مناظره و جدل، آفت بزرگ رسانه ها (2)

1. هدف، بايد رسيدن به حق و آشكار شدن آن باشد، نه آشكار شدن درستي نظر من و وفور علم...! كه اين مراء است و از آن نهي شده است. قصد «حق»، از آن جا دانسته مي شود كه اميد تاثير و پذيرش در طرف باشد. و اگر بداند كه بي‌تأثير است و طرف از رأي خود برنمي‌گردد، اين مناظره جايز نيست. چون آفاتي بر آن مترتب مي‌شود.
شنبه، 9 بهمن 1389
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
مناظره و جدل، آفت بزرگ رسانه ها (2)

مناظره و جدل، آفت بزرگ رسانه ها (2)
مناظره و جدل، آفت بزرگ رسانه ها (2)


 

نويسنده:جواد محدثي




 

آداب مناظره
 

فيض كاشاني براي «مناظره»، شروط و آدابي مي شمارد، از اين قرار:
1. هدف، بايد رسيدن به حق و آشكار شدن آن باشد، نه آشكار شدن درستي نظر من و وفور علم...! كه اين مراء است و از آن نهي شده است. قصد «حق»، از آن جا دانسته مي شود كه اميد تاثير و پذيرش در طرف باشد. و اگر بداند كه بي‌تأثير است و طرف از رأي خود برنمي‌گردد، اين مناظره جايز نيست. چون آفاتي بر آن مترتب مي‌شود.
2. مناظره كننده، مجتهد و صاحب‌نظر در مسأله باشد و اگر «حق» بر زبان طرف جاري شد، از موضع فكري خود، به رأي طرف عدول كند.
3. اهم و مهم مسأله و ضرورت بحث و مجادله را محاسبه كند.
4. مناظره، كمتر در ملأ‌عام باشد؛ زيرا در حضور مردم، انگيزه‌هاي «ريا» و «حرص» و «برتري‌جويي» بيشتر آشكار مي‌شود و عمل مي‌كند.
5. در پي جويي حق، مثل آن باشد كه دنبال گمشده اي كه اگر يافت، خوشحال شود، هر چند در كلام حريف باشد و او را ياور خويش در يافتن گمشده ببيند، نه دشمن.
6. هرگاه رقيب مي‌خواهد از سؤالي به سؤالي و از دليلي به دليلي ديگر منتقل شود، جلوگير نشود؛ بلكه او را در رسيدن به مقصود و نكته ي مورد نظر، ياري كند.
7. با كساني مناظره كند كه استقلال علمي دارند، تا اگر جوياي حق است، از انان بهره ببرد. بسياري، ااز بحث و مناظره با زبردستان و پختگان پرهيز مي‌كنند، تا مبادا حقي بر زبان آنان جاري شود، بلكه بيشتر علاقه‌مند به بحث با افراد پايين تر و ضعيف‌ترند تا باطل خود را ترويج كنند.(1)
ورود در اين ميدان، تسلط كافي را مي‌طلبد.
بحث‌كننده، بايد سخندان و قوي باشد، نه بافنده و پشت سر هم انداز و هوچي! ظرفيت لازم را داشته باشد، نه كم عمق و بي‌جنبه! نقد اراء را با نقد شخصيت‌ها، خلط نكند. به جاي بحث آزاد و منطقي، انتقام‌جويي ننمايد. در قضاوت و نظر، تحت‌تأثير شخصيت مثبت يا منفي طرف قرار نگيرد. انصاف را از كف ندهد.
ضعف در محاجّه، باعث انكار حق و زير بار حرف‌هاي روشن‌تر نرفتن مي شود و اگر انسان از عهده برنيايد، در دل خود، احساس شكست و نسبت به طرف، احساس كينه و حسد مي‌كند.
كساني كه به خاطر نداشتن وضع علمي مطلوب، با گروهك‌ها بحث سياسي مي‌كنند، يا با پيروان و ايدئولوژيك مي پردازند، خود مي‌بُرند و جذب آنان مي‌شوند و سندي براي ضعف مكتب به حساب مي آيند.
بي‌جهت نيست كه خواندن كتب ضلال براي افراد، حرام است، جز عده اي محدود، با شرايط لازم. و بي‌جهت نيست كه ائمه، ياران خود را از چنين بحث‌هايي منع مي‌كردند، مگر افرادي خاص را (كه اشاره خواهد شد).
اگر انسان، شايستگي‌هاي اخلاقي لازم را در نيت، روش و عمل مناظره نداشته باشد، خود در چاه ويلي مي‌افتد كه رها شدن از آن، بسي دشوار است.

