نظام جنسيت در گفتمان حديثي تشيع (3)
نويسنده: سبحان رضايي
دکتر حسام الدين آشنا
دکتر حسام الدين آشنا
الگوهاي نظام جنسيت شيعي
در اين هنگام، جفت شما همچون شما، از نزديکي لذت خواهد برد و آن چنان که نشوه ي جماع شما را برخوردار مي سازد، او را نيز برخوردار خواهد ساخت» (فاضل، همان، ص 192).
جدا از مسئله ي دخول، جزئيات گوناگون ارتباط جنسي نيز مورد اشاره روايات شيعي قرار گرفته است؛ چنان که از حضرت امام موسي(ع) پرسيدند: «اگر در حالت جماع جامه از روي مرد و زن دور شود، [حکم] چيست؟ فرمود: باکي نيست. باز پرسيدند: اگر کسي فرج زن را ببوسد چگونه است؟ فرمود باکي نيست» (محدث عاملي، همان، ج20، ص 110).
ابوسعيد خدري از پيامبر(ص) نقل مي کند که ايشان در وصيت خود به حضرت علي(ع) در موضوع نحوه زناشويي فرمودند: يا علي! در وقت جماع سخن مگو که اگر فرزندي حاصل شود، ايمن نيستي که لال باشد. نگاه نکند احدي به فرج زن خود و چشم بپوشد در آن حالت که نظر کردن به فرج در آن حالت، باعث کوري فرزند مي شود. يا علي! به شهوت و خواهش زن ديگري با زن خود جماع مکن که اگر فرزندي به هم رسد، مخنث يا ديوانه باشد. يا علي! جماع مکن با زن خود، مگر آنکه تو دستمالي از براي خود داشته باشي و او دستمالي از براي خود داشته باشد و هر دو خود را به يک دستمال پاک نکنيد که دشمني در ميان شما پيدا مي شود و آخر به جدايي مي کشد. يا علي! ايستاده با زن خود جماع مکن! آن فعل خران است و اگر فرزندي به هم رسد، مانند خران بر رختخواب بول مي کند» (صدوق، [بي تا]، ص 514-517).
امام صادق(ع) در تفسير آيه 223 بقره، محل بذرافشاني مردان را تنها فرج زنان دانسته و به همين دليل، ارتباط جنسي را تنها در اين موضع تأييد نموده است (همان). حضرت علي(ع) نيز در پاسخ به سوال يکي از يارانش، اين روش جنسي را با سخن حضرت لوط در برابر قومش توصيف مي کند: «آيا عمل بسيار زشتي انجام مي دهيد که هيچ يک از جهانيان، پيش از شما انجام نداده است؟» (اعراف: 80) ( همان، ص 144) و در نهايت، يک حديث نيز بدون ابراز هر گونه دليلي، حکم به حرمت سکس مقعدي داده است (همان، ص 143).
اما در مقابل، پانزده حديث به اين روش جنسي رأي مثبت داده اند که در اين ميان، شش حديث، جواز خود را بر اساس آيه 223 سوره بقره صادر کرده اند (همان، ص 142-148). خداوند در اين آيه مي فرمايد: «زنان شما، محل بذرافشاني شما هستند، پس هر طور که بخواهيد، مي توانيد با آنها آميزش کنيد؛ و اثر نيکي براي خود، از پيش بفرستيد! و از خدا بپرهيزيد و بدانيد او را ملاقات خواهيد کرد و به مؤمنان، بشارت ده» (بقره: 223). ائمه شيعه در بيان آن شش حديث، اين آيه را تفسير به آزادي کامل روش هاي جنسي مردان با همسران نموده اند و در اين ميان، ارتباط جنسي از راه مقعد را در اين مجموعه پذيرفته اند؛ براي مثال عبدالله ابن ابي يغفور نقل مي کند: «از امام صادق(ع) درباره حکم ارتباط جنسي از راه مقعد پرسيدم، ايشان فرمودند: اشکالي ندارد و بعد اين آيه را تلاوت کردند: زنان شما، محل بذرافشاني شما هستند، پس هر طور که بخواهيد، مي توانيد با آنها آميزش کنيد و تأکيد کردند هر طور که خواهيد» (همان، ص 148) که در حديثي از معصوم، اين کار منوط به رضايت زن شده است (همان، ج 20، ص 146).
دو مورد ديگر از احاديث، استدلال خود را با اختصاص شوهر به امتياز بهره گيري از همسر پيش برده اند؛ براي نمونه علي بن حکم نقل مي کند: «از صفوان شنيدم که مي گفت: به امام رضا(ع) اظهار داشتم يکي از ياران شما، خواسته است سؤالي کنم که خود از پرسيدن آن حيا مي کند. ايشان فرمودند آن سؤال چيست و من بيان داشتم: آيا [از نظر شرعي] امکان دارد که يک مرد با زن خود از راه مقعد به ارتباط جنسي بپردازد، و ايشان پاسخ دادند: «بله، آن (اندام هاي جنسي زن) براي اوست» ( همان، ص 145).
امام رضا(ع) در حديث ديگري براي تأييد اين روش ارتباط جنسي، به يکي از اقدامات حضرت لوط اشاره مي کند: «موسي بن عبدالملک نقل مي کند: مردي به طرف حضرت رضا(ع) آمد و از ايشان درباره مسئله ي ارتباط جنسي مرد و زن از راه مقعد پرسيد، حضرت در پاسخ فرمودند: آيه اي از کتاب خدا در زبان لوط اين مسئله را حلال کرده است: اينها دختران من هستند که براي شما پاکيزه ترند و او مي دانست که ايشان به دنبال فرج آنها نيستند» (همان، ص 146).
افزون بر آن، از آيه 223 سوره بقره و تفسيرهاي گوناگوني که ائمه معصومين عليهم السلام درباره آن کردند، مشخص مي شود روش هاي گوناگون ارتباط جنسي، همچون بوسيدن مواضع جنسي و ... تا حد زيادي از منظر شيعه پذيرفته شده است؛ در واقع به نظر مي رسد احاديث شيعه بيش از آنکه به مسير ارتباط جنسي توجه نمايند، به ضرورت ارضاي طرفين در روابط جنسي تأکيد داشته اند.
حاملگي و فراغت از آن
در بينش شيعي، تولد انسان جزئي از فضاي خلقت و نشانه اي از حکمت و قدرت پروردگار است که در کنار آيات ديگري چون شب و روز، خورشيد و ماه، آسمان و دريا و ... قرار مي گيرد. قرآن در آيات متعددي و در توصيف تولد شخصيت هاي گوناگون روايي خود، به وضعيت حاملگي زنان اشاره مي کند، اما ميزان عمق و بسط اين گزاره هاي توصيفي در ماجراي حضرت مريم(ع) به اوج خود مي رسد. خداوند در آيات اوليه سوره مريم (16-26)، نحوه ي حامله شدن مريم(ع) توسط روح خدا، دوران حاملگي او و نحوه ي فراغت از آن را چنين توضيح مي دهد: «و در اين کتاب [آسماني]، مريم را ياد کن! آن هنگام که از خانواده اش جدا شد و در ناحيه ي شرقي بيت المقدس قرار گرفت ... سرانجام [مريم] به او باردار شد و او را به نقطه دوردستي برد. درد زايمان او را به کنار تنه درخت خرمايي کشاند و گفت: اي کاش پيش از اين مرده بودم، و بکلي فراموش مي شدم! (23) ناگهان از طرف پايين پايش او را صدا زد که غمگين مباش! پروردگارت زير پاي تو چشمه آبي [گوارا] قرار داده است! (24) و اين تنه نخل را به طرف خود تکان ده، رطب تازه اي بر تو فرو مي ريزد! (25)».
در تفکر شيعي، تولد کودک و ورود او به دنيا، شباهت بسياري با ماجراي قيامت و خروج انسان ها از قبر دارد؛ افزون بر آن از نگاه احاديث شيعه، متافيزيک، چه در جايگاه منفي خود، يعني شياطين و جنيان و چه در جايگاه مثبتش، يعني خدا و اولياء الله، نقش به سزايي در سلامت يا نافرجامي يک وضع حمل دارند؛ بنابراين براي جلوگيري از حوادث ناگوار، يعني سقط جنين و درد شديد مادر، بايد از راه حل هاي ويژه اي نيز بهره برد.
