مدرسه مهدوي (3)
درآمدي برفلسفه و نظام آموزش و پرورش زمينه ساز ظهور
اهداف تعليم و تربيت مهدوي
مدرسه بايد مردمي استوار، مستعد سعي و عمل، شجاع،مصممّ و اخلاقي بار آورد؛ بايد از فرزندان ما، موجوداتي آزاد، فهميده که خير و عدالت، رهنما و فعاليت، تکيه گاهشان در طلب سعادت باشد، بسازد؛ مردمي که عزمشان برحفظ کمال مطلوب و نيکي در عامه مردم جزم باشد .(4)
دکترشريعتمداري در تبيين اهداف تعليم و تربيت مي نويسد :
از نظر ما، تعليم و تربيت، هدايت فرد است ...هدايت فرد در محيط تربيتي عبارت از ترغيب فرد به فکرکردن، تبادل ميان معلم و شاگرد، کوشش براي مشخص ساختن مسائل و انتخاب بهترين نظريه يا راه حل براي روشن ساختن مباحث علمي، اخلاقي و اجتماعي و کمک به افراد در ابراز و کنترل عواطف و تحکيم ارزش هاي معنوي و اخلاقي است. به نظر ما، مربي و شاگرد مي خواهند در مراکز آموزشي موجبات رشد معنوي و اخلاقي، اجتماعي، عقلاني و عاطفي خود را فراهم کنند....بنابراين، هدايت افراد در بعد معنوي و اخلاقي، اجتماعي، عاطفي و عقلاني، پايه و اساس تعليم و تربيت است .(5)
دکتر محمود صناعي نيز در مقاله اي با عنوان «از تربيت چه مي خواهيم»در بيان اهداف تربيت مي نويسد :
از هدف هاي اساسي تربيت بايد آن باشد که در افراد، حس احترام به حقوق خود و ديگران، حس احترام به آزادي خود و آزادي ديگران، حس عدالت خواهي و تنفر از زور، حس مسئوليت اجتماعي و وظيفه شناسي، حس همکاري و زيستن با ديگران را با صلح و صفا تقويت کند. (6)
استاد مطهري نيز تربيت و پرورش انسان را در شش نوع علمي و فکري، عاطفي و اخلاقي، ذوقي و هنري، فني و صنعتي، عبادي و پرستشي، اجتماعي و تعاوني لازم مي داند.(7)
ازاين رو، هدف هاي تربيت اسلامي را تقويت اراده، عبادت و نيايش، محبت، تقويت حس حقيقت جويي، مراقبه و محاسبه، تفکر، محبت اوليا، ازدواج، جهاد و کار بيان مي کند .(8)
تعيين هدف هاي تربيت مهدوي، به طور مستقيم با مباني آن ارتباط دارد . مهم ترين مسئله در تعليم و تربيت، کمال فرد است؛ زيرا فرد کمال يافته مي تواند منشأ تحولات باشد . بنابراين، کمال عمومي بشر و ساختن جامعه اي متعالي در گرو رشد همه جانبه فرد است. بنابراين، در احاديث مهدويت بررشد عقلي و معنوني فرد تأکيد زادي شده است. در يک جمع بندي، هدف کلي تعليم و تربيت مهدوي را با توجه به ابعاد سه گانه آدمي يعني بينش، گرايش و رفتار، مي توان اين گونه بيان کرد : تربيت منتظران کارآمد، پيشرو و مسئول با سه خصلت عقلانيت نقّاد، معنويت پويا و مدنيت پايدار .(9) انسان تربيت شده مهدوي، انساني است که از راه تعليم و تربيت، به آزادي دروني، هوشمندي، بصيرت، شکوفايي عقلي و روحي دست يافته، به گونه اي که براي هميشه در وي ماندگار و در حقيقت، ملکه روح او شده است و موجب اعتلاي فرهنگي و اجتماعي جامعه مي شود .