آفات مناظره
 

مرحوم فيض، باز در اين زمينه، بحث گسترده اي تحت عنوان «آفات مناظره» دارد كه چكيده ي آن تقديم مي‌شود:
«مناظره، كه براي چيره شدن بر خصم و مغلوب ساختن او و اظهار برتري نزد مردم است، سرچشمه ي همه ي اخلاق زشت نزد خداي متعال است، صفاتي كه نزد شيطان پسنديده است! آن كه عشق به برتري و جاه‌طلبي در بحث و مباهات به ديگران دارد، اين كشش، تمام ناپسندي‌هاي دروني را تحريك مي‌كند و رذايلي از مناظره پديد مي‌آيد كه عبارت‌اند از:
1. حسد: چون نمي‌تواند برتر از خود را در بحث و مجادله ببيند، حسد در دلش شعله مي‌كشد.
2. تكبّر: خود را برتر از مردم مي پندارند و گرفتار برتري طلبي و خود بزرگ‌بيني مي‌شود.
3. كينه: بحث‌كننده، نسبت به هواداران طرف مقابلش، در دل احساس كينه مي‌كند.
4. غيبت: معمولاً بحث‌كننده، در غياب رقيبش، حرف‌هاي او را نقل مي‌كند و به بدگويي از او مي‌پردازد، يا بدگويي ديگران را تصديق مي‌كند.
5. خودستايي: (تزكيه ي نفس) اين گر چه راست باشد، ولي زشت است كه انسان خود را ستايش كند و خويش را به برتري و فضل ... منسوب نمايد. چيزي كه در بحث، فراوان پيش مي‌آيد.
6. تجسّس: دنبال عيوب ديگران بودن، تا نقاط ضعف و لغزش‌هاي حريفان را كشف كند و به رخ بكشد و بي‌آبرو سازد.
7. خوشحالي از ناراحتي مردم و غمگين از خوشي آنان: اين حالت در ارتباط با رقيب بحث پيش مي آيد و از اوضاع نابسامان طرف مقابل خرسند مي‌شود.
8. زير بار حق نرفتن و حرص به كشمكش بي‌جا: براي بحث‌كننده، گاهي مبغوض‌ترين چيز آن است كه حق، بر زبان حريفش آشكار شود.
9. ريا: تلاش در جهت جلب‌نظر و توجه و تمايل مردم به خود».(2)
10. حسد، دشمني، صف بندي و ... از طبيعي‌ترين عوارض اين گونه مباحثات است، به خصوص آنجا كه با منطق نتوانند حرف تو را پاسخ گويند، به برهان قاطعي همچون چماق و «هو» متوسّل مي‌شوند.