هر کدام از اين چهار مؤلفه (فضاي عالم آفرينش، ماجراي حضرت مريم، شباهت تولد و قيامت و همچنين تأثير نيروهاي مثبت و منفي متافيزيک) تشکيل دهنده ي يکي از ابعاد رويکرد شيعه در باب وضع حمل زنان مي باشد. از نگاه ديگر، توصيه هاي ائمه شيعه درباره مسئله وضع حمل را مي توان به سه بخش خوراکي ها، تعويذها و ادعيه ي تسکين دهنده درد دسته بندي کرد که محتويات آنها کاملاً بر مبناي چهار بُعد مذکور شکل گرفته اند.
بر همين اساس، از جانب پيامبر و ائمه معصومين(ع)، احاديث بسيار متعددي در فوايد خرما يا رطب براي زنان حامله و فارغ، صادر شده است؛ چنان که حضرت رسول(ص) فرموده اند: «اول چيزي که بايد زن زائو بخورد، رطب باشد؛ چنانچه حق تعالي به حضرت مريم(ع) فرمود بعد از زاييدن حضرت عيسي(ع) رطب بخورد. گفتند اگر وقت رطب نباشد، چه کند؟ فرمود: نه دانه خرما از خرماهاي مدينه بخورد و اگر نباشد نه دانه از خرماهايي که باشد بخورد؛ به درستي که حق تعالي مي فرمايد: به عزت و جلال خودم سوگند که هر زن تازه زاييده اي که رطب بخورد، فرزند او را بردبار گردانم» (کليني، 1365، ج6، ص 22)، يا در حديث ديگري، از حضرت اميرالمؤمنين(ع) منقول است که: زنان را بعد از ولادت فرزند، خرماي برني بخورانيد تا آنکه فرزند زيرک و بردبار شود( همان).
البته اهل بيت(ع) به غير از خرما، گاهي ميوه هايي چون به و کندر را هم سفارش کرده اند. منطق وراي اين توصيه ها کاملاً با خصوصيات جسمي و رواني مورد نظر کودک گره خورده است؛ چنان که در دو حديث گذشته، بردبار يا زيرک شدن فرزند با خرما خوردن مادر مربوط است، يا در روايت ديگري از حضرت صادق(ع) منقول است که زن حامله به بخورد تا فرزندش خوشبوتر و رنگ فرزند صاف تر باشد (همان، ص 22-23)، يا حضرت رسول(ص) مي فرمايد: «به زنان حامله کندر بخورانيد، زيرا طفلي که در شکم مادر، کندر غذاي او شود، دلش محکم و عقلش زياد مي گردد و اگر پسر باشد، شجاع مي شود و اگر دختر باشد، سرينش بزرگ و به سبب اين، نزد شوهر عزيز مي گردد» (طوسي، 1365، ج 7، ص 440)؛ همان طور که آشکار است، هم خصوصيات رواني چون شجاعت و مشخصات جسماني همچون روشني صورت و بزرگي سرين، در تفکر شيعي کاملاً با خوراک هنگام حاملگي و فراغت مادر گره خورده است.
اگر به اين مجموعه نظري دقيق افکنديد، متوجه مي شويد بخش اول اين دعا، از مؤلفه دوم، يعني هنگامه آفرينش آغاز مي کند و به توصيف آيات عظمت خدا همچون شب، روز، حرکت ماه و سيارات و ... مي پردازد. پس از آن با آيه 51 سوره يس، وارد بحث مؤلفه سوم، يعني شباهت قيامت و تولد مي گردد: «در صور دميده مي شود و آنها از قبرهايشان بيرون مي آيند و شتابان به سوي پروردگارشان مي روند». به علاوه آن دو آيه اي که قرار است پشت کاغذ نوشته شوند، آخرين آيات سوره هاي احقاف و نازعات است که کاملاً اين قرابت را يادآور مي سازند؛ چرا که بيش از هر چيز به تفاوت زماني قيامت و دنيا پس از خروج، تأکيد مي کنند. اين امر دقيقاً همان نقطه مشابه قضيه است؛ نسبت به عمر دنيايي فرد، به نظر مي رسد زمان توقف جنين در رحم مادر نيز همچون صبح يا شامگاهي بيشتر نباشد.
اين ادعيه که همچون نسخه هايي براي ناراحتي هاي احتمالي آينده پيچيده مي شوند، صورت هاي بسيار متفاوتي دارند و سوژه هاي گوناگوني در مباحث خود دنبال مي کنند. گاهي براي تضمين سلامت يک وضع حمل، مجموعه گزاره هايي را توصيه مي کنند که تنها به جايگاه فرايند تولد انسان در عالم آفرينش و همچنين شباهت آن با اوضاع قيامت اشاره دارند (همان روايت بالا)؛ گاهي علاوه بر آن، کل آيات مربوط به وضع حمل مريم(ع) و تولد عيسي(ع) را در چارچوب تعويذ خود وارد مي نمايند ( همان، ص 166-169) و گاهي نيز براي رسيدن به نتيجه ي مطلوب، ابتدا به دور کردن شياطين و خنثي سازي قدرت اجنه پرداخته و بعد به سراغ متافيزيک مثبت، يعني خدا و دوستانش مي روند (همان، ص 161-164).
اما هنگامي که درد هم ظاهر مي گردد، اين رويکرد همچنان حفظ مي شود؛ براي نمونه مي توان به حديث ذيل اشاره کرد: مولف کتاب طب الائمه روايت کرده است: «شخصي خدمت امام محمد باقر(ع) آمد و گفت: زن من از درد زاييدن مشرف به مردن شده است. حضرت فرمود: برو اين دعا را بر او بخوان...» (مجلسي، 1362، ص 79). اين نسخه، يک مجموعه سه قسمتي است که بخش اول آن شامل آيات مربوط به درد زايمان حضرت مريم(ع) (مريم: 23-25)، بخش دوم مرتبط با بحث فاعليت خدا در خروج اطفال از رحم مادر (نحل: 78) و بخش سوم، دستور خروج به طفل، از رحم است؛ در واقع امام باقر(ع) در اين دعا، ابتدا يک نمونه ي تحقق يافته ي استعانت به خدا را در مسئله وضع حمل ذکر مي کند و بعد با آيه 78 سوره نحل، منظور خود را صريح تر بيان مي نمايد و در نهايت، در جمله ي دستور آخر به طفل مي گويد: «بدين صورت و به اذن خدا، خارج شو».
تحريم نظام هاي جايگزين جنسيت
در گفتمان شيعه، مرز ميان ازدواج و زنا در چند مسئله ترسيم شده است: تمايز ميان محارم و ديگران، اجازه پدر يا جد پدري در عقد ازدواج دختر، در بند عقد نبودن زن، هنگام ازدواج و مسئله ي مهريه. در متن صيغه ي عقد ازدواج نيز تنها به دو مورد اشاره شده است: رضايت طرفين و مهريه و چنانچه عقد از نوع موقت باشد، مدت زمان آن هم ذکر مي شود.
بر همين اساس، براي شکل گيري زنا يا ارتباط جنسي نامشروع، بايد يکي از اين پيش شرط ها ناديده انگاشته شود: يا رضايت يکي از طرفين و موضوع مهريه خدشه دار گردد ـ که در اين صورت تجاوز رخ داده است ـ يا زن در عقد کس ديگري باشد، پس زناي محصنه صورت گرفته است و يا آن ارتباط جنسي بين محارم به انجام رسيده باشد.
