن را به عنوان عناصر ذاتی با خود حمل میکند و اساساً به نوعی ثمره و محصول جهان مردن است. بر این اساس جهت شناخت رسانه ی مدرن شناخت دنیای مدرن در همه ی ابعاد معرفتی و غیر معرفتی ضروری است؛ برای نمونه از این منظر، سینما و تلویزیون اساساً رسانه ی غفلت (آیینه ی جادو) است. (آوینی، 1386) در نتیجه این اعتقاد وجود دارد که چون سکولاریسم و دین گریزی از ویژگی های اصلی جهان مدرن است، پس رسانه های نوین که حاصل جامعه ی غرب هستند نیز چیزی جز ترویج کننده ی مفاهیم آن نیستند، پس چگونه میتوان از ابزاری که ذاتاً دین گریز است، برای تبلیغ دین استفاده کرد؟ این ها عقیده دارند که؛
رسانه ی تلویزیون، استقلال ذاتی ندارد؛ تولد یافته ی فرهنگ مردن است. به منظور برآورده ساختن اهدافی به وجود آمده که در ذات مدرنیسم، اُمانیسم و سکولاریسم وجود دارد و همه ی احکامی که درباره ی کلیت فن آوری و ماهیت رسانه جاری است، درباره ی رسانه مورد بحث ما نیز صدق میکند... تلویزیون عین سکولاریسم است. (معززی نیا، 1386، ص 126)
یا این که:
فن آوری تلویزیون صرفاً وسیلهای در خدمت بشر و مطیع محض او نیست بلکه خود به صورت یک بسته ی فرهنگی است که اقتضائات خاص خود را دارد. تلویزیون زاده ی تحولات فکری و اجتماعی جامعه ی مغرب زمین در عصر نوزایی است... بنابراین رسانه ی تلویزیون را باید با توجه به بستر پیدایش آن مطالعه کرد نه به عنوان ابزار بی جان و فرمان بر محض بشر. (زکی، 1386، ص 188)
مهم ترین اندیشمندان حوزه ی ارتباطی نظریه های ذات گرا عبارتند از نیل پستمن و استاد وی مارشال مک لوهان. در واقع عبارت مشهور مک لوهان که «رسانه، پیام است» (مک لوهان، 1377، ص 5). کلاسیک ترین بیان از ذات گرایی رسانه هاست.
پستمن با دیدگاه انتقادی نسبت به رسانه ها به ویژه تلویزیون، امکان جمع بین رسانه و دین را که از دو ماهیت و دو ذات کاملاً متفاوت برخوردارند، محال میداند. پستمن با تأکید بر این مطلب پافشاری میکند که از هر ابزار و وسیله ی ارتباط جمعی نمیتوان توقع تبادل پیام داشت. وی میگوید از مهم ترین عناصر اولیه ی یک برنامه ی دینی آن است که از نوعی قداست معنوی و ماورای مادی بر خودار باشد، در حالی که تلویریون ذاتاً این جهانی است و از این رو جمع این دو مقوله تبدیل یک برنامه ی قدسی به آیینی مادی است. وی ماهیت تلویزیون را بر اساس میل بشر و ماهیت دین را بر اساس نیازهای واقعی آن میداند. این گفتار از وی نشان دهنده ی تفکیک میل از نیاز است. پستمن معتقد است پیامبران دینی هیچ وقت هر چه مردم میخواستند به آن ها عرصه نمیکردند بلکه آن چه برای آنان ضروری و مفید بود، در اختیارشان قرار میدادند. در حالی که تلویزیون برای آن است که دوستدار مصرف باشد و میل مردم را تأمین کند.
دیدگاه های تعامل گرایانه
نگاههای فرهنگی در دیدگاه های تعامل گرا نیز از مطالعات نظری در حوزه ی فرهنگ بهره گرفته و سعی در تبیین نسبت بین دین و رسانه از طریق شناخت الگوها و فرآیندهای فرهنگی دارند این نگاه بیشتر توسط استورات هوور و همکارانش ترویج میشود. این ها معتقدند که کار بازاندیشی در رابطه ی دین و رسانه باید با بررسی نگاه های مخالف در نسبت دین و رسانه در چهارچوب فرهنگی مدرنیته انجام شود. این نگاه ها پس از بررسی رویکردهای ابزارگرایانه و ذات گرایانه به نگاهی بینابین دست میزنند و معتقدند از یک سو رسانه ها فراهم آورنده ی مواد خام لازم برای ساخت معانی دینی در زندگی هستند (تأثیر از ذات گرایی) و از سوی دیگر رسانه ها در خلق و تولید و توزیع نمادهای دینی میتوانند در خدمت دین باشند (تأثیر ابزار گرایی). (هوور، 1385، ص 14)
هم چنین پیش فرض اساسی در این نوع نگاه ها این است که دین و فرهنگ شبکهای به هم پیوسته در درون جامعه هستند و رسانه ها باید این گونه به دین و فرهنگ نگاه کنند. ( هوور، 1385، ص 11) به طور کلی دین در این نگاه امری فرهنگی است و با فرهنگ پیوسته است در نتیجه در تعامل نسبت دین و رسانه، نسبت فرهنگ و رسانه هم مدنظر است.
دیگر همکاران هوور، هم چون نات لاندبای، رابرت ای وایت و مارتین باربرو از منظرهای گوناگون فرهنگی چون مناسک و شعائر جمعی، ساخت فرهنگی، نیاز به معنا و افسون و... دیدگاه های خود را بیان کرده اند. ضمن این که تأثیر پذیری از ادبیات کلاسیک جامعه شناسی هم چون،آثار ماکس وبر، امیل دورکیم و ویکتور ترنر به عنوان چهارچوب نظری این دیدگاه ها درباره ی فرهنگ، از مشخصه های اصلی این عده است.
نکته ی پایانی درباره ی دیدگاهای متعامل این که این ها از میانی نظری دقیق استفاده نمیکنند بلکه درصدد پیدا کردن راه هایی برای پیوند زدن دو نهاد مهم اجتماعی دین و رسانه در زندگی انسان هستند و هم چون ذات گرایان به تدقیق در بررسی ماهیت این دو پدیده نمیپردازند.
جمع بندی
به نظر میرسد پیش از بیان نظریه ی مورد تأکید خود، باید اجرای آن کاملاً مشخص شوند تا نخست با مخاطب خود به درکی مشترک درباره ی مفاهیم برسیم نه این که هر کس بنابر تصورات خود از واژه ی بیان شده توسط ما، مفهوم مورد نظر خود را برداشت کند. دوم این که با مطرح کردن دقیق مفاهیم دین و رسانه به اشکالات نظریه های ذات گرا و ابزارگرا نیز اشاره داشته باشیم. پس پیش از ورود به مباحث نظری خودمان، تعریفی از دین و رسانه بیان میکنیم که گفتمان حاکم بر نوشتار مبتنی بر تعاریف مذکور است.