توان و ظرفيت لازم
 

جدال احسن و بحث آزاد، كار هر كس نيست.
هم سعه ي صدر و وسعت‌نظر مي‌خواهد، هم تسلط بر مطلب، هم قدرت بر استدلال لازم دارد، هم حوصله ي نتيجه گيري.
گاهي هجوم بايد كرد، گاهي دفاع نمود، گاهي حمله را ردّ كرد، گاهي بايد حلقه ي محاصره ي كلامي را شكست، گاهي بايد بال زد و پر كشيد، و از دام بيرون جست و... چنين هم نيست كه هر كس وارد اين ميدان شود، بتواند توفيق يابد.
در عصر ائمه، برخي از اصحاب، به مجادلات كلامي و فلسفي با مخالفان و ماديّون و دهريون مي‌پرداختند.
برخي قوي بودند و پيروز.
برخي ناتوان بودند و درمانده.
امام صادق(ع)، برخي را اجازه ي بحث مي‌داد، برخي را تشويق به مباحثه و مناظره مي‌كرد، برخي را هم نهي مي‌نمود. اين، نشان‌دهنده ي تفاوت شيوه ي آنان و اختلاف قدرت بحث و توانايي لازم بر اين امر مهم است و آن حضرت هم، طبق ظرفيت و توانشان، ارزش‌گذاري مي‌كرد و تشويق مي‌نمود يا منع مي‌كرد.
«هشام بن حكم»، يكي از اين چهره هاي برجسته در بحث و مجادلات است.
و «مؤمن الطّاق»، قهرمان ديگري در ميدان مناظره!
هشام، زباني صريح و حقگو و بياني نافذ و گيرا داشت. مناظرات خيره‌كننده‌اش، خطري عظيم براي حكومت به حساب مي‌آمد. تا آنجا كه خليفه ي مقتدري همچون هارون الرشيد، درباره‌اش گفت: زبان هشام، بيش از هزار شمشير، در دلها نافذ و برّاست.
اين سخن را وقتي بر زبان آورد كه مخفيانه در يك جلسه ي طولاني بحث هشام، پشت پرده به گوش ايستاده بود و قدرت و تسلط او را در بحث ديد و اظهار كرد: «با زنده بودن او، يك ساعت هم حكومت من دوام نمي‌آورد! به خدا سوگند، نفوذ بيانش در دل‌ها، بيش از صد هزار شمشير است».(3)
اين دليل چيرگي او در مناظره‌هاست، و امام صادق(ع) درباره اش فرمود:
«ناصرنا بقلبه و لسانه و يده؛ هشام، با دل و زبان و دست، ياور ماست».(4)
مؤمن الطّاق (محمد بن علي بن نعمان كوفي) نيز از اين چهره‌ها بود و مورد عنايت خاص امام صادق(ع). ابوخالد كابلي مي‌گويد:
مؤمن الطاق را در حرم پيامبر ديدم كه نشسته و جمعي دور او حلقه زده اند و او بحث مي‌كند و به سؤالاتشان پاسخ مي‌دهد. نزديك او رفتم و گفتم:
- امام صادق(ع) ما را از بحث، نهي كرده است.
- آيا به تو دستور داده است كه به من بگويي؟
- نه به خدا، ولي مرا دستور داده تا با كسي بحث نكنم.
- تو برو و از فرمانش اطاعت كن.
ابوخالد كابلي مي‌گويد:
حضور حضرت صادق(ع) رسيدم و ماجراي مؤمن الطاق را به وي گفتم. حضرت لبخندي زد و فرمود:
«اي ابوخالد! مؤمن الطاق با مردم سخن مي‌گويد و (پيش از آن كه گرفتار آيد) پرواز مي‌كند، اما تو اگر بحث كني، همين كه بالهايت را قيچي كنند، نمي‌تواني پرواز كني».(5)
استعداد لازم در بحث، در اين گونه موارد آشكار مي‌شود.
برخي مي‌افتند، برخاستن نمي‌توانند. بعضي محاصره مي شوند، راه گريز نمي‌يابند. بعضي خوب بحث مي‌كنند، اما قدرت نتيجه‌گيري ندارند. عده اي نقاط ضعف طرف را پيدا نمي‌كنند. جمعي در بحث، از اين شاخه به آن شاخه مي‌پرند.
اسلوب و تسلط و مهارت، بسيار مهم است. و امام صادق(ع) دقيقاً به شيوه ي مباحثات اصحاب خود اشنا بود و بر همان مبنا، برخي را اجازه مي‌داد و بعضي را منع مي‌كرد.
آموختن شيوه ي صحيح مناظره، هم از جهت برخورد اخلاقي با طرف و هم از لحاظ استواري سخن و گيرايي بيان و صلابت منطق، از مهم‌ترين عوامل توفيق در اين كار است.