احاديث شيعه در موضوع زنا، يا به تبيين حرمت اين مسئله مي پردازند و يا با شمردن عقوبت هاي فردي، اجتماعي و معنوي آن، سعي در توجيه و توضيح چرايي علت تحريم زنا دارند. دلايل فردي حرمت زنا در ميراث مقدس شيعي عبارتند از: مخدوش شدن اصل و نسب، ترک تربيت کودکان، تباه شدن موضوع ارث، از بين بردن آبرو، کم شدن روزي و کاهش عمر (ري شهري، 1381، ج5، ص 2213)؛ اما علل اجتماعي تحريم زنا در منطق شيعه مي توان چنين شمرد: باز توليد زنا در خانواده (نهج الفصاحه، 1385، ص 320)، نابودي جامعه (همان، ص 317)، زلزله، فقر و قتل نفس (ري شهري، همان)؛ اما عواقب معنوي ارتباط جنسي نامشروع در رويکرد شيعي چنين است: نورانيت چهره را از بين مي برد، خداي مهربان را خشمگين مي کند و فرد گناهکار را در آتش جهنم مي سوزاند (نهج الفصاحه، همان) .
خداوند در معرفي پيامبرش مي گويد: «و لوط را [به يادآور] که ما به او دانش و بينش داديم» (انبيا: 74)، اما خود لوط از ابتداي موعظه اش چنين مي گويد: «من براي شما پيامبري امين هستم! (162)، پس تقواي الهي پيشه کنيد و مرا اطاعت نماييد! (163) من در برابر اين دعوت، اجري از شما نمي طلبم، اجر من فقط بر پروردگار عالميان است! (شعراء: 162-164) و من دشمن سرسخت اعمال شما هستم!» (شعراء :168). وظيفه لوط در دعوت دوباره مردم به نظام جنسيت معمول انساني، اين امر را خاطر نشان مي کند که آن دانش و بينشي که خداوند به لوط اعطا کرده و آن دشمني اي که وي با اعمال قومش دارد، مربوط به همين ماجراست؛ به بيان ديگر وي به نظام جنسيت معمول انساني آگاهي و ايمان کامل دارد و با اين نوع نظام جنسيت نوظهور، دشمني سرسختي دارد.
مجموعه کل موعظه هاي لوط نسبت به قومش را مي توان در سه بخش تقسيم کرد: در ابتدا وي، قومش را اولين کساني مي خواند که به همجنس گرايي تن داده اند: «آيا عمل بسيار زشتي انجام مي دهيد که هيچ يک از جهانيان، پيش از شما انجام نداده است؟» (اعراف:80) و بعد به مقايسه ي دو نظام جنسيت مذکور مي پردازد: «آيا در ميان جهانيان، شما به سراغ جنس ذکور مي رويد؟ ( 165) و همسراني را که پروردگارتان براي شما آفريده است رها مي کنيد؟» (شعراء: 165-166) خود لوط از چنين مقايسه اي، نتيجه اي خاص مي گيرد که قرآن در آيات گوناگونش، چهار صورت آن را نقل کرده است: «شما قومي نادان هستيد (نمل:55)؛ شما قوم اسرافکاري هستيد (اعراف: 81)؛ شما قوم تجاوزگري هستيد (شعراء: 166)؛ راه تداوم نسل انسان را قطع مي کنيد (عنکبوت: 29).
اما در مقابل، هيچ گفت و گويي بين اين چهره هاي استروتايپ نظام جنسيت شکل نمي گيرد؛ چنان که انگار دايره فهم مشترکي بين ايشان وجود ندارد؛ چرا که بازخورد موعظه لوط چنين است: «اي لوط! اگر [از اين سخنان] دست برنداري، به يقين از اخراج شدگان خواهي بود!» (شعراء: 167) گفتند: «خاندان لوط را از شهر و ديار خود بيرون کنيد که اينها افرادي پاکدامن هستند!» (نمل: 56)؛ گفتند: «اينها را از شهر و ديار خود بيرون کنيد که اينها مردمي هستند که پاکدامني را مي طلبند» (اعراف: 82)؛ گفتند: «اگر راست مي گويي، عذاب الهي را براي ما بياور» (عنکبوت: 29). چنان که پيداست، قوم لوط براي دفاع از خود و نقض سخنان لوط، هيچ کلام يا استدلالي به کار نمي برند، بلکه تنها به دنبال بيرون راندن و يا تمسخر وي مي باشند.
پس از اين، خداوند به حذف اين قوم اراده مي کند، يا به زبان ديگر، اين نوع نظام جنسيت را حذف مي کند. اين همان برخوردي است که فقه شيعي همواره در مقابل مسئله ي همجنس بازي مردان داشته است (حجر: 61-72/هود: 79).
اما جنبه فيزيکي عذاب قوم لوط در قرآن به سه طريق بيان شده است: صيحه ي آسماني (حجر:73)، زير و رو کردن زمين زندگي قوم و بارش سنگ هاي خاصي از آسمان (هود: 82). اين سنگ هاي خاص، بعدها در گفتمان احاديث شيعي به نشانه ي عذاب قوم لوط بدل شدند؛ از طرف ديگر در ميان احاديث شيعه، همجنس بازان تشکيل دهنده جمعيتي هستند که از نظر معرفتي زير مجموعه قوم لوط به حساب مي آيند. واژگان گفتمان احاديث، اين ادعا را به خوبي نشان مي دهد؛ چه اينکه اولاً اين نوع نظام جنسيت در زبان شيعه با نام منتسب به آن قوم، مفهوم مي يابد: لواط، ثانياً در اين چشم انداز، قرار است ايشان توسط همان سنگ هاي عذاب کننده قوم لوط مورد مجازات قرار گيرند (محدث عاملي، 1409، ج20، 330-331)؛ ثالثاً تبيين مسئله ي حرمت همجنس بازي در ميان شيعيان، با نمونه ي لوط فهم و درک مي شود و عقوبتش لمس مي گردد.
از ديگر سو، رهبران شيعه در جامعه خود، خطر رواج اين نظام جنسيت تک جنسي را بسيار زياد حس مي کردند؛ چنان که از رسول خدا(ص) روايت شده است: «فتنه جوان زيباي مرد، از فتنه ي دختر باکره بيشتر است»؛ و هم ايشان در حديث ديگري مي فرمايند: «بيشتر از هر چيز، بر امت خود از عمل قوم لوط مي ترسم» (نهج الفصاحه، همان، ص 465).
برخي از روايات شيعي، به تحليل فيزيولوژيک همجنس بازي پرداخته اند؛ براي نمونه علي(ع) مي فرمايد: «به درستي که خداوند بندگاني دارد که در پشت هايشان رحم هايي مانند رحم زنان دارند. پس از ايشان سوال شد: چرا ايشان حامله نمي شوند؟ فرمودند: به درستي که آن رحم ها وارونه است و آنها در پشت هايشان غده اي ماننده غده ي شتر دارند که اگر تحريک شود، آنها نيز به غليان مي آيند و اگر آرام شود، ايشان نيز آرام مي شوند» (محدث عاملي، همان، ص 334-335)؛ حتي اين مسير تحليلي در ميان برخي از احاديث شيعي به جايي مي رسد که ائمه ي شيعه براي درمان همجنس باز نيز راه حل ارائه مي دهند: عمربن يزيد نقل مي کند: «کنار امام صادق(ع) نشسته بودم. نزد ايشان هم مردي بود که رو به امام(ع) کرد و گفت: من دختران را دوست دارم، پس حضرت پاسخ دادند: خب بچه دار شو و او جواب داد: پس، از پشت مرا حامله کنيد. امام صادق(ع) دستش را بر پيشاني گذاشت و از آن مرد رو برگرداند، پس مرد شروع به گريه کرد، امام(ع) به او نگريست و گفت: «وقتي به شهرت بازگشتي، کمي روغن بخر و آن را به خوبي داغ کن؛ پس شمشيرت را بردار و بلنداي آن را يکبار در روغن بگذار و بعد غلافش را بر روي شمشير بکش و در همان حالي که گرم است، روي آن بنشين. مرد گفت: وقتي به شهرم بازگشتم، آن کار را انجام دادم، پس، از من آن نياز دفع شد» (همان، ص 343).
از منظر شيعه، نتيجه نامطلوب همجنس بازي، قطع نسل بشر و خراب شدن دنياي انسان هاست (همان، ص 333)؛ به همين دليل، از طريق تبيين انواع مجازات هاي مرگبار به مقابله با اين نوع نظام جنسيت مي پردازد (کنگره امام رضا(ع) ، 1406 ق، ص 278).