تعریف دین و رسانه
تعریف دین
تعریف رسانه
هم چنین برخی از ویژگی های یک رسانه به ذات و ماهیت ساخت آن باز میگردد که مطمئناً متأثر از مسائل فرهنگی آن جامعه که رسانه در آن تولد شده و نیز دلایل ساخت آن رسانه و مسائلی از این دست بر میگردد. این ویژگی ها نیز هم چون ویژگی های ناشی از ابزار گونگی رسانه، قابلیت ها و محدودیت هایی دارد؛ برای نمونه رسانه های مکتوب که بر اثر پیشرفت علم و فن آوری در غرب و وجود انسان های باسواد در غرب رشد کردند در جامعهای بدوی به هیچ وجه موفق نخواهند بود ولی نکته ی مهم این که نباید درباره ی قابلیت ها و محدودیت های رسانه ها اغراق کرد و به طور غیر واقعی به توصیف آن ها پرداخت.
شباهت دین و رسانه
برخی از اندیشمندان نیز میان کارکردهای رسانه با کارکردهای جهان بینی، اخلاق، عقاید و ارزش های دین شباهت هایی دیده اند. (راودراد، 1386، ص207) و هم چنین مجید محمدی معتقد است دین و رسانه هر دو، سه نوع رابطه با کل جامعه دارند: ایدئولوژیک، انتقال فرهنگی و ماوراءالطبیعی (محمدی، 1382، ص 171) که ما از این ها می گذریم.
ولی مهم تر این که دین و رسانه در جهان شمولی و جهانی بودن با یکدیگر اشتراک دارند و هم چنین ماهیت هر دو ساحت جهان شمول، بر مدار ارسال پیام و ارتباط با مخاطبان می چرخد.
با وجود چنین وجه مشترک از ادیان در دنیای ارتباطات و اطلاعات اموری هم چون قدرت، سیاست، نهادها، اقتصاد و شهرنشینی و به طور عام مصرف گرایی اصالت دارد. از این رو هر عامل یا عنصری که سبب به مخاطره افتادن این اولویت ها باشد، در چالشی بنیادین با ماهیت فرآیند پرشتاب توسعه ی جهانی قلمداد می گردد و از رهگذر چنین استنباطی، فهم نادرستی از دین پدید می آید که آن را به امری فردی و خصوصی فروکاسته است که برآیند آن منجر به پذیرش تلویحی دین زدایی از ساحت کارکرد رسانه در عصر حاضر است. تقید به عینیت گرایی ژورنالیستی به غلبه و اشاعه ی این فکر منجر شده است که احساسات دینی و مذهبی گرچه در زندگی شخصی، امری مقبول و مطلوب است ولی باید از عرصه ی زندگی جمعی به ویژه در عرصه ی رسانه کنار گذاشته شوند. (سعیدآبادی،1386، ص 255)
دلایلی چون آمانیسم، سکولاریسم، سودمحوری، تجربه گرایی، لذت گرایی، کج فهمی و... در فرآیند کار رسانه ای، سبب شکل گیری نوعی نگاه حداقلی به دین می شود. به طوری که دین رسانه ای را به صورتی کاریکاتوری از دین حقیقی و موجود در جهان خارج نشان می دهد. در پایان این نوشتار اشاره ای به رویکردهای حداقلی به دین خواهیم داشت ولی غرض این که به نظر ما رابطه ی دین و رسانه باید شکیل تر و واقع گرایانه تر از این باشد که به تقلیل گرایی دینی برسد در نتیجه در رابطه ی دین و رسانه ما قایل به رویکردی حداکثری هستیم. رویکردی که دین در آن سبک زندگی انسان است که غایت آن نیل به سعادت اخروی و سامان یافتن سلامت مادی و معنوی در زندگی است؛ یعنی دین در همه ی زندگی بشر و همه ی جوانب زندگی وی حاضر، ناظر و عامل است.
نظریه ی الگوی اسلامی رسانه ی همگرا
گفتیم که اشکال وارد بر نظریه ی پستمن این است که وی دین را منحصر در مناسک ظاهری می داند. در حالی که به نظر ما «آن چه از دین در نظریه ی رسانه ی دینی گفته می شود، توجه به آن به عنوان سلسله ای از اعتقادات و باورهای دینی و هم چنین التزام به شرایع دینی است. البته باید بین مضامین دینی و غایات دینی تفاوت قائل شد. شاید علت بد بینی مفرط به رسانه ها به ویژه تلویزیون از فقدان چنین تمایزی ناشی شده باشد. به نظر مؤلف، اشکال اصلی پستمن در همین است که وی مضامین انحصاری دینی را از غایات دینی جدا ندیده است. اگر مراد از دین، آموزه های دینی باشد، شاید استنتاج وی تا حدی قابل قبول باشد ولی اگر به دین به عنوان غایات دینی و اخلاقی و معنوی نگاه شود، در آن صورت تعبیر رسانه ی دینی که توجه به غایات دارد، کاملاً با اقتضائات ذاتی رسانه ها از جمله رسانه ی تلویزیون هم سنخ و قابل جمع است». (حسینی، 1386 ، ص 145)
هم چنین فقیهی نیز این معنا را آورده است که «منظور از دینی بودن رسانه دخیل بودن غایت و ارزش دینی در رسانه است». (فقیهی، 1382 ، ص 51) درباره ی این که غایات دینی چیست، مطالبی در ذیل تعریف دین آورده شد که عبارتند از سعادت اخروی و سلامت مادی ـ معنوی در دنیا و این امور حاصل نمی شود جز با رعایت حدود ناشی از اخلاق و عقاید و احکام اسلامی و نیز انجام وظایف ناشی از آن ها.