تربيت به عنوان فرايندي که نتيجه آن فقط در مقام عمل روشن مي شود، داراي وجهه اي کاملاً عملي و کاربردي است. ازاين جهت، هر گونه تلاش نظري در چارچوب مفهومي بايد ناظر به فوايد عملي باشد. هدف هاي خرد اين نوع از تربيت را با سه محور ياد شده عقلانيت، معنويت و مدنيت مي توان حول محورهاي زير ذکر کرد :
الف)هدف هاي خرد مبتني بر عقلانيت نقّاد
يکي از اهداف مهم تربيت از ديدگاه اسلام، خرد ورزي و عقل گرايي است. تعقل و عقل گرايي در رفتارهاي انسان زمينه رشد و شکوفايي افراد و جامعه ديني را فراهم مي سازد. قرآن کريم در موارد متعدد و به مناسبت هاي مختلف، بر ضرورت به کار گيري عقل تأکيد کرده است تا رشد و شکوفايي عقلي انسان ها در زندگي فراهم شود. از اين رو، مي توان نتيجه گرفت که از ديدگاه قرآن کريم و روايات، انسان ها با برخورداري از عقل و به کارگيري آن مي توانند درست را از نادرست تشخيص دهند. به همين دليل، قرآن کريم انسان ها را تغيير دهنده سرنوشت خود معرفي مي کند. )(10)آموزه مهدويت به عقل و عقلانيت اصيل و مستحکم و شکوفايي آن توجه ويژه دارد و يکي از اهداف حکومت موعود را عقلانيت دانسته است :
إذا قام قائمنا و ضع يده علي رءوس العباد فجمع به عقولهم و أکمل به أخلاقهم ؛ (11)
هنگامي که قائم قيام کند، دست شريفش را بر سر بندگان مي گذارد و خردهاي آنها را گرد مي آورد و اخلاق آنها را کامل مي گرداند .
بنابراين، مدرسه مهدوي در پي کسب دانشي استواراست که به خودي خود ارزش مند است و مايه اعتلا و شکوفايي عقل انسان و سلامت جامعه مي شود. در آموزش حقيقي نبايد توده اطلاعات ناپيوسته، پراکنده و بي معني را در ذهن دانش آموزانباشت. چنين آموزشي خسته کننده و بي اثراست؛ زيرا او را به تحوّل، حرکت و تلاش رهنما نيست. بايد با توجه به دو ملاک مهم استعداد و سعادت هر فرد و سلامت جامعه، از ميان دانش ها و تجربه هاي بشري، آن چه را به حال فرد و جامعه، سودمند است، انتخاب کند و به دانش آموز تعليم دهد تا خود دانش آموز بتواندبا علاقه و آزادي علمي و تلاش فردي، اصول محوري فراگرفته را کاربردي سازد و تکميل کند. ذهن انسان تماماً ثابت و انفعالي نيست که فقط پذيرنده باشد، بلکه قدرت تجزيه و تحليل و ترکيب و توسعه آموخته هاي خود را دارد. براين اساس، مردم وقتي عاقل شدند، زمينه سازي براي حکومت جهاني هم آسان خواهد بود. از اين رو، مهم ترين رسالت آموز و پرورش براي زمينه ساي ظهور اين است که دانش آموزان را به سوي زندگي عاقلانه سوق دهند .