امام رضا(ع) مجازات دنيوي لواط را مرگ مي داند که درون آتش يا زير ديوار و يا با ضربه شمشير صورت مي گيرد و مجازات اخروي را عذاب در طبقات گوناگون جهنم به دست خداي تبارک و تعالي مي خواند و در نهايت، به مقايسه دو ارتباط جنسي نامشروع مي پردازد که اولي در همان چارچوب نظام جنسيت معمول انساني، ولي به صورت نامشروع شکل مي گيرد و دومي اساساً از حوزه ي آن نوع نظام جنسيت بيرون مي رود، و به همين دليل حکم به ترجيح زنا مي دهد و لواط را بدتر از آن مي خواند (همان).
تعداد احاديثي که به مسئله ي «مساحقه» مي پردازند، بسيار کمتر از موضوع لواط است. اين امر نشان مي دهد حساسيت اين نوع ارتباط تک جنسي زنانه، کمتر از نمونه مردانه اش است؛ چرا که مخاطبان اصلي ائمه ي شيعه را مردان جامعه تشکيل مي دادند و همين مردان بودند که به عنوان فاعلان اصلي فضاي نظام جنسيت اجتماعي، مطرح بودند. بر اساس چنين چشم اندازي بود که رخنه ي چنين الگويي در ميان ايشان به نظر، عواقب بسيار خطرناک تري به همراه داشت؛ به همين دليل، مجازات دنيوي مساحقه، بسيار کمتر از لواط تلقي شد و همانند زنا، صد ضربه شلاق تعيين گرديد؛ اما عقوبت اخروي آن، صورتي متفاوت دارد. امام صادق(ع) درباره مساحقه کنندگان مي فرمايد: «جايگاهشان آتش است. روز قيامت اين گونه زنان آورده مي شوند و بالاپوشي از آتش و پاي افزاري از آتش و روبندي از آتش بر آنان پوشانده مي شود» (همان، ص 2419).
نتيجه
1. نظام جنسيت را مي توان يک مفهوم ديني تلقي کرد و آن را نظامي گفتماني دانست که داراي يک بستر زيست ـ فرهنگ، و هر چهار کارکرد مدل آجيل پارسونزي مي باشد. اين سيستم، خود را با استفاده از چهار کارکرد مدل آجيل پارسونزي مي باشد. اين سيستم، خود را با استفاده از زنان و مردان فرهنگي محيط اجتماعي اش «تطبيق» مي دهد. قوانين ديني، اجتماعي و حقوقي بر جزء جزء نظام جنسيت نظارت و اعمال نظر مي کنند. خانواده به عنوان مرکز حوزه نهفتگي، فرايند اجتماعي شدن نقش هاي جنسي را باز توليد مي کند تا مجموعه ي گفتماني نظام جنسيت نسبت به اهداف فرهنگي، اقتصادي، سياسي و اجتماعي جامعه حرکت مقبولي داشته باشد؛ اما نفوذ دين در اين سيستم، فراتر از تعريف پارسونزي است.
2. خوردن ميوه ي ممنوعه به وسيله ي آدم و حوا، سبب سقوط انسان از بهشت شد و انسان غيرجنسي را به انسان جنسي تبديل کرد.
3. اهل بيت(ع) در پاسخ به پدران فرزند خواه شيعه از سه روش بهره گرفتند: دعا، توصيه به استغفار و تسبيح، نصيحت به نامگذاري طفل پيش از انعقاد نطفه.
4. نظام جنسيت شيعي، ابعاد گوناگوني دارد: از يک طرف هدف خود را تولد و تکثير مؤمنان قرار مي دهد و از طرف ديگر، براي رسيدن به بهترين نطفه و فرزند ممکن، به گزينش زماني، مکاني و موقعيتي شکل گيري روابط جنسي مي پردازد.
5. از جمله روش هايي که اديان نو ظهور براي رساندن خود به اکثريت اجتماعي و کسب جايگاه هژمونيک به کار مي برند، افزايش جمعيت معتقدان خويش است. اين امر به دو طريق ممکن است: 1. تبليغ و ترويج الگوهاي مذهب جديد؛ 2. تشويق مؤمنان به باروري کثير. پس از ظهور اسلام و دستيابي زودهنگامش به قدرت سياسي، هر دوي اين روش ها به کار گرفته شد تا اين آيين جديد بتواند در طولاني مدت به موقعيتي هژمونيک و برتر در منطقه دست بيابد.
منابع:
* قرآن کريم؛ ترجمه ناصر مکارم شيرازي؛ قم: دارالقرآن الکريم، 1373.
1. آريان پور کاشاني، منوچهر؛ فرهنگ يک جلدي پيشرو آريان پور؛ تهران: جهان رايانه، 1377.
2. ابن عربي، ابوعبدالله محيي الدين محمد؛ تفسير ابن عربي؛ ج1، بيروت: داراحياء التراث العربي، 1422ق.
3. ادريس حلي، محمد؛ مستطرفات السرائر؛ قم: جامعه مدرسين، 1411ق.
4. امين نجفي، عبدالحسين؛ الغدير؛ بنياد بعثت (انتشار الکترونيکي در آدرس اينترنتي: http://www.islamicfeqh.com/Al-gadir/Al-gadirf.htm
5. بسطام نيشابوري، حسين و عبدالله؛ طب الائمه؛ ترجمه انتشارات چاف، قم: چاف، 1384.
6. طب الائمه، قم: شريف رضي، 1411ق.
7. حصوري، حسن؛ رفتار جنسي؛ تهران: طهوري، 1374.
8. حييم، سليمان؛ فرهنگ معاصر فارسي- انگليسي و انگليسي- فارسي؛ تهران: فرهنگ معاصر، 1377.
9. خاني، رضا و حشمت الله رياضي؛ ترجمه بيان السعاده في مقامات العباده؛ ج 5، تهران: دانشگاه پيام نور، 1372.
10. رضي، ابوالحسين محمد؛ نهج البلاغه؛ ترجمه و شرح علي نقي فيض الاسلام، ج1، تهران: آذربادگان، 1365ق.
11. ري شهري، محمد؛ ميزان الحکمه؛ ترجمه حميدرضا شيخي؛ ج5، 7، 11و 13، قم: دارالحديث، 1381.
12. صدوق؛ علل الشرايع؛ ج 2، قم: مکتبه الداوري، [بي تا].
13.معاني الاخبار؛ قم: جامعه مدرسين، 1361.
14.من لايحضره الفقيه؛ ترجمه علي اکبر غفاري؛ ج 1 و 3، تهران: صدوق، 1367.
15. طباطبائي، سيدمحمدحسين؛ تفسير الميزان؛ ترجمه سيد محمدباقر موسوي همداني، ج8، قم: جامعه مدرسين حوزه علميه قم، 1374.
16. طبرسي، فضل بن حسن؛ مجمع البيان في تفسير القرآن، ج9، تهران: فراهاني، 1360.
17. طوسي؛ تهذيب الاحکام؛ ج 6و7، تهران: دارالکتب الاسلاميه، 1365.
18. فاضل، جواد؛ طب الرضا (از مجموعه طب و بهداشت در اسلام)؛ تهران: کتابفروشي ادبيه، 1340.
19. فوکو، ميشل؛ تاريخ جنسيت: اراده به دانستن (جلد اول تاريخ جنسيت)؛ ترجمه نيکو سرخوش و افشين جهانديده؛ تهران: ني، 1383.
20. کليني؛ الکافي؛ ج 3، 5و 6، تهران: دارالکتب الاسلاميه، 1365.
21. کنگره امام رضا(ع) ؛ فقه الرضاء (علي بن موسي الرضاء) مشهد، 1406ق.
22. مجلسي، محمدباقر؛ حليه المتقين؛ تهران: محمد، 1362.
23. محدث عاملي؛ تفصيل وسائل الشيعه إلي تحصيل مسائل الشريعه؛ ج 20 و 21، قم: مؤسسه آل البيت، 1409ق.
24. نهج الفصاحه؛ ترجمه علي اکبر ميرزايي: قم: عصر جوان، 1385.