بر این اساس «در رسانه ی دینی، به جای آموزه های انحصاری ادیان، باید به غایات، اهداف و معانی دینی توجه کرد. این توجه در رسانه ی دینی حتی می تواند از طریق برنامه های غیر دینی و غیر مذهبی نیز صورت پذیرد؛ برای نمونه ساخت یک برنامه ی کاملاً سرگرم کننده و یا یک نماهنگ، چنان چه در جهت معنابخشی به زندگی انسانی تحقق یابد، مشمول آن چیزی است که در این نظریه، دینی گفته می شود». (حسینی، 1386 ، ص 148)
البته مباحث مطرح شده توسط دکتر حسینی یک پیش فرض اساسی دارد که در مقاله ی خود از آن به پلورالیسم یا تکثرگرایی دینی یاد می کند. ما در این جا بدون این که پیش فرض ایشان را بپذیریم، معتقدیم که در درون پارادایم دین مبین اسلام اگر از رسانه ای برنامه هایی پخش شود که به غایت دین توجه داشته باشد ـ یعنی تضمین کننده ی سعادت اخروی و سلامت دنیوی باشد ـ و با عقاید و احکام و اخلاق اسلامی تناقض نداشته باشد، می توانیم به آن رسانه ـ البته با اغماض ـ رسانه ی دینی اطلاق کنیم. البته صحیح تر آن است که توجه به غایات دین نه تنها در فرآیند تولید پیام یا محتوای رسانه مهم است بلکه بایستی همه ی ساز و کارهای حاکم بر رسانه اعم از مالکیت رسانه، اقتصاد رسانه،جذب نیروهای انسانی سازمان رسانه، فرهنگ سازمانی حاکم بر سازمان رسانه، فرآیند تولید و مدیریت پیام، تعامل با مخاطبان و... بر اساس معیارهای اسلامی و در راستای غایات دین باشد؛ برای نمونه نمی توان رسانه ای را که همه ی برنامه های آن به نوعی ـ مستقیم یا غیر مستقیم ـ دینی است ولی از منابع مالی غیر شرعی یا قوانین اداری و فرهنگ سازمانی منافی عدالت اسلامی و... بهره می برد، رسانه ی دینی نامید. در صورت رعایت و توجه به غایات دینی، رسانه های مدرن با همه ی اقتضائات و ویژگی های ناشی از ذات و ماهیتشان می توانند با اقتضائات دینی هماهنگ شوند.
پاسخ به یک پرسش مهم
1. آیا منظور ترویج مضامین دینی از طریق رسانه هاست؟
2. آیا قرار است روش های تبلیغ ادیان به روش های تبلیغی موجود در رسانه ها اضافه شود؟
3. تنظیم اهداف رسانه بر اساس اهداف دین مورد نظر است؟
با توجه به مطالب گفته شده روشن است برای ادعای وقوع رسان دینی، باید اهداف رسانه در راستای اهداف و غایات دین تعریف شود گرچه این بدین معنا نیست که به سطوح دیگر توجه نمی کنیم بلکه هر سه سطح برای ما مهم و ارزشمند هستند ولی اگر سطح سوم را بپذیریم، سطوح یک و دو خود به خود پذیرفته می شوند؛ زیرا چون که صد آید نود هم پیش ماست! بر همین اساس است که رسالت رسانه ی دینی را دنبال کردن اهداف دین می دانیم.
مقصود از رسالت در این عرصه، چیزی متفاوت از کارکرد و وظیفه است و به احساس تعهدی گفته می شود که رسانه ها و گردانندگان آن ها نسبت به ارائه دادن یا ارائه ندادن اطلاعات و اخبار احساس می کنند. برای تشبیه می توان رسالت را روح حاکم بر فعالیت های حرفه ای و التزام درونی و عملی به دنبال کردن هدف یا اهداف خاصی در ضمن انجام وظایف ذاتی دانست. تعهد رسانه در برابر دین و یا دینی کردن رسانه ها نیز از همین مقوله شمرده می شود. (اسماعیلی،1382 ، ص 152)
آیا دین فقط موجب اعمال محدودیت در رسانه ی دینی می شود؟
نباید تاثیر آموزه های دینی بر رسانه را صرفاً محدودیت زدایی دانست؛ این برداشت نادرستی است که عمداً یا از روی اشتباه، برای ترویج آن تلاش می کنند. نمی توان این واقعیت را انکار کرد که پایبندی به ارزش ها و احکام دینی به هر حال ضوابط و محدودیت هایی را بر تصمیم گیری ها، گفتارها و کردارها تحمیل می کند ولی این همه ی واقعیت نیست. بخش مهم و دیگر آن است که التزام به شمار فراوانی از آموزه های اخلاقی و دینی، مسئولیت زا و موجب پیدایش تعدهایی است که به تحرک بیشتر رسانه ها می انجامد؛ برای نمونه پایبندی به آموزه ی عدالت طلبی، امر به معروف و نهی از منکر، دفاع از ستمدیدگان، نصیحت و خیرخواهی برای مومنان و ائمه ی مسلمین و ده ها اصل دینی مانند آن، نه تنها به رسانه ها و خبرنگاران متعهد اجازه ی سکوت و مماشات نمی دهد که جست وجو، تبلیغ، فریاد و تشویق جامعه به اقدام را وظیفه ی حتمی آنان قرار می دهد.(اسماعیلی،1382 ، ص 163)
این مسئولیت زایی و ایجاد وظیفه علاوه بر خبرنگاران بر عهده ی نویسندگان، فیلم سازان و آهنگ سازان و به طور کلی هنرمندان و صاحبان رسانه ها و... نیز هست. حتی باید به این نکته توجه کرد که گرچه با پذیرش غایات دین به عنوان هدف رسانه، محدودیت هایی برای رسانه ایجاد می شود ولی واقعیت امر این است که با پذیرش دین در رسانه، فقط در زمینه ی تولید پیام گستره ای از عالم پیش از تولد تا عالم پس از مرگ، مفاهیم بلندی چون الله، ملائکه، پیامبران، عدالت، تقوا، زیبایی و... پیش روی تولید کننده ی پیام قرار می گیرد؛ گستره ای که هیچ مکتبی جز مکتب انبیاء ارائه نمی دهد پس از این سو تولید کنندگان پیام، حوزه ی بیشتری از لحاظ زمان و مکان و عمق مفاهیم در اختیار دارند.
حال پس از این که به عدم تناقض ذاتی دین و رسانه و نیز امکان وقوع رسانه ی دینی و شرایط محتوایی وقوع آن رسیدیم، تلاش می کنیم الگوی اسلامی رسانه ی همگرا را بیشتر تبیین کنیم. در واقع در این الگو رسانه ای مد نظر است که در بالا از آن به عنوان رسانه ی دینی یاد کردیم. نظام رسانه ای هر جامعه و فرهنگی بر اساس مبانی ارتباطی آن استوار است. مبنای ارتباطات اسلامی بر اساس خلقت مخصوص الهی است که ما از آن به فطرت یاد می کنیم.
فطرت یک خلقت هدایت یافته ی تکوینی است که زمینه ساز هدایت آینده خواهد بود. (فیاض، 1386، ص 341)
در نتیجه از آن جا که فطری بودن، اساس ارتباطات در اسلام است، لازمه ی رسانه ی اسلامی نیز به شمار می آید.