2.حق گرايي
کسب نگرش فراگير درباره «حقيقت »که آن را در شعبه هاي مختلف علوم مي توان يافت، ازاهداف اساسي تربيت اسلامي است . اين حقيقت گرايي که مبتني بر بينش وسيع وسعه صدر است، نتيجه تربيت عقلي و روحي است تا انسان با تعقل و پرهيز از نگاه تنگ نظرانه، به شناخت حقيقت بپردازد . در ديدگاه اسلام، معيار تمامي رفتارها، حق است و از مردم در خواست مي کند تا زندگي خود بر مدارحق حرکت کنند.(12) هر کس بايد حقيقت را خودش بشناسد و هيچ کس نمي تواند آن را بر ديگري تحميل کند. از اين رو، متعلم بايد نيروي قضاوت خود را در شناخت حق و حقيقت به کار اندازد . از دلالت هاي تربيتي حق گرايي و حقيقت طلبي، پرهيز از سطحي نگري تحجر گرايي و جزم انديشي و تأکيد برآزادگي علمي است. جان هنري نيومن، از فلاسفه تعليم و تربيت غربي مي نويسد :
کسب حقيقت و بصيرت به خير کلي و نيز پرورش نيروي عقل در جهت دادن پيوند ميان حقايق گوناگون جهان (وحدت در کثرت)بدون اغراض مادي و شهرت طلبي هدف اصلي آموزش است .(13)
معارف قرآن کريم، تعصب و تقليد را نقطه مقابل حقيقت گرايي مي داند که نتيجه تحجر گرايي و جمود است و راه اصلاح و تربيت فرد و جامعه را مي بندد .(14) از اين رو، وظيفه معلم، نشان دادن مسير صحيح زندگي به دانش آموز است تا وي با آزادگي علمي حقيقت را بشناسد و روحيه مستقل حقيقت طلبي در او شکل بگيرد زيرا حقيقت طلبي و تربيت عقلي بدون آزادي علمي امکان پذير نيست. يکي از راه هاي اين حق گرايي، ايجاد معرفت و اعتقاد قلبي مردم به مقام الهي امام عصر(عج) و توجه دادن دانش آموز به جايگاه بلند ديني، سياسي و اجتماعي ايشان است. پيامبراکرم (ص) مي فرمايد :
من مات ولم يعرف إمام زمانه مات ميتة الجاهليّة ؛ (15)
هر کس بميرد در حالي که امام زمانش را نشناسد، به مرگ جاهلي و بي ديني مرده است .
در فرهنگ شيعه، امام همانند پيامبر، معيار حق است و مسئوليت هدايت و تربيت مردم را برعهده دارد. ازاين رو، امام صادق (ع) به زراره سفارش مي کند که پيوسته بخواند:
اللّهمّ عرّفني حجّتک فإنّک إن لم تعرّفني حجّتک ضللت عن ديني؛(16)
خدايا، حجّتت را به من بشناسان؛ چون اگر معرفت حجت را به من ندهي، گم راه خواهم شد .
يعني اين که بدون امام و راهبر، بي راهه خواهم رفت؛ چون او مايه هدايت و تربيت است .
3.موقعيت شناسي
رفتار و کرداري از عقلانيت برخوردار است که بر اساس موقعيت شناسي و آگاهي به مقتضيات زمان و مکان صورت گيرد؛ به ويژه رفتارهايي که براي اهداف بزرگ در حال انجام است. تشخيص ندادن دقيق شرايط و موقعيت و اختيار نکردن مسير صحيح مي تواند در بزنگاه هاي تاريخي، امکان رشد و پيشرفت را از يک ملت سلب کند و حتي آن جامعه را به سرمنزل نابودي بکشاند. توجه اهل بيت (ع) به موقعيت شناسي نمايان گر اين هدف مهم در رفتارهاي منتظران است. از اين رو، زماني به حرکت و قيام و زماني به استراتژي دستور داده اند . درشرايط خاص، به کارگيري «اصل تقيه و نهان کاري»حتّي نسبت به نام بردن از حضرت مهدي (عج) بسيار مهم است. روزي يکي از شيعيان از ابوسهل نوبختي پرسيد :چرا ناحيه مقدسه با وجود جايگاه رفيع علمي و اجتماعي تو، ابن روح(نايب سوم)را به نيابت برگزيده است؟ او در پاسخ گفت:درجه راز نگه داري ابن روح چنان بالاست که اگر او، حضرت حجت (عج) را پنهان کرده باشد، حتي در صورت قطعه قطعه کردن بدنش با قيچي، سخني نمي گويد .(17)
از دلالت هاي تربيتي اين هدف توجه به فضاي فرهنگي و اجتماعي محيط پيرامون در امر آموزش اصول تربيتي است که در تربيت دانش آموزان نقش مهمي دارد. تأثير آموزش ضمني و غير مستقيمي که فضاي فرهنگي و اجتماعي محيط پيرامون بر تربيت فرد مي گذارد، کمتر از آموخته هاي مستقيم نيست؛ چون فضاي فرهنگي که دانش آموز در آن به يادگيري مشغول است، در کنه وجود فرد تأثير مي گذارد. اگر دانش آموزي وارد محيط آموزشي شود که با روح حاکم نظام ارزشي و تربيتي سازگار باشد، فرصت بهتري براي رسيدن به اهداف و آرمان ها خواهد داشت .