/ع
1. رابطه جنسي عادي
در اين هنگام، جفت شما همچون شما، از نزديکي لذت خواهد برد و آن چنان که نشوه ي جماع شما را برخوردار مي سازد، او را نيز برخوردار خواهد ساخت» (فاضل، همان، ص 192).
جدا از مسئله ي دخول، جزئيات گوناگون ارتباط جنسي نيز مورد اشاره روايات شيعي قرار گرفته است؛ چنان که از حضرت امام موسي(ع) پرسيدند: «اگر در حالت جماع جامه از روي مرد و زن دور شود، [حکم] چيست؟ فرمود: باکي نيست. باز پرسيدند: اگر کسي فرج زن را ببوسد چگونه است؟ فرمود باکي نيست» (محدث عاملي، همان، ج20، ص 110).
ابوسعيد خدري از پيامبر(ص) نقل مي کند که ايشان در وصيت خود به حضرت علي(ع) در موضوع نحوه زناشويي فرمودند: يا علي! در وقت جماع سخن مگو که اگر فرزندي حاصل شود، ايمن نيستي که لال باشد. نگاه نکند احدي به فرج زن خود و چشم بپوشد در آن حالت که نظر کردن به فرج در آن حالت، باعث کوري فرزند مي شود. يا علي! به شهوت و خواهش زن ديگري با زن خود جماع مکن که اگر فرزندي به هم رسد، مخنث يا ديوانه باشد. يا علي! جماع مکن با زن خود، مگر آنکه تو دستمالي از براي خود داشته باشي و او دستمالي از براي خود داشته باشد و هر دو خود را به يک دستمال پاک نکنيد که دشمني در ميان شما پيدا مي شود و آخر به جدايي مي کشد. يا علي! ايستاده با زن خود جماع مکن! آن فعل خران است و اگر فرزندي به هم رسد، مانند خران بر رختخواب بول مي کند» (صدوق، [بي تا]، ص 514-517).
2. روابط جنسي جايگزين (Anal Sex)
امام صادق(ع) در تفسير آيه 223 بقره، محل بذرافشاني مردان را تنها فرج زنان دانسته و به همين دليل، ارتباط جنسي را تنها در اين موضع تأييد نموده است (همان). حضرت علي(ع) نيز در پاسخ به سوال يکي از يارانش، اين روش جنسي را با سخن حضرت لوط در برابر قومش توصيف مي کند: «آيا عمل بسيار زشتي انجام مي دهيد که هيچ يک از جهانيان، پيش از شما انجام نداده است؟» (اعراف: 80) ( همان، ص 144) و در نهايت، يک حديث نيز بدون ابراز هر گونه دليلي، حکم به حرمت سکس مقعدي داده است (همان، ص 143).
اما در مقابل، پانزده حديث به اين روش جنسي رأي مثبت داده اند که در اين ميان، شش حديث، جواز خود را بر اساس آيه 223 سوره بقره صادر کرده اند (همان، ص 142-148). خداوند در اين آيه مي فرمايد: «زنان شما، محل بذرافشاني شما هستند، پس هر طور که بخواهيد، مي توانيد با آنها آميزش کنيد؛ و اثر نيکي براي خود، از پيش بفرستيد! و از خدا بپرهيزيد و بدانيد او را ملاقات خواهيد کرد و به مؤمنان، بشارت ده» (بقره: 223). ائمه شيعه در بيان آن شش حديث، اين آيه را تفسير به آزادي کامل روش هاي جنسي مردان با همسران نموده اند و در اين ميان، ارتباط جنسي از راه مقعد را در اين مجموعه پذيرفته اند؛ براي مثال عبدالله ابن ابي يغفور نقل مي کند: «از امام صادق(ع) درباره حکم ارتباط جنسي از راه مقعد پرسيدم، ايشان فرمودند: اشکالي ندارد و بعد اين آيه را تلاوت کردند: زنان شما، محل بذرافشاني شما هستند، پس هر طور که بخواهيد، مي توانيد با آنها آميزش کنيد و تأکيد کردند هر طور که خواهيد» (همان، ص 148) که در حديثي از معصوم، اين کار منوط به رضايت زن شده است (همان، ج 20، ص 146).
دو مورد ديگر از احاديث، استدلال خود را با اختصاص شوهر به امتياز بهره گيري از همسر پيش برده اند؛ براي نمونه علي بن حکم نقل مي کند: «از صفوان شنيدم که مي گفت: به امام رضا(ع) اظهار داشتم يکي از ياران شما، خواسته است سؤالي کنم که خود از پرسيدن آن حيا مي کند. ايشان فرمودند آن سؤال چيست و من بيان داشتم: آيا [از نظر شرعي] امکان دارد که يک مرد با زن خود از راه مقعد به ارتباط جنسي بپردازد، و ايشان پاسخ دادند: «بله، آن (اندام هاي جنسي زن) براي اوست» ( همان، ص 145).
امام رضا(ع) در حديث ديگري براي تأييد اين روش ارتباط جنسي، به يکي از اقدامات حضرت لوط اشاره مي کند: «موسي بن عبدالملک نقل مي کند: مردي به طرف حضرت رضا(ع) آمد و از ايشان درباره مسئله ي ارتباط جنسي مرد و زن از راه مقعد پرسيد، حضرت در پاسخ فرمودند: آيه اي از کتاب خدا در زبان لوط اين مسئله را حلال کرده است: اينها دختران من هستند که براي شما پاکيزه ترند و او مي دانست که ايشان به دنبال فرج آنها نيستند» (همان، ص 146).
افزون بر آن، از آيه 223 سوره بقره و تفسيرهاي گوناگوني که ائمه معصومين عليهم السلام درباره آن کردند، مشخص مي شود روش هاي گوناگون ارتباط جنسي، همچون بوسيدن مواضع جنسي و ... تا حد زيادي از منظر شيعه پذيرفته شده است؛ در واقع به نظر مي رسد احاديث شيعه بيش از آنکه به مسير ارتباط جنسي توجه نمايند، به ضرورت ارضاي طرفين در روابط جنسي تأکيد داشته اند.
حاملگي و فراغت از آن
در بينش شيعي، تولد انسان جزئي از فضاي خلقت و نشانه اي از حکمت و قدرت پروردگار است که در کنار آيات ديگري چون شب و روز، خورشيد و ماه، آسمان و دريا و ... قرار مي گيرد. قرآن در آيات متعددي و در توصيف تولد شخصيت هاي گوناگون روايي خود، به وضعيت حاملگي زنان اشاره مي کند، اما ميزان عمق و بسط اين گزاره هاي توصيفي در ماجراي حضرت مريم(ع) به اوج خود مي رسد. خداوند در آيات اوليه سوره مريم (16-26)، نحوه ي حامله شدن مريم(ع) توسط روح خدا، دوران حاملگي او و نحوه ي فراغت از آن را چنين توضيح مي دهد: «و در اين کتاب [آسماني]، مريم را ياد کن! آن هنگام که از خانواده اش جدا شد و در ناحيه ي شرقي بيت المقدس قرار گرفت ... سرانجام [مريم] به او باردار شد و او را به نقطه دوردستي برد. درد زايمان او را به کنار تنه درخت خرمايي کشاند و گفت: اي کاش پيش از اين مرده بودم، و بکلي فراموش مي شدم! (23) ناگهان از طرف پايين پايش او را صدا زد که غمگين مباش! پروردگارت زير پاي تو چشمه آبي [گوارا] قرار داده است! (24) و اين تنه نخل را به طرف خود تکان ده، رطب تازه اي بر تو فرو مي ريزد! (25)».
در تفکر شيعي، تولد کودک و ورود او به دنيا، شباهت بسياري با ماجراي قيامت و خروج انسان ها از قبر دارد؛ افزون بر آن از نگاه احاديث شيعه، متافيزيک، چه در جايگاه منفي خود، يعني شياطين و جنيان و چه در جايگاه مثبتش، يعني خدا و اولياء الله، نقش به سزايي در سلامت يا نافرجامي يک وضع حمل دارند؛ بنابراين براي جلوگيري از حوادث ناگوار، يعني سقط جنين و درد شديد مادر، بايد از راه حل هاي ويژه اي نيز بهره برد.