نقطه ی مرکزی که در اسلام به عنوان دین میانه رو مطرح است و در مرکز جهان پدیداری آن قرار دارد، فطرت است و این فطرت در همه ی مردم روی زمین وجود دارد. فارغ از هر دین و مذهب و فرهنگ. پس نقطه ی ثقل نظام معنایی در اسلام در فطرت قرار دارد و مبادله ی معنا (ارتباطات) در اسلام بر اساس فطرت بنا می شود و رسانه های ارتباطی نیز باید بر همین اساس ترسیم شوند. (فیاض،1386، ص 340)
به بیان دیگر بنیان معرفتی ارتباطات اسلامی بر اساس فطرت بنا نهاده شده است:
جهان یکپارچه در حال شدن است و هم در یک جهت خاص انسان ها در حال شدن اند که این مسیر را فطرت روشن می کند و وحی و کتاب یادآور این مسیر مشخص اند. این همان بنیان معرفتی ارتباطات اسلامی است که نظام تولید معنا را مشخص می کند و بر این نکته ها، این نکته باید اضافه شود که خداوند خود فعال و پویا در تولید معنا است: «کل یوم هو فی شان (4)» (فیاض، 1386 ،ص 343)
فیاض پس از بررسی دقیق این مسئله در فلسفه ی اسلامی ـ که نوشته ی حاضر مجال آن را نمی طلبد ـ معتقد است که:
از دیدگاه اسلامی که بر اساس فطرت بنا می شود، ما به ارتباطات میان فرهنگی می رسیم؛ در این نوع ارتباطات، فرهنگ ها در سراسر جهان اعتبار دارند و هیچ فرهنگی بر فرهنگ دیگر برتری و هژمونی ندارد. پس این نظریه در برابر نظریه ی ارتباطات جهانی واقع می شود. (فیاض،1386 ، ص 351)
او می افزاید:
این الگو [الگوی اسلامی رسانه ای] با توجه به الگوی ارتباطی باید ترسیم شود؛ چون رسانه، آن وسیله ی انسانی یا فن آوریک است که یک الگوی ارتباطی را محقق می سازد و به شدت مشروط به نوع معنایی است که مبادله می کند، به طوری که اگر تطابق ارتباط و رسانه وجود نداشته باشد، دچار بحران ارتباطی خواهیم شد. جوامع شفاهی، رسانه های شفاهی می طلبند و اگر رسانه ی کتبی وارد آن ها شود، دچار بحران ارتباطی خواهند شد. حال که الگوی ارتباطی اسلامی میان فرهنگی است، پس الگوی رسانه ای آن نیز باید میان رسانه ای باشد». (فیاض،1386 ،ص 352)
این الگوی میان رسانه ای می تواندـ با اندکی اضافات در الگوی جدید ـ معادل نظریه ی همگرایی دکتر مولانا و سپس دکتر باهنر باشد که سال ها پیش مطرح شده است. این الگوی میان رسانه ای یا الگوی همگرا می تواند در چند محور و بُعد بحث شود. یکی از محورهای الگوی میان رسانه ای، توجه هماهنگ رسانه های سنتی و مدرن به یکدیگر است. آن چه دکتر مولانا (1371 الف؛ 1371 ب) و سپس دکتر باهنر از آن به همگرایی رسانه ها یاد کرده اند. اگر همگرایی را صفتی برای نظام ارتباطی و رسانه های اسلامی بدانیم، هر چند که شیوه های ارتباطی و رسانه های سنتی و مدرن از ساز و کارها و اقتضائات و ماهیت عملکردی متفاوت و خاص به خود برخوردارند ولی در جهت رسیدن به یک هدف واحد که همان غایات دین است، با هم مشترک و همگرا بوده و به نوعی مکمل یکدیگر در جریان فعالیت رسانه ای به شمار می روند.
همگرایی رسانه های سنتی دینی با رسانه های مدرن دینی زمانی میسر است که هر دو دسته با تبعیت از استراتژی مشترک دینی و هم سو و هم جهت با یکدیگر عمل کنند. چنین روابطی به معنای پذیرش نقش ها و وظایفی است که برآیند آن ها، مجموعه مقاصد این سامانه ی ارتباطی را پوشش دهد و این مقصود زمانی میسر می شود که مزیت نسبی کارکردهای دینی هر یک از دو نوع رسانه تعیین شده باشد. این امر باید با عنایت به مجموعه ای از عوامل مشخص شود:
1.توجه به قابلیت ها و محدودیت های آتی کانال های ارتباطی در شرایط فرهنگی ایران
2.علایق و خواسته های مخاطبان (باهنر،1381 ،ص 87)در واقع نظریه ی همگرا ادبیاتی نقادانه دارد و ناکارآمدی الگوهای کلاسیک نوگرایی ارتباطی را برای جوامع در حال توسعه مطرح می کند و به جای نگاه انحصاری به ارتباطات جمعی نوین، هم به ارتباطات سنتی و هم ارتباطات جمعی توجه دارد و توصیه می کند که هر گونه تحلیل باید در فضای فرهنگی آن جامعه صورت پذیرد.
این دیدگاه، نگاه تک بعدی به تاریخ و تقسیم آن بر مبنای فن آوری های نوین ارتباطی را ناکافی می داند، همان گونه که سر در لاکِ ارتباطات سنتی فرو بردن و غفلت از تحولات نوین ارتباطی را گناه نابخشودنی می شمارد. تاریخ، بازتابی از تلفیق نظام های سنتی و فن آوری های نوین است ولی این شرایط فرهنگی جامعه است که غلبه یکی از رسانه های سنتی یا مدرن بر دیگری و گسست میان کانال های ارتباطی میان فردی و جمعی را سبب می شود. از این رو، شناخت نظام ارتباطات انسانی مرهون مطالعه ی نظام های فرهنگی و اجتماعی است.
نظام ارتباطات اسلامی در حوزه ی نظام فرهنگی اسلامی تعریف می شود. این نظام، نظامی بر مبنای جهان بینی توحیدی و متکی بر باورها، ارزش ها و اعمال فردی و اجتماعی است که اسلام آن ها را مشخص می کند. در این نظام نمی توان از نظریه ی وحدت گرایی اطلاعاتی و ارتباطی توحید، نظریه ی مسئولیت و راهنمایی و عمل ارتباطی امر به معروف و نهی از منکر، دیدگاه اخلاق ارتباطی تقوا و نگرش ارتباطات فراملیتی غافل ماند.
آن گاه که نوبت به تبیین ارتباطات در جامعه ای با حکومت اسلامی می رسد که در آن نهادهای قدرت از جمله ارتباطات جمعی را در اختیار دارد، این الگو تفاوت هایی پیدا خواهد کرد. از آن جا که حکومت در اسلام متعلق به خداست و حکام جامعه مکلف به رعایت قانون اسلام در خدمتگزاری به مردم هستند، بر همگرایی ارتباطی نه تنها یک مسئولیت حکومتی بلکه وظیفه ای بر دوش آحاد مسلمانان تلقی می شود.