عوارض جدل
 

هر چند جدل، خود عارضه و آفتي در پيكر علم است
و هر چند كه مراء و جدال، يك بيماري اخلاقي و انحرافي رفتاري است، اما... باز هم به عواقب و آثار سوء اين عارضه بايد نگريست.
جدل، قدر و ابهّت انسان را مي‌كاهد، باعث گستاخي بي‌ادبان و بهانه‌جويان مي شود، دشمني و بد دلي برمي‌انگيزد، تفرقه و نفاق مي‌آفريند، و گاهي هم، تزلزل فكري و انحراف عقيدتي پيش مي‌آورد.
امام علي(ع) مي‌فرمايد:
«من طلب الدّين بالجدل تزندق؛ (6) هر كه از راه جدل، در پي دين يابي باشد، سر از كفر و زندقه در مي‌آورد».
و نيز مي‌فرمايد:
«ايّاكم و المراءوالخصومه، فانّهما يمرضان القلوب علي الأخوان و ينبت عليهما النفاق؛ (7) از مراء و دشمني بپرهيزيد، كه اين دو (جدل و مخاصمه) دل ها را نسبت به برادران، بيمار مي سازد و بر اساس آنها، نفاق مي‌رويد».
اثر «نفاق‌آوري» به طور مكرر در روايات بيان شده است؛ همچنين عارضه ي كينه و كدورت و خصومت، پيامد طبيعي جدال هايي است كه بر اساس حق استوار نباشد و انگيزه، تنها غلبه بر حريف باشد.
آفت ديگر آن، «دلمردگي» است وديگر، كوردلي و «بيماردلي». بازگشت اين اثار سوء، همه به «دل» است.
در يك حديث، چهار چيز به عنوان «آنچه دل را مي‌ميراند»، بيان شده، كه يكي هم مجادله و جرّ و بحث با «احمق» است.
و در حديث است كه: نه با «حليم» جدل كنيد، نه با «سفينه». حليم، دور و طرد مي‌كند و نادان، پست و خوار مي سازد.(8)
امام صادق(ع) مي فرمايد:
«لا تمارين حليماً و لا سفيهاً، فإن الحليمَ يقليك و السَّفينه يؤذيك؛ (9) نه با بردبارِ دانا مراء و جدال كن و نه با سفيه نادان؛ زيرا كه انسان بردبار، كينه ي تو را مخفيانه در دل مي‌گيرد و سفينه، آشكارا به آزارتن برمي‌خيزد».
و در سخن ديگر مي‌فرمايد:
«جدال با علما، عداوت آنان را در پي دارد و جرّ و بحث با سفيهان، دشنام و بدگويي‌شان را».(10)

جدال هاي دشمن ساخته
 

جدلِ دشمن ساز و نفاق‌آور و رشته گسل، گاهي دام دشمن است. يكي از تورهاي «تفرقه بينداز و حكومت كن» است.
«جدل دشمن ساخته»، آن بحثي است كه دشمن، به دهان دوستان مي‌افكند تا «مشغولـ سازد. دشمن، «مسأله» مي‌سازد تا «سرگرم» سازد.
و در اين سرگرم شدن به مسائلِ ساخته و پرداخته ي دشمن، چه سوء استفاده‌هاست كه نمي‌شود، چه جيب‌هاست كه زده نمي‌شود، چه غارت‌هاست كه انجام نمي‌گيرد!
«جنگ زرگري» را شنيده‌ايد!
مناقشات شديد لفظي، براي هدفي ديگر، البته پنهان!
آنان كه در اين گونه مناقشات، وارد گود و ميدان مي شوند، غافل‌اند كه گاهي سر نخ، دست ديگران است و «معركه‌گردانان» پشت صحنه مخفي شده‌اند و دو نفر، يا دو گروه يا دو فرقه و مذهب را به جان هم انداخته‌اند تا از آب «جدل‌آلود»، ماهي سياست بگيرند.
امام امت، اين بيدارگر اعصار و قرون، هميشه در چنين موقعيت‌هايي فرياد هشياري و نداي آگاهي سر مي‌داد؛ برخي شنيده و مي‌پذيرفتند، ولي بعضي، ناشنيده از آن مي‌گذشتند.
امام راحل(ع) پيش از انقلاب، در ارتباط با جنجال‌ها و مناقشات شديد و معركه‌گيري‌هاي رنگارنگ و جدل‌هاي تند و مشغول كننده بر سر مسأله «كتاب شهيد جاويد»، «كشتن آقاي شمس‌آبادي» و «آثار دكتر شريعتي» بارها و بارها هشدار داد كه: اينها، دام دشمن است تا فرصت‌هايتان به اينها بگذرد و از مسائل اصلي‌تر غافل بمانيد.
مگر نه اين است كه براي اغفال از جبهه و دشمن اصلي، هميشه جبهه ي فرعي مي‌گشايند و مسأله ي كوچك را بزرگ مي‌كنند و «مسأله» مي‌سازند تا نيروها در اين جدال‌ها و تحليل‌ها به تحليل رود؟!
و ما چه غافليم اگر:
«زنداني لفظ و اصطلاحيم و خوشيم!».
سخن را همين جا به پايان بريم و از گرفتار شدن در دام هاي شيطاني «جدل، مراء و مخاصمات»، به خداوند پناه مي‌بريم.