هر کدام از اين چهار مؤلفه (فضاي عالم آفرينش، ماجراي حضرت مريم، شباهت تولد و قيامت و همچنين تأثير نيروهاي مثبت و منفي متافيزيک) تشکيل دهنده ي يکي از ابعاد رويکرد شيعه در باب وضع حمل زنان مي باشد. از نگاه ديگر، توصيه هاي ائمه شيعه درباره مسئله وضع حمل را مي توان به سه بخش خوراکي ها، تعويذها و ادعيه ي تسکين دهنده درد دسته بندي کرد که محتويات آنها کاملاً بر مبناي چهار بُعد مذکور شکل گرفته اند.
1. خوراک زن حامله
بر همين اساس، از جانب پيامبر و ائمه معصومين(ع)، احاديث بسيار متعددي در فوايد خرما يا رطب براي زنان حامله و فارغ، صادر شده است؛ چنان که حضرت رسول(ص) فرموده اند: «اول چيزي که بايد زن زائو بخورد، رطب باشد؛ چنانچه حق تعالي به حضرت مريم(ع) فرمود بعد از زاييدن حضرت عيسي(ع) رطب بخورد. گفتند اگر وقت رطب نباشد، چه کند؟ فرمود: نه دانه خرما از خرماهاي مدينه بخورد و اگر نباشد نه دانه از خرماهايي که باشد بخورد؛ به درستي که حق تعالي مي فرمايد: به عزت و جلال خودم سوگند که هر زن تازه زاييده اي که رطب بخورد، فرزند او را بردبار گردانم» (کليني، 1365، ج6، ص 22)، يا در حديث ديگري، از حضرت اميرالمؤمنين(ع) منقول است که: زنان را بعد از ولادت فرزند، خرماي برني بخورانيد تا آنکه فرزند زيرک و بردبار شود( همان).
البته اهل بيت(ع) به غير از خرما، گاهي ميوه هايي چون به و کندر را هم سفارش کرده اند. منطق وراي اين توصيه ها کاملاً با خصوصيات جسمي و رواني مورد نظر کودک گره خورده است؛ چنان که در دو حديث گذشته، بردبار يا زيرک شدن فرزند با خرما خوردن مادر مربوط است، يا در روايت ديگري از حضرت صادق(ع) منقول است که زن حامله به بخورد تا فرزندش خوشبوتر و رنگ فرزند صاف تر باشد (همان، ص 22-23)، يا حضرت رسول(ص) مي فرمايد: «به زنان حامله کندر بخورانيد، زيرا طفلي که در شکم مادر، کندر غذاي او شود، دلش محکم و عقلش زياد مي گردد و اگر پسر باشد، شجاع مي شود و اگر دختر باشد، سرينش بزرگ و به سبب اين، نزد شوهر عزيز مي گردد» (طوسي، 1365، ج 7، ص 440)؛ همان طور که آشکار است، هم خصوصيات رواني چون شجاعت و مشخصات جسماني همچون روشني صورت و بزرگي سرين، در تفکر شيعي کاملاً با خوراک هنگام حاملگي و فراغت مادر گره خورده است.
2. تعويذ
اگر به اين مجموعه نظري دقيق افکنديد، متوجه مي شويد بخش اول اين دعا، از مؤلفه دوم، يعني هنگامه آفرينش آغاز مي کند و به توصيف آيات عظمت خدا همچون شب، روز، حرکت ماه و سيارات و ... مي پردازد. پس از آن با آيه 51 سوره يس، وارد بحث مؤلفه سوم، يعني شباهت قيامت و تولد مي گردد: «در صور دميده مي شود و آنها از قبرهايشان بيرون مي آيند و شتابان به سوي پروردگارشان مي روند». به علاوه آن دو آيه اي که قرار است پشت کاغذ نوشته شوند، آخرين آيات سوره هاي احقاف و نازعات است که کاملاً اين قرابت را يادآور مي سازند؛ چرا که بيش از هر چيز به تفاوت زماني قيامت و دنيا پس از خروج، تأکيد مي کنند. اين امر دقيقاً همان نقطه مشابه قضيه است؛ نسبت به عمر دنيايي فرد، به نظر مي رسد زمان توقف جنين در رحم مادر نيز همچون صبح يا شامگاهي بيشتر نباشد.
اين ادعيه که همچون نسخه هايي براي ناراحتي هاي احتمالي آينده پيچيده مي شوند، صورت هاي بسيار متفاوتي دارند و سوژه هاي گوناگوني در مباحث خود دنبال مي کنند. گاهي براي تضمين سلامت يک وضع حمل، مجموعه گزاره هايي را توصيه مي کنند که تنها به جايگاه فرايند تولد انسان در عالم آفرينش و همچنين شباهت آن با اوضاع قيامت اشاره دارند (همان روايت بالا)؛ گاهي علاوه بر آن، کل آيات مربوط به وضع حمل مريم(ع) و تولد عيسي(ع) را در چارچوب تعويذ خود وارد مي نمايند ( همان، ص 166-169) و گاهي نيز براي رسيدن به نتيجه ي مطلوب، ابتدا به دور کردن شياطين و خنثي سازي قدرت اجنه پرداخته و بعد به سراغ متافيزيک مثبت، يعني خدا و دوستانش مي روند (همان، ص 161-164).
اما هنگامي که درد هم ظاهر مي گردد، اين رويکرد همچنان حفظ مي شود؛ براي نمونه مي توان به حديث ذيل اشاره کرد: مولف کتاب طب الائمه روايت کرده است: «شخصي خدمت امام محمد باقر(ع) آمد و گفت: زن من از درد زاييدن مشرف به مردن شده است. حضرت فرمود: برو اين دعا را بر او بخوان...» (مجلسي، 1362، ص 79). اين نسخه، يک مجموعه سه قسمتي است که بخش اول آن شامل آيات مربوط به درد زايمان حضرت مريم(ع) (مريم: 23-25)، بخش دوم مرتبط با بحث فاعليت خدا در خروج اطفال از رحم مادر (نحل: 78) و بخش سوم، دستور خروج به طفل، از رحم است؛ در واقع امام باقر(ع) در اين دعا، ابتدا يک نمونه ي تحقق يافته ي استعانت به خدا را در مسئله وضع حمل ذکر مي کند و بعد با آيه 78 سوره نحل، منظور خود را صريح تر بيان مي نمايد و در نهايت، در جمله ي دستور آخر به طفل مي گويد: «بدين صورت و به اذن خدا، خارج شو».
تحريم نظام هاي جايگزين جنسيت
1. زنا
در گفتمان شيعه، مرز ميان ازدواج و زنا در چند مسئله ترسيم شده است: تمايز ميان محارم و ديگران، اجازه پدر يا جد پدري در عقد ازدواج دختر، در بند عقد نبودن زن، هنگام ازدواج و مسئله ي مهريه. در متن صيغه ي عقد ازدواج نيز تنها به دو مورد اشاره شده است: رضايت طرفين و مهريه و چنانچه عقد از نوع موقت باشد، مدت زمان آن هم ذکر مي شود.
بر همين اساس، براي شکل گيري زنا يا ارتباط جنسي نامشروع، بايد يکي از اين پيش شرط ها ناديده انگاشته شود: يا رضايت يکي از طرفين و موضوع مهريه خدشه دار گردد ـ که در اين صورت تجاوز رخ داده است ـ يا زن در عقد کس ديگري باشد، پس زناي محصنه صورت گرفته است و يا آن ارتباط جنسي بين محارم به انجام رسيده باشد.