زمانی که حکومت از معنای اصیل خود در سیره ی نبوی و علوی فاصله گرفت و قدرت و حاکمیت توسط حکام نااهل و فاسق در جوامع اسلامی مصادره و تسخیر گردید، این آغاز داستان بحران مشروعیت در ارتباطات سنتی و نوین جوامع اسلامی بود، از آن جایی که قدرت میان حکام و رهبران دینی تقسیم شد. هریک از این دو، کانال های ارتباطی خود را تأسیس یا تقویت کردند و جریان های مجزایی را پدید آوردند و این به معنای نوعی واگرایی در نظام ارتباطاتی این جوامع بود. ظهور نظام های مدرن دولت ـ ملت در خاورمیانه ی قرن بیستم، جریان واگرایی ارتباطی را تشدید نمود. ظهور فن آوری های نوین ارتباطی که خاستگاهی استعماری در بسیاری از کشورهای اسلامی داشت، نه تنها نتوانست مشروعیت لازم را بیابد، بلکه گاه به واسطه ی اهداف استعماری آن با مقابله ی مردم به رهبری علمای دین روبه رو می شد.
در یک مطالعه ی موردی، ایران نمونه ی گویای این مسئله است. ایران در طول تاریخ پیش از اسلام و پس از اسلام همواره دست به گریبان بحران مشروعیت ارتباطی بوده است. با مروری بر تاریخ تحولات ارتباطاتی ایران، می توان به این نتیجه رسید که کنترل قدرت سیاسی و تاثیر گذاری فرهنگی بیشتر نیازمند کنترل کانال های ارتباطات سنتی بوده است تا وسایل ارتباط جمعی نوین، رسوخ اعتقادات اسلامی در میان مردم ایران سبب گردیده است که ارتباطات سنتی اسلامی با انتساب به اسلام و مشروعیت علمای اسلامی، تعیین کننده ی مشروعیت رسانه های نوین نیز باشند. از آن جا که نظام های حکومتی در گذشته ی ایران هیچ گاه مشروعیت دینی و سیاسی در میان مردم نداشته اند، سامانه ی ارتباطات ایران از ویژگی همگرایی ارتباطی به دور مانده ایت.(باهنر،1387، صص 204-206)
جمهوری اسلامی ایران برای نخستین بار همگرایی در ارتباطات سنتی و مدرن را تجربه می کند. انقلاب اسلامی ایران را می توان اوج واگرایی میان ارتباطات سنتی و ارتباطات جمعی نوین دانست به گونه ای که سرانجام به واکنش شدید سنت علیه جریان غالب رسانه های مدرن ارتباطی منجر شد و پیروزی رسانه های سنتی بر وسایل ارتباطات جمعی را رقم زد. با محوریت اسلام در قانون اساسی و نظام اجتماعی کشور، حکومت اسلامی بر اساس الگوی اصیل اسلامی تشکیل شد و علماء در مصادر حکومت حاضر شدند به این ترتیب پس از یک تجربه ی شدید واگرایی، همگرایانه ترین روابط میان ارتباطات سنتی و جمعی در سامانه ی متعامل و پویای ارتباطات ایران تحقق یافت. از یاد نبریم که مشروعیت ارتباطات جمعی در ایران و تصمیم گیری درباره ی تأثیرات و کارکردهای آن ها در گرو تحلیل رسانه های سنتی دینی از آن هاست. (باهنر،1387، صص 70-71)
روابط میان ارتباطات جمعی و ارتباطات سنتی در درون یک سامانه ی متعامل پویا ممکن است به دو صورت واگرا و همگرا تحقق پیدا کند که توضیحاتی درباره ی واگرایی داده شد ولی همگرایی خود به دو گونه مشابه و مکمل تقسیم می شود. در رابطه ی همگرا رسانه های گوناگون یا با یکدیگر همپوشانی دارند ـ یعنی پیام های یکسان تولید می کنند ـ و یا یکدیگر را تکمیل می کنند که به معنای این است که اگر رسانه ای پیامی را ارسال نکند یا گیرنده دسترسی به یک رسانه نداشته باشد، رسانه های دیگر وظیفه ی ارسال پیام را بر عهده می گیرند و در نتیجه برآیند ارتباطی آن ها وحدت گرا و همسو می شود. (باهنر،1387، صص 226-227) در این جا فرقی نمی کند که پیام تولید شده از سوی رسانه ی سنتی یا مدرن باشد.
با همگرایی رسانه های مدرن و سنتی است که می توان محتوای غنی ارتباطات اسلامی و معارف اسلامی را در شکل پیام های مختلف رسانه ای و از طریق رسانه های مختلف مدرن و سنتی به مخاطبان عرضه نمود و امیدوار بود که گامی مهم در امر تبلیغ و گسترش دین اسلام برداشته می شود.
علاوه بر همگرایی رسانه ای بین رسانه های سنتی و مدرن، یک بُعد و محور دیگر همگرایی یا تعامل میان رسانه ای را می توان بین رسانه های مدرن نیز در نظر گرفت.
هر جامعه ای بر اساس یک نظام میان رسانه ای استوار می شود و هر جامعه با جامعه ی دیگر در یک تعامل میان رسانه ای نیز واقع می شود. کتاب به عنوان قدیمی ترین رسانه و موثرترین رسانه (به علت تأثیر بر نخبگان جامعه) شناخته می شود و سپس بر دو رسانه ی دیگر تأثیر می گذارد؛ یعنی بر سینما و مطبوعات. سینما نیز بر تلویزیون و مطبوعات بر رادیو تأثیر می گذارند و این اساس نظام رسانه ای هر کشور و جامعه را تشکیل می دهد ولی همه ی این رسانه های پنج گانه دارای تعامل های درونی نیز هستند که می توان این تعامل میان رسانه ای درونی و برونی را در یک الگو و مدل تشریح کرد. کتاب در الگوی رسانه ای یک جامعه به منزله ی مغز آن جامعه و مطبوعات و سینما به عنوان دو دست و رادیو و تلویزیون به عنوان دو پای آن عمل می کنند ولی در ارتباطات میان فرهنگی و میان رسانه ای ارتباطات از راه مطبوعات و رادیو، یک ارتباطاتِ میان فرهنگی موفق است؛ چون این دو رسانه نه مثل کتاب هستند که در اوج انتزاع است و قابل ارتباطات دقیق نیست و نه شباهتی به تلویزیون و سینما دارند که از فرط سادگی (چون زبان تصویر است) قابل فهم نیستند؛ چون سادگی تصویر،
مطالب آن ها را در پشت خود پنهان می کند. پس مطبوعات و رادیو می توانند به عنوان رسانه های بینابینی نقش بسیاری در ارتباطات میان فرهنگی و میان رسانه ای بازی کنند و این برعکس ارتباطات جهانی (مورد نظر آمریکایی ها) است که در خط مقدم آن رسانه های تلویزیون و سینما قرار دارند. (فیاض،1386 ،صص 353-354)
البته این سخن به معنای عدم امکان استفاده از تلویزیون و سینما در ارتباطات مورد نظر ما نیست بلکه بیانگر توانایی بیشتر دیگر رسانه ها نیست به این هاست.