پي نوشت ها :
 

1. محجه‌البيضاء، ج1، ص99.
2. همان، ص 102 (تلخيص).
3. بحارالانوار، ج 48، ص 404 و 402.
4. همان، ص 204.
5. الامام الصادق، اسد حيدر، ج2، ص 70؛ حياه‌الامام موسي بن جعفر، باقر شريف القرشي، ج2، ص 313.
6. محجه‌البيضاء، ج1، ص 107، به نقل از اعتقادات صدوق.
7. كافي، ج2، ص 300.
8. الامام الصادق و المذاهب الاربعه، ج1، ص 386.
9. اصول كافي، ج2، ص 301، ح3.
10. لا تجادل العلماء و لا تمار السفهاء، فيغضبك العلماء و يشتمكَ السفهاءِ. (وسائل الشيعه، ج12، ص 37، ح3).
 

منبع:نشريه فرهنگ کوثر شماره 80



 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
موارد بیشتر برای شما
استوری تبریک عید سعید قربان
play_arrow
استوری تبریک عید سعید قربان
معنی اسم سروش و نام های هم آوا با آن + میزان فراوانی در ثبت احوال
معنی اسم سروش و نام های هم آوا با آن + میزان فراوانی در ثبت احوال
معنی اسم دیلان و نام های هم آوا با آن + میزان فراوانی در ثبت احوال
معنی اسم دیلان و نام های هم آوا با آن + میزان فراوانی در ثبت احوال
معنی اسم آریانا و نام های هم آوا با آن + میزان فراوانی در ثبت احوال
معنی اسم آریانا و نام های هم آوا با آن + میزان فراوانی در ثبت احوال
معنی اسم آیدا و نام های هم آوا با آن + میزان فراوانی در ثبت احوال
معنی اسم آیدا و نام های هم آوا با آن + میزان فراوانی در ثبت احوال
معنی اسم دارا و نام های هم آوا با آن + میزان فراوانی در ثبت احوال
معنی اسم دارا و نام های هم آوا با آن + میزان فراوانی در ثبت احوال
معنی اسم سلما و نام های هم آوا با آن + میزان فراوانی در ثبت احوال
معنی اسم سلما و نام های هم آوا با آن + میزان فراوانی در ثبت احوال
معنی اسم رادین و نام های هم آوا با آن + میزان فراوانی در ثبت احوال
معنی اسم رادین و نام های هم آوا با آن + میزان فراوانی در ثبت احوال
معنی اسم ویدا و نام های هم آوا با آن + میزان فراوانی در ثبت احوال
معنی اسم ویدا و نام های هم آوا با آن + میزان فراوانی در ثبت احوال
معنی اسم زاهد و نام های هم آوا با آن + میزان فراوانی در ثبت احوال
معنی اسم زاهد و نام های هم آوا با آن + میزان فراوانی در ثبت احوال
معنی اسم عارفه و نام های هم آوا با آن + میزان فراوانی در ثبت احوال
معنی اسم عارفه و نام های هم آوا با آن + میزان فراوانی در ثبت احوال
معنی اسم هیوا و نام های هم آوا با آن + میزان فراوانی در ثبت احوال
معنی اسم هیوا و نام های هم آوا با آن + میزان فراوانی در ثبت احوال
معنی اسم رزا و نام های هم آوا با آن + میزان فراوانی در ثبت احوال
معنی اسم رزا و نام های هم آوا با آن + میزان فراوانی در ثبت احوال
معنی اسم فوزیه و نام های هم آوا با آن + میزان فراوانی در ثبت احوال
معنی اسم فوزیه و نام های هم آوا با آن + میزان فراوانی در ثبت احوال
نظر حاج قاسم سلیمانی درباره فلسطین
play_arrow
نظر حاج قاسم سلیمانی درباره فلسطین