احاديث شيعه در موضوع زنا، يا به تبيين حرمت اين مسئله مي پردازند و يا با شمردن عقوبت هاي فردي، اجتماعي و معنوي آن، سعي در توجيه و توضيح چرايي علت تحريم زنا دارند. دلايل فردي حرمت زنا در ميراث مقدس شيعي عبارتند از: مخدوش شدن اصل و نسب، ترک تربيت کودکان، تباه شدن موضوع ارث، از بين بردن آبرو، کم شدن روزي و کاهش عمر (ري شهري، 1381، ج5، ص 2213)؛ اما علل اجتماعي تحريم زنا در منطق شيعه مي توان چنين شمرد: باز توليد زنا در خانواده (نهج الفصاحه، 1385، ص 320)، نابودي جامعه (همان، ص 317)، زلزله، فقر و قتل نفس (ري شهري، همان)؛ اما عواقب معنوي ارتباط جنسي نامشروع در رويکرد شيعي چنين است: نورانيت چهره را از بين مي برد، خداي مهربان را خشمگين مي کند و فرد گناهکار را در آتش جهنم مي سوزاند (نهج الفصاحه، همان) .
2. ارتباط جنسي مردانه
خداوند در معرفي پيامبرش مي گويد: «و لوط را [به يادآور] که ما به او دانش و بينش داديم» (انبيا: 74)، اما خود لوط از ابتداي موعظه اش چنين مي گويد: «من براي شما پيامبري امين هستم! (162)، پس تقواي الهي پيشه کنيد و مرا اطاعت نماييد! (163) من در برابر اين دعوت، اجري از شما نمي طلبم، اجر من فقط بر پروردگار عالميان است! (شعراء: 162-164) و من دشمن سرسخت اعمال شما هستم!» (شعراء :168). وظيفه لوط در دعوت دوباره مردم به نظام جنسيت معمول انساني، اين امر را خاطر نشان مي کند که آن دانش و بينشي که خداوند به لوط اعطا کرده و آن دشمني اي که وي با اعمال قومش دارد، مربوط به همين ماجراست؛ به بيان ديگر وي به نظام جنسيت معمول انساني آگاهي و ايمان کامل دارد و با اين نوع نظام جنسيت نوظهور، دشمني سرسختي دارد.
مجموعه کل موعظه هاي لوط نسبت به قومش را مي توان در سه بخش تقسيم کرد: در ابتدا وي، قومش را اولين کساني مي خواند که به همجنس گرايي تن داده اند: «آيا عمل بسيار زشتي انجام مي دهيد که هيچ يک از جهانيان، پيش از شما انجام نداده است؟» (اعراف:80) و بعد به مقايسه ي دو نظام جنسيت مذکور مي پردازد: «آيا در ميان جهانيان، شما به سراغ جنس ذکور مي رويد؟ ( 165) و همسراني را که پروردگارتان براي شما آفريده است رها مي کنيد؟» (شعراء: 165-166) خود لوط از چنين مقايسه اي، نتيجه اي خاص مي گيرد که قرآن در آيات گوناگونش، چهار صورت آن را نقل کرده است: «شما قومي نادان هستيد (نمل:55)؛ شما قوم اسرافکاري هستيد (اعراف: 81)؛ شما قوم تجاوزگري هستيد (شعراء: 166)؛ راه تداوم نسل انسان را قطع مي کنيد (عنکبوت: 29).
اما در مقابل، هيچ گفت و گويي بين اين چهره هاي استروتايپ نظام جنسيت شکل نمي گيرد؛ چنان که انگار دايره فهم مشترکي بين ايشان وجود ندارد؛ چرا که بازخورد موعظه لوط چنين است: «اي لوط! اگر [از اين سخنان] دست برنداري، به يقين از اخراج شدگان خواهي بود!» (شعراء: 167) گفتند: «خاندان لوط را از شهر و ديار خود بيرون کنيد که اينها افرادي پاکدامن هستند!» (نمل: 56)؛ گفتند: «اينها را از شهر و ديار خود بيرون کنيد که اينها مردمي هستند که پاکدامني را مي طلبند» (اعراف: 82)؛ گفتند: «اگر راست مي گويي، عذاب الهي را براي ما بياور» (عنکبوت: 29). چنان که پيداست، قوم لوط براي دفاع از خود و نقض سخنان لوط، هيچ کلام يا استدلالي به کار نمي برند، بلکه تنها به دنبال بيرون راندن و يا تمسخر وي مي باشند.
پس از اين، خداوند به حذف اين قوم اراده مي کند، يا به زبان ديگر، اين نوع نظام جنسيت را حذف مي کند. اين همان برخوردي است که فقه شيعي همواره در مقابل مسئله ي همجنس بازي مردان داشته است (حجر: 61-72/هود: 79).
اما جنبه فيزيکي عذاب قوم لوط در قرآن به سه طريق بيان شده است: صيحه ي آسماني (حجر:73)، زير و رو کردن زمين زندگي قوم و بارش سنگ هاي خاصي از آسمان (هود: 82). اين سنگ هاي خاص، بعدها در گفتمان احاديث شيعي به نشانه ي عذاب قوم لوط بدل شدند؛ از طرف ديگر در ميان احاديث شيعه، همجنس بازان تشکيل دهنده جمعيتي هستند که از نظر معرفتي زير مجموعه قوم لوط به حساب مي آيند. واژگان گفتمان احاديث، اين ادعا را به خوبي نشان مي دهد؛ چه اينکه اولاً اين نوع نظام جنسيت در زبان شيعه با نام منتسب به آن قوم، مفهوم مي يابد: لواط، ثانياً در اين چشم انداز، قرار است ايشان توسط همان سنگ هاي عذاب کننده قوم لوط مورد مجازات قرار گيرند (محدث عاملي، 1409، ج20، 330-331)؛ ثالثاً تبيين مسئله ي حرمت همجنس بازي در ميان شيعيان، با نمونه ي لوط فهم و درک مي شود و عقوبتش لمس مي گردد.
از ديگر سو، رهبران شيعه در جامعه خود، خطر رواج اين نظام جنسيت تک جنسي را بسيار زياد حس مي کردند؛ چنان که از رسول خدا(ص) روايت شده است: «فتنه جوان زيباي مرد، از فتنه ي دختر باکره بيشتر است»؛ و هم ايشان در حديث ديگري مي فرمايند: «بيشتر از هر چيز، بر امت خود از عمل قوم لوط مي ترسم» (نهج الفصاحه، همان، ص 465).
برخي از روايات شيعي، به تحليل فيزيولوژيک همجنس بازي پرداخته اند؛ براي نمونه علي(ع) مي فرمايد: «به درستي که خداوند بندگاني دارد که در پشت هايشان رحم هايي مانند رحم زنان دارند. پس از ايشان سوال شد: چرا ايشان حامله نمي شوند؟ فرمودند: به درستي که آن رحم ها وارونه است و آنها در پشت هايشان غده اي ماننده غده ي شتر دارند که اگر تحريک شود، آنها نيز به غليان مي آيند و اگر آرام شود، ايشان نيز آرام مي شوند» (محدث عاملي، همان، ص 334-335)؛ حتي اين مسير تحليلي در ميان برخي از احاديث شيعي به جايي مي رسد که ائمه ي شيعه براي درمان همجنس باز نيز راه حل ارائه مي دهند: عمربن يزيد نقل مي کند: «کنار امام صادق(ع) نشسته بودم. نزد ايشان هم مردي بود که رو به امام(ع) کرد و گفت: من دختران را دوست دارم، پس حضرت پاسخ دادند: خب بچه دار شو و او جواب داد: پس، از پشت مرا حامله کنيد. امام صادق(ع) دستش را بر پيشاني گذاشت و از آن مرد رو برگرداند، پس مرد شروع به گريه کرد، امام(ع) به او نگريست و گفت: «وقتي به شهرت بازگشتي، کمي روغن بخر و آن را به خوبي داغ کن؛ پس شمشيرت را بردار و بلنداي آن را يکبار در روغن بگذار و بعد غلافش را بر روي شمشير بکش و در همان حالي که گرم است، روي آن بنشين. مرد گفت: وقتي به شهرم بازگشتم، آن کار را انجام دادم، پس، از من آن نياز دفع شد» (همان، ص 343).
از منظر شيعه، نتيجه نامطلوب همجنس بازي، قطع نسل بشر و خراب شدن دنياي انسان هاست (همان، ص 333)؛ به همين دليل، از طريق تبيين انواع مجازات هاي مرگبار به مقابله با اين نوع نظام جنسيت مي پردازد (کنگره امام رضا(ع) ، 1406 ق، ص 278).