هم چنین بُعد سوم همگرایی یا تعامل میان رسانه ای را می توان همگرایی میان فرهنگی یا فراملیتی یا فراجغرافیایی رسانه های اسلامی نامید. گرچه این بُعد درون دو محور پیشین قابل تعریف است ولی با توجه به تفاوت های فرهنگی بین جوامع مختلف اسلامی مهم است که به طور جداگانه مورد بحث قرار گیرد. فرهنگ اسلامی در هر جامعه ای، برخی مؤلفه های بومی آن جامعه را نیز در کنار خود حفظ می کند، در نتیجه ما هیچ فرهنگی را به طور تمام و کمال نمی توانیم اسلامی بدانیم هر چه که آن فرهنگ مؤلفه های ضد اسلامی نداشته باشد؛ زیرا برخی از مؤلفه های تاریخی، جغرافیایی و... که خاص آن جامعه است، سبب مجزا شدن آن از فرهنگ اسلامی و فرهنگ دیگر جوامع اسلامی می شود. با اعتقاد به این تفاوت های میان فرهنگی بین جوامع مختلف اسلامی است که ما از فرهنگ اسلامی ـ ایرانی، اسلامی ـ عربی، اسلامی ـ آمریکایی و اسلامی ـ اروپایی و... یاد می کنیم.
وقتی ازهمگرایی یا تعامل میان رسانه ای به عنوان یک اصل در الگوی رسانه های اسلامی یاد می کنیم علاوه بر همگرایی رسانه های سنتی و مدرن و همگرایی در رسانه های مدرن با یکدیگر، تولید و توزیع همگرای پیام (مشابهت و روابط مکمل) بین رسانه های جوامع مختلف اسلامی و فرهنگ های مختلف جهان اسلام نیز می تواند یکی از ابعاد همگرایی رسانه ها باشد. در این جاست که همگرایی رسانه ای می تواند به ارتباطات میان فرهنگی بین جوامع مسلمان دامن زده و سبب شناخت جوامع اسلامی از یکدیگر شود که این شناخت به تنهایی آثار مثبت بسیاری برای مسلمین رقم خواهد زد و آن ها را به عنوان قدرت اول جهان معرفی خواهد کرد که درباره ی آثار آن باید ذیل مقاله ی دیگر به بحث بنشینیم. البته رسیدن به همگرایی میان فرهنگی نیاز به مطالعات دقیق ارتباطی، فرهنگی، سیاسی و... دارد و به همان اندازه که اهمیت دارد، نیازمند حساسیت و تدقیق بیشتر در حرکت به سوی این همگرایی است. این همگرایی در سیاستگزاری رسانه های اسلامی بسیار راه گشاست و سبب افزایش تعداد مخاطبان و حوزه ی نفوذ محتوای رسانه های اسلامی و افزایش عمق پیام رسانه های اسلامی در سراسر جهان می شود.
جمع بندی
دوم این که در الگوی رسانه ای اسلامی، همگرایی بین رسانه های گوناگون سنتی و مدرن، همگرایی بین رسانه های مدرن، همگرایی بین رسانه های گوناگون در سطح جهان اسلام، چه در تولید پیام (مشابهت و هم پوشانی) و چه در ارسال پیام (روابط مکمل) ضروری و مهم است.
بعد از مطرح کردن الگوی همگرای رسانه ی اسلامی قصد آن داریم تا به دو مفهوم رسانه ی دینی و دین رسانه ای به طور مجزا بپردازیم.
رسانه ی دینی و دین رسانه ای
دین رسانه ای همان مضامین و آموزه های انحصاری دینی است که از رسانه صرفا به منزله ی ابزار انتقال این معانی بهره می گیرد. (حسینی،1386 ،ص 147)
حال آن که « رسانه ی دینی بهره گیری از رسانه ها در جهت تحقق اهداف، غایات و آرمان های دینی است، نه لزوماً آموزه ها و باورهای انحصاری دینی». (حسینی،1386 ،ص 147) پس می توان اشکال نظریه ی پستمن را به دین رسانه ای وارد دانست؛ چرا که دین رسانه ای همان مناسک ظاهری و عبادی دین است که در روش های سنتی در مکان های خاص چون مساجد، یا به مناسبت ها و ایام خاص مانند ایام حج و یا از طریق متون خاص چون قرآن و ادعیه انجام می شود و امروزه رسانه های نوین ـ به ویژه رادیو و تلویزیون ـ قصد دارند که این کار را انجام دهند.
برخی از تعاریف رسانه ی دینی که توسط پژوهشگران ارتباطات ارائه شده است، حاکی از نوعی نگاه غلط یا دست کم متفاوت به دین است که با تعریف ما از دین سازگاری ندارد. در تعریف رسانه ی دینی گروهی معتقدند «رسانه ی دینی، رسانه ای است که مطالب و موضوعات آن دینی است، جهت گیری دینی دارد، رسانه ای است که به سازمان ها و احزاب دینی وابسته است و در کل جنبش آن دینی است. رسانه ای که برنامه های آن با عطف توجه به متدینان و یا از سوی آن ها منتشر و پخش می شود و ماهیت ایدئولوژیکی و دینی دارد، رسانه ی دینی است و بالاخره رسانه ی دینی نیز به دنبال مسائل دینی است و الزاماً جهت گیری عامه پسند، سیاسی یا جنجال بر انگیز ندارد».(محمدی،1380 ،ص 16)
بحث مورد نظر ما این است که این پژوهشگران، رسانه ی دینی را صرفا دنبال کننده ی مسائل دینی می دانند و این مسائل را از جهت گیری های عامه پسند مانند سرگرمی و برنامه های اوقات فراغت و یا برنامه های سیاسی جدا می دانند. در واقع در این نگاه به شبکه ای که کلاً متولی پخش دین رسانه ای باشد، رسانه ی دینی می گویند. این نوع نگاه از آن جا ناشی می شود که این پژوهشگران دین را هم چون دیگر پدیده ها ـ ورزش، شادی، سیاست، آموزش و... ـ یکی از مؤلفه های زندگی بشر و هم عرض آن مفاهیم می بینند در حالی که اگر دین را سبک زندگی بشر بدانیم همه ی جهت گیری ها و ابعاد فردی و اجتماعی وی توسط دین مشخص می شود.