4.آينده نگري
آينده نگري، آينده انديشي و توجه به امکانات و آينده هايي که احتمال پديدار شدن آنها زياد است، از جنبه هاي مهم و اساسي يک منتظر موعود، به شمار مي رود . توجه به آينده، برخلاف تحجر، ماندن و در جا زدن، سبب ارتقا، رشد و پيشرفت فردي و اجتماعي مي شود . بنابراين، بدون فرجام شناسي، شناخت آينده و چگونگي سير حال به آينده، نمي توان به تربيت سازنده دست يافت. آموزه مهدويت در خود، نگرش اميدوارانه به آينده را پرورانده است و زمينه سازي براي ظهور نيز مستلزم توجه به آينده وموقعيت هاي فراروخواهد بود. پيامبر اکرم (ص) مي فرمايد:
لا تودبوا اولادکم بأخلاقکم لانهم خلقو الزمان غير زمانکم ؛(18)
فرزندانتان را به اخلاق خودتان تربيت نکنيد، براي اين که آنها براي زماني غير از زمان شما آفريده شده اند.
کانت، از فلاسفه بزرگ غرب، مي نويسد :
يکي از اصول تعليم و تربيت که بايد همواره مدّ نظر طراحان برنامه هاي تربيتي باشد، اين است که کودکان را نبايد تنها برحسب وضع فعلي نوع بشر، بلکه براي شرايط بهتر احتمالي آينده آن، يعني منطبق با انگاره آدميت و مقصد کلي آن تربيت کرد .(19)
ب)هدف هاي خرد مبتني بر معنويت پويا
کسب دانش براي رسيدن به رفاه مادي يا سواد آوري به ابزاري خطرناک مبدّل مي شود که تيغ تيزي در دست زنگي مست است. ازاين رو، علم بدون تعهد اخلاقي، مردود است؛ چون علمي که پشتوانه اخلاقي نداشته باشد، در مسير سعادت نيست . بنابراين، دانش بايد موجب نوعي تعهد و وفاداري به حقيقت و ارزش هاي انساني شود که از درون تفکر و آگاهي برخاسته باشد. فرد تربيت شده، دانش خود را در منظري کلي و در رابطه با ديگر مسائل علمي، فرهنگي و اخلاقي مي بيند. درک اين منظر کلي، با دانش سطحي و محفوظات به دست نمي آيد، بلکه علم بايد از تأثير علمش بر ديگر شعبه هاي علم و کل زندگي انسان آگاه باشد و در تغيير رفتار در قبال هم نوعان و جهان مؤثر باشد. آن چه بيش از هر امري اين پشتوانه را در دانش آموز ايجاد مي کند، ايمان ديني است. ايمان ديني، عاملي براي استقامت، پايداري و به تحرک در آوردن نيروي حيات و ارزش هاي انساني است .(20)
رسول اکرم (ص)فرمود:
والّذي بعثني بالحقّ بشيراً،إن الثابتين علي القول به في زمان غيبته لأعزّ من الکبريت الأحمر .(21)
سيد الساجدين (ع)،منتظران را برترين مردم هم روزگاران بر مي شمارد که پس از پذيرش خردمندانه امامت حضرت حجت (عج) بر خوب ها پايداري مي کنند .