امام رضا(ع) مجازات دنيوي لواط را مرگ مي داند که درون آتش يا زير ديوار و يا با ضربه شمشير صورت مي گيرد و مجازات اخروي را عذاب در طبقات گوناگون جهنم به دست خداي تبارک و تعالي مي خواند و در نهايت، به مقايسه دو ارتباط جنسي نامشروع مي پردازد که اولي در همان چارچوب نظام جنسيت معمول انساني، ولي به صورت نامشروع شکل مي گيرد و دومي اساساً از حوزه ي آن نوع نظام جنسيت بيرون مي رود، و به همين دليل حکم به ترجيح زنا مي دهد و لواط را بدتر از آن مي خواند (همان).
3. ارتباط جنسي زنانه
تعداد احاديثي که به مسئله ي «مساحقه» مي پردازند، بسيار کمتر از موضوع لواط است. اين امر نشان مي دهد حساسيت اين نوع ارتباط تک جنسي زنانه، کمتر از نمونه مردانه اش است؛ چرا که مخاطبان اصلي ائمه ي شيعه را مردان جامعه تشکيل مي دادند و همين مردان بودند که به عنوان فاعلان اصلي فضاي نظام جنسيت اجتماعي، مطرح بودند. بر اساس چنين چشم اندازي بود که رخنه ي چنين الگويي در ميان ايشان به نظر، عواقب بسيار خطرناک تري به همراه داشت؛ به همين دليل، مجازات دنيوي مساحقه، بسيار کمتر از لواط تلقي شد و همانند زنا، صد ضربه شلاق تعيين گرديد؛ اما عقوبت اخروي آن، صورتي متفاوت دارد. امام صادق(ع) درباره مساحقه کنندگان مي فرمايد: «جايگاهشان آتش است. روز قيامت اين گونه زنان آورده مي شوند و بالاپوشي از آتش و پاي افزاري از آتش و روبندي از آتش بر آنان پوشانده مي شود» (همان، ص 2419).
نتيجه
1. نظام جنسيت را مي توان يک مفهوم ديني تلقي کرد و آن را نظامي گفتماني دانست که داراي يک بستر زيست ـ فرهنگ، و هر چهار کارکرد مدل آجيل پارسونزي مي باشد. اين سيستم، خود را با استفاده از چهار کارکرد مدل آجيل پارسونزي مي باشد. اين سيستم، خود را با استفاده از زنان و مردان فرهنگي محيط اجتماعي اش «تطبيق» مي دهد. قوانين ديني، اجتماعي و حقوقي بر جزء جزء نظام جنسيت نظارت و اعمال نظر مي کنند. خانواده به عنوان مرکز حوزه نهفتگي، فرايند اجتماعي شدن نقش هاي جنسي را باز توليد مي کند تا مجموعه ي گفتماني نظام جنسيت نسبت به اهداف فرهنگي، اقتصادي، سياسي و اجتماعي جامعه حرکت مقبولي داشته باشد؛ اما نفوذ دين در اين سيستم، فراتر از تعريف پارسونزي است.
2. خوردن ميوه ي ممنوعه به وسيله ي آدم و حوا، سبب سقوط انسان از بهشت شد و انسان غيرجنسي را به انسان جنسي تبديل کرد.
3. اهل بيت(ع) در پاسخ به پدران فرزند خواه شيعه از سه روش بهره گرفتند: دعا، توصيه به استغفار و تسبيح، نصيحت به نامگذاري طفل پيش از انعقاد نطفه.
4. نظام جنسيت شيعي، ابعاد گوناگوني دارد: از يک طرف هدف خود را تولد و تکثير مؤمنان قرار مي دهد و از طرف ديگر، براي رسيدن به بهترين نطفه و فرزند ممکن، به گزينش زماني، مکاني و موقعيتي شکل گيري روابط جنسي مي پردازد.
5. از جمله روش هايي که اديان نو ظهور براي رساندن خود به اکثريت اجتماعي و کسب جايگاه هژمونيک به کار مي برند، افزايش جمعيت معتقدان خويش است. اين امر به دو طريق ممکن است: 1. تبليغ و ترويج الگوهاي مذهب جديد؛ 2. تشويق مؤمنان به باروري کثير. پس از ظهور اسلام و دستيابي زودهنگامش به قدرت سياسي، هر دوي اين روش ها به کار گرفته شد تا اين آيين جديد بتواند در طولاني مدت به موقعيتي هژمونيک و برتر در منطقه دست بيابد.
منابع:
* قرآن کريم؛ ترجمه ناصر مکارم شيرازي؛ قم: دارالقرآن الکريم، 1373.
1. آريان پور کاشاني، منوچهر؛ فرهنگ يک جلدي پيشرو آريان پور؛ تهران: جهان رايانه، 1377.
2. ابن عربي، ابوعبدالله محيي الدين محمد؛ تفسير ابن عربي؛ ج1، بيروت: داراحياء التراث العربي، 1422ق.
3. ادريس حلي، محمد؛ مستطرفات السرائر؛ قم: جامعه مدرسين، 1411ق.
4. امين نجفي، عبدالحسين؛ الغدير؛ بنياد بعثت (انتشار الکترونيکي در آدرس اينترنتي: http://www.islamicfeqh.com/Al-gadir/Al-gadirf.htm
5. بسطام نيشابوري، حسين و عبدالله؛ طب الائمه؛ ترجمه انتشارات چاف، قم: چاف، 1384.
6. طب الائمه، قم: شريف رضي، 1411ق.
7. حصوري، حسن؛ رفتار جنسي؛ تهران: طهوري، 1374.
8. حييم، سليمان؛ فرهنگ معاصر فارسي- انگليسي و انگليسي- فارسي؛ تهران: فرهنگ معاصر، 1377.
9. خاني، رضا و حشمت الله رياضي؛ ترجمه بيان السعاده في مقامات العباده؛ ج 5، تهران: دانشگاه پيام نور، 1372.
10. رضي، ابوالحسين محمد؛ نهج البلاغه؛ ترجمه و شرح علي نقي فيض الاسلام، ج1، تهران: آذربادگان، 1365ق.
11. ري شهري، محمد؛ ميزان الحکمه؛ ترجمه حميدرضا شيخي؛ ج5، 7، 11و 13، قم: دارالحديث، 1381.
12. صدوق؛ علل الشرايع؛ ج 2، قم: مکتبه الداوري، [بي تا].
13.معاني الاخبار؛ قم: جامعه مدرسين، 1361.
14.من لايحضره الفقيه؛ ترجمه علي اکبر غفاري؛ ج 1 و 3، تهران: صدوق، 1367.
15. طباطبائي، سيدمحمدحسين؛ تفسير الميزان؛ ترجمه سيد محمدباقر موسوي همداني، ج8، قم: جامعه مدرسين حوزه علميه قم، 1374.
16. طبرسي، فضل بن حسن؛ مجمع البيان في تفسير القرآن، ج9، تهران: فراهاني، 1360.
17. طوسي؛ تهذيب الاحکام؛ ج 6و7، تهران: دارالکتب الاسلاميه، 1365.
18. فاضل، جواد؛ طب الرضا (از مجموعه طب و بهداشت در اسلام)؛ تهران: کتابفروشي ادبيه، 1340.
19. فوکو، ميشل؛ تاريخ جنسيت: اراده به دانستن (جلد اول تاريخ جنسيت)؛ ترجمه نيکو سرخوش و افشين جهانديده؛ تهران: ني، 1383.
20. کليني؛ الکافي؛ ج 3، 5و 6، تهران: دارالکتب الاسلاميه، 1365.
21. کنگره امام رضا(ع) ؛ فقه الرضاء (علي بن موسي الرضاء) مشهد، 1406ق.
22. مجلسي، محمدباقر؛ حليه المتقين؛ تهران: محمد، 1362.
23. محدث عاملي؛ تفصيل وسائل الشيعه إلي تحصيل مسائل الشريعه؛ ج 20 و 21، قم: مؤسسه آل البيت، 1409ق.
24. نهج الفصاحه؛ ترجمه علي اکبر ميرزايي: قم: عصر جوان، 1385.
/ع