البته دین رسانه ای با دین غیر رسانه ای و موجود در عالم واقع یا دینی که انسان ها در مساجد و معابد و یا در عبادات فردی و جمعی خود بدان می پردازند، نیز متفاوت است.
دینی که در رسانه به صورت مجموعه اعتقادات و مناسک مبتنی بر آن برای مخاطب، معرفی می شود از ویژگی های رسانه تأثیر پذیرفته و با آموزش ها و مناسک دینی که فرد با حضور فیزیکی در مجامع دینی دریافت می کند، متفاوت می شود. یکی از تفاوت ها به عنوان مثال این است که در حالت دوم فرد ممکن است تمرکز حواس خود را به دلیل حضور در فضای متفاوتی چون منزل یا محل کار از دست بدهد. بنابراین دینی که از طریق رسانه منتقل می شود را دین رسانه ای می نامیم که می تواند نشانه های دین را به طور گسترده توزیع نماید (راودراد،1386، ص 206)
هم چنین در مصداق رسانه ی دینی بسیاری رادیو و تلویزیون ایران را رسانه های دینی دانسته اند. (راودراد،1386 ،ص 209) ولی همان طور که پیش تر نیز اشاره داشتیم به نظر می رسد تا رسیدن به رسانه های دینی ـ برطبق تعریف و نظریه ی مورد نظر خودمان ـ راه زیادی باقی مانده و گرچه رسیدن به این آرمان سخت و طاقت فرسا می نماید ولی امری ممکن است؛ چرا که دست کم بخش ها و ژانرهایی از برنامه های صدا و سیمای جمهوری اسلامی نشان داده است که می توان به چنین هدفی دست یافت.
اهداف، سیاست ها و روش شناسی رسانه ی اسلامی در پرتو نگرش های اسلامی آن به جهان، زندگی و انسان توجیه پذیر است. هم چنین ایدئولوژی اسلامی تعیین کننده ی کارکردهای عمومی و اختصاصی رسانه، سبک ها، ابزارها و شیوه های نمایش برنامه ها و اخلاق و ضوابط حاکم بر آن است. فلسفه ی رسانه ی اسلامی چهارچوب عقلانی کلی و رهنمودهای ضروری را برای کارکنان و دست اندرکاران رسانه فراهم می کند. نگرش اصیل، رسانه ی اسلامی را نظامی جامع و کلی در نظر می گیرد و از این منظر به تعیین اهداف و انگیزه های آن می پردازد. پس شبکه ی تلویزیونی اسلامی صرفاً شبکه ی اختصاصی مذهبی نیست هر چند برنامه های مذهبی پخش کند. حتی صرفاً یک شبکه ی وعظ و خطابه نیز نیست. مخاطبان آن محدود به مسلمانان نمی شوند. شبکه ی اسلامی شبکه ای است که کاملاً بر مبنای تعالیم مذهبی و موازین اخلاقی شکل گرفته است. شبکه ی اسلامی، شبکه ای قدسی است. نمایش برنامه های قوی و با کیفیت که تأمین کننده نیازهای معنوی، فرهنگی و اجتماعی مخاطبان باشد، از اهداف اصلی شبکه ی اسلامی به شمار می رود.(رضایی،1382 ، ص 190)
مطالب این مقاله را با دین رسانه ای، کارکردها ونقد آن پایان می دهیم. باهنر دو کارکرد برای دین رسانه ای نقل می کند که عبارتند از:
1. تلاش برای استفاده از ظرفیت های طبیعی رسانه به منظور درگیر ساختن بخش بزرگ تری از جامعه با مسائل مذهبی که عمدتاً اجتماعی یا سازمانی و یا هم اجتماعی و هم سازمانی هستند و کارکردهای اصلی آن ها اطلاع رسانی، آموزش و ارشاد است
2. فراهم ساختن اشکالی از تجارب عبادی که شامل مراسم رسمی عبادی کلیساست و یا در استودیو اجرا می شود و یا به طور مستقیم از کلیسا گزارش می شود. (باهنر،1382 ، صص 180-181)
آسیب شناسی دین رسانه ای
این نگاه های حداقلی عبارتند از: سکولاریسم، عصری کردن دین، قشری گرایی دینی، کالایی شدن دین
سکولاریسم
کالایی شدن دین
عصری شدن دین
قشری گرایی دینی
منظور از قشری گرایی پرداختن به ظواهر و مناسک دینی در رسانه هاست. به طوری که فرد متدین در نتیجه ی وجود برنامه های بسیار زیاد دینی که از رسانه پخش می شود، خود را بی نیاز از حضور در اجتماعات دینی ببیند که نتیجه ای جز فردگرایی دینی ندارد. آفت دیگر قشری گرایی علاوه بر منفرد کردن مؤمن از جامعه ی دینی و ترویج فردگرایی دینی، این است که تصویری ناقص و تک بعدی از دین ارائه می دهد و رفته رفته این تصور از دین شکل می گیرد که دین برای امور اجتماعی حرفی ندارد و نتیجه ی آن در صورت سرخوردگی از دین یا راضی شدن به دین فردی، به سکولاریسم ختم می شود و در صورت نفهمیدن مبنای اصلی مشکلات اجتماعی (دوری از دین) به تحجر و افراط گرایی دینی از یک سو و ملحد دانستن دیگران از سوی دیگران می انجامد.
در نتیجه منحصر دانستن رسانه ی دینی در دین رسانه ای، نخست کاریکاتوری از دین واقعی را گسترش می دهد که در نهایت همین دینداری در برابر دین اصیل و ناب خواهد ایستاد و دوم این که برآیند خروجی آن، رسانه یا رسانه ای دنیامدار و آخرت گریز یا رسانه ای سرمایه سالار و مصرف گرا یا رسانه ای نسبیت گرا و یا رسانه ای متحجر و خشک مذهب خواهد بود و در بدترین حالات مجموعه ای از دو یا چند مولفه ی دین حداقلی.
پس نباید در مباحث نظری و عملی ارتباطات جمعی و رسانه ها، فقط روی برنامه های دینی تاکید کرد گرچه برنامه های دینی نیز به عنوان بخشی از برنامه های رسانه ی دینی مطرح خواهند بود ولی فقط در حد خدمات رسانی دینی به کسانی که قصد استفاده از برنامه های دینی را دارند، مورد پسند هستند. از سوی دیگر بایستی دیگر برنامه های رسانه ی دینی طوری تعریف شوند که ما را به غایات دین برسانند؛ یعنی دین طوری تبلیغ شود و گسترش یابد که جزو زندگی فردی، اجتماعی، اخلاقی، عقیده، فکر و حتی تخیل افراد شود. البته رسیدن به چنین سطحی بسیار مشکل ولی ممکن می نماید و باید در این راستا گام های نظری و عملی جدی تری برداشت.