إن أهلَ زَمانِ غَيبَتهِ القائلونَ بإِمامَتِهِ المُنتَظرونَ لِظُهُورِهِ إفضلِ أهلِ کُلِّ زَمَانٍ ؛ (22)
آن گروه از مردم عصر غيبت امام دوازدهم که امامت او را پذيرفته اند و منتظر ظهور اويند، برترين مردم روزگاران هستند .
از اين رو، گسترش ايمان و اخلاق از ديگر اهداف مدرسه مهدوي به شمار مي رود. توسعه و هدايت محبت و عشق ذاتي انسان ها به منجي موعود که در مذهب تشيع به حضرت حجت (عج)، تعلّق گرفته، از راه کارها و راه بردهاي مهم ايجاد حس تعهد و وفاداري به حقيقت و ارزش هاي انساني است؛ زيرا اين محبت، ما را به اطاعت ووفاداري مي رساند و موجب گسترش ارزش هاي ديني و انساني در سطح جامعه مي شود. در روايت مي خوانيم :
هل الّدين الّا الحب و البغض ؛(23)
آيا دين جز دوست داشتن و دشمن داشتن است؟
و يا
هل الايمان الّا الحب و البغض ؛ (24)
آيا ايمان جز دوست داشتن و دشمن داشتن است؟
2.رشد و کمال جويي
گرايش به رشد و تعالي در نهاد هر انساني نهفته است . انسان رشد يافته کسي است که شايستگي و لياقت اداره و نگه داري و بهره برداري از سرمايه ها و امکانات مادي يا معنوي را که به او سپرده مي شود، داشته باشد.(25)کساني که از اين ويژگي برخوردار باشند، مي توانند در جامعه نقش آفرين و تأثيرگذار باشند و مسير جامعه را به سمت پيشرفت و تعالي هدايت و حرکت دهند. رشد و تعالي، شرط اصلي آزادي و مسئوليت است و بدون اين ملکه مهم نمي توان زمام کار خود و جامعه را به دست گرفت. رشد انواعي دارد از جمله :رشد مالي، رشد خانوادگي، رشد اخلاقي، رشد اجتماعي، رشد سياسي، رشد ديني و اسلامي .(26) ازاين رو، يکي از اهداف اساسي مدرسه مهدوي، رشد، تعالي و کمال جويي است؛ زيرا زمينه سازي ظهور در حقيقت، بسيج کردن نيرو و امکانات و بهره برداري صحيح از آنهاست. منتظر تربيت شده رشيد، کسي است که امکانات و سرمايه هاي خود، دردهاي و کمبودها و موانع کارش را تشخيص دهد و راه چاره آن دردها و رفع آن نيازها را بشناسد و نسبت به آنها دغدغه داشته باشد. مدرسه مهدوي بايد نسبت به انواع رشد، برنامه و طرح اجرايي داشته باشد؛ زيرا آموزه مهدويت، نمونه اي از تعاليم رشد دهنده دين اسلام است . استاد مطهري (رحمه الله) مي نويسد :
رشد اسلامي متضمن رشد اخلاقي و رشد اجتماعي و رشد سياسي هم هست؛ زيرا در اسلام، هم اخلاق است و هم مسئوليت اجتماعي و هم مسئوليت سياسي و هم مسئوليت رهبري حزبي و رهبري معنوي .(27)
3.عدالت گرايي
عدالت گرايي، محور قرار گرفتن اصل عدالت در تمامي رفتارهاست . آموزه هاي ديني بيان گر سفارش هاي متعددي نسبت به اين اصل هستند و با تأکيد بر اهميت آن، اين اصل را برخاسته از رسالت پيامبران معرفي مي کند. قرآن کريم در آيات متعددي به اين اصل سفارش مي کند. از جمله خداوند خطاب به مؤمنان مي فرمايد :
يَا أَيُّهَا الَّذِيَن آمَنُوا کُونوُا قَوَّامِينَ لِلهِ شُهَدَاءَ بِالقِسطِ وَ لَا يَجرِمَنَّکُم شَنَآنُ قَومٍ عَلَي أَلَّا تَعدِلُوا إِعدِلُوا هُوَ أَقرَبُ لِلتَّقوَي ؛(28 )
اي کساني که ايمان آورده ايد، براي خدا به داد برخيزيد [و]به عدالت شهادت دهيد، و البته نبايد دشمني گروهي شما را بر آن دارد که عدالت نکنيد. عدالت کنيد که آن به تقوا نزديک تر است .
مشارکت در عرصه اي فرهنگي، اجتماعي و سياسي وقتي مشارکتي سازنده و اثر بخش خواهد بود که روحيه عدالت خواهي در جامعه وجود داشته باشد تا افراد جامعه به طور زنده و پويا، حضور فعال داشته باشند و به واسطه اين روحيه، ازرش ها در جامعه، ايجاد و مستحکم مي شوند. ايجاد عدالت اجتماعي و دفاع از حقوق خود و ضعيفان، که از مصداق هاي برجسته عدالت است، بخشي از حقوق مردم به شمار مي رود. توانگران و حکومت ها هميشه اين حق را تهديد و محدود مي کنند. قرآن سفارش کرده است که هرگاه ظلمي بر کسي وارد شد، بايد به مؤمنان پناه ببرد؛ زيرا :
وَ الَّذيِنَ إِذَا أَصَابَهُمُ البَغيُ هُم يَنتَصِروُنَ ؛(29)
و کساني که چون ستم برايشان رسد، ياري مي جويند [و به انتقام برمي خيزند].
و مؤمنان نيز بايد به دفاع از حقوق برادران ايماني خود برخيزند. تأکيد قرآن کريم بر عدالت خواهي و مطالبه حقوق خود و جامعه ازمصداق هاي مهم بايسته هاي منتظران و زمينه سازان ظهوراست.(30) مقام معظم رهبري در توجه به اصل عدالت گرايي فرموده است :
پرچم عدالت خواهي را همواره پيامبران الهي و پيروان راستين آنان بردوش کشيده اند . امروز و هميشه مجاهدت در زير اين پرچم، صادقانه ترين نشانه پيروي از رسولان الهي است .(31)
4.خود باوري و اعتماد به نفس
يکي از اصول پايه اي و شرايط لازم جهاد براي اقامه حق و زمينه سازي تحقق آن، اعتماد به نفس و راه ندادن ترس و ضعف به خود است. در حقيقت، آن چيزي که ستم گران و زورمندان را نسبت به ناتوانان و افراد جامعه گستاخ مي کند، همان ضعف و ناتواني و نداشتن اعتماد به نفس است. از اين رو، مؤمنان و ياوران موسي (ع) پس از آن که توکل کردند، از خداوند خواستند نتيجه ضعف را که همان فتنه است و سبب ذلت آنها مي شود، از باطن آنها سلب کند. (32)هم چنين خداوند متعال به مادر موسي (ع) امر فرمود که کودک خود را به دريا افکن و ديگر نترس و ناراحتي به خود راه مده؛ (33)زيرا امور زمين و آسمان در دست قادر متعال است .
اعتماد به نفس، خود باوري و عزت مندي، از ارکان زندگي اجتماعي و فعاليت هاي تشکيلاتي است. قرآن کريم، عزت و سربلندي را نزد خداوند و رسول او ومؤمنان مي داند.(34) از اين رو، رهبر انقلاب اسلامي در تبيين آثار مثبت اعتماد به نفس ملي مي گويد :
اگر اين عامل اساسي در ملتي وجود نداشته باشد، آن ملت هميشه عقب مي ماند و چشم به راه کمک ديگران است، اما برخورداري از اعتماد