منابع
1. قرآن کریم
2. آوینی، سید مرتضی، آیینه ی جادو، تهران، نشر ساقی، چاپ چهارم، 1386
3. اسماعیلی، محسن، جایگاه حقوقی رسالت رسانه ها، پژوهش و سنجش، شماره ی 35، 1382
4. باهنر، ناصر، از دین تلویزیونی تا آرمان تلویزیون دینی، مجله ی سروش، اسفند 1381
5. باهنر، ناصر، تاریخ تحول رادیو و تلویزیون های دین در دنیای معاصر: جست و جوی یک الگو، پژوهش و سنجش، شماره ی 35، 1382
6. باهنر، ناصر، سیاستگزاری رسانه های دینی در ایران؛ سامانه ی متعامل، پویا و همگرایی ارتباطات دینی، مجموعه مقالات دین و رسانه، تهران، دفتر پژوهش های رادیو، 1386
7. باهنر، ناصر، رسانه ها و دین: از رسانه های سنتی اسلامی تا تلویزیون، تهران، مرکز تحقیقات صدا و سیما، 1387
8. بشیر، حسن، تبلیغات تجاری و اِونجلیسم به مثابه کالا، فصل نامه ی رسانه، شماره ی 69، 1386
9. بهار، مهری، تلویزیون، ابژه های دینی و سکولاریسم، مجموعه مقالات دین و رسانه، تهران، دفتر پژوهش های رادیو، 1386
10. حسینی، سید حسن، رسانه ی دینی یا دین رسانه ای؛ مطالعات نظری، مجموعه مقالات دین و رسانه، تهران، دفتر پژوهش های رادیو، 1386
11. خانیکی، هادی، دین و نهاد ارتباطات؛ پیوندها و پرسش ها، فصل نامه ی رسانه، شماره ی 69، 1386
12. خجسته، سید حسن، مناسک رسانه ای، الگوی تبلیغاتی دین در شبکه های عمومی رادیو و تلویزیون، پژوهش و سنجش، شماره ی 36، 1382
13. خندان، محسن، تبلیغ اسلامی و دانش ارتباطات اجتماعی، تهران، سازمان تبلیغات اسلامی، چاپ اول، 1374
14. راودراد، اعظم، تعامل دین و رسانه، مجموعه مقالات دین و رسانه، تهران، دفتر پژوهش های رادیو، 1386
15. رضایی بایندر، محمدرضا، شبکه های ماهواره ای اسلامی؛ ضرورت، اهداف و کارکردها، پژوهش و سنجش، شماره ی 36، 1382
16. رهبر، محمد تقی، پژوهشی در تبلیغ، تهران، سازمان تبلیغات اسلامی، 1371
17. زکی، محمد باقر، نقش تلویزیون در عرفی شدن فرهنگ، مجموعه مقالات همایش سراسری رسانه تلویزیون و سکولاریسم، قم، مرکز پژوهش های اسلامی صدا و سیما، چاپ اول، 1386
18. سعید آبادی، محمدرضا، جهان شمولی دین و جهانی شدن رسانه های الکترونیک: همگرایی یا واگرایی، مجموعه مقالات دین و رسانه، تهران، دفتر پژوهش های رادیو، 1386
19. سلیمی، محمد، فرهنگ، رسانه و فرآیند سکولاریزاسیون، مجموعه مقالات همایش سراسری رسانه تلویزیون و سکولاریسم، قم، مرکز پژوهش های اسلامی صدا و سیما، چاپ اول، 1386
20. شاه محمدی، عبدالرضا، عصر ارتباطات و اطلاعات و جهانی شدن دین، پژوهش و سنجش، شماره ی 35، 1382
21. عباسی، شهاب الدین، دین و فناوری و تلویزیون از دید نیل پستمن، پژوهش و سنجش، شماره ی 35، 1382
22. فقیهی، محمد مهدی، مطبوعات دینی؛ پاره ای تذکارهای نظری، پژوهش و سنجش، شماره ی 35، 1382
23. فهیمی فر، علی اصغر، دیالکتیک شکل و محتوای مذهبی در تلویزیون، پژوهش و سنجش، سال دهم،1382
24. فیاض، ابراهیم، منظری اسلامی ارتباطات و رسانه، مجموعه مقالات دین و رسانه، تهران، دفتر پژوهش های رادیو، 1386
25. کریستیانز، کلیفورد جی، فناوری و نظریه ی سه وجهی رسانه، باز اندیشی در رسانه، دین و فرهنگ، تهران، سروش، 1382
26. محمدی، مجید، دین و ارتباطات، تهران، کویر، 1382
27. مطهری، مرتضی، حماسه ی حسینی، ج1 ، تهران، انتشارات صدرا، 1361
28. معززی نیا، حسین، از در افتادن با جوهر تمدن جدید گریزی نیست، مجموعه مقالات همایش سراسری رسانه ی تلویزیون و سکولاریسم، قم، مرکز پژوهش های اسلامی صدا و سیما، چاپ اول، 1386
29. مک لوهان، مارشال، درک رسانه ها، سعید آذری، تهران، مرکز تحقیقات، مطالعات و سنجش برنامه ای، 1377
30. مولانا، سید حمید، گذر از نوگرایی، یونس شکرخواه، تهران، مرکز مطالعات و تحقیقات رسانه ها، 1371 الف.
31. مولانا، سید حمید، جریان بین المللی ارتباطات، یونس شکر خواه، تهران، مرکز مطالعات و تحقیقات رسانه ها، 1371 ب.
32. همایون، محمد هادی، برداشتی از اندیشه های تبلیغی و ارتباطی امام خمینی (ره)، فصل نامه ی رسانه، شماره ی 69، 1386
33. هوور، استوارت ام. لاندبای، نات، طرح موضوع، باز اندیشی رسانه، دین و فرهنگ، تهران، سروش، 1382.
34. Mcquail/ Denis (1987) Mass Communication Theory/ An Introduction/ Sage
35. Postman/ Neil (1995) Amusing Ourselves To Death: Public Discourse in Age of Show Business. Penguin Book.
36. Hoood/ W. F.(1972). The Aristotelian Versus The Heideggerian Approach To The Problem Of Technology. In C.Mitcham & R. Mackey (Eds.)/ Philosophy and Technology: Readings In The Phiosohical problems of technology (PP.347-363)/New York: Free press.
پینوشت ها :
1.شاه محمدی، 1382 ، ص 136-140؛ خانیکی، 1386 ، صص 125-127.
2.سوره ی ذاریات، آیه ی 56
3.Mc.quail. 1987. p 51
4.سوره ی الرحمن، آیه ی 29
منبع:رواق هنر و اندیشه 44
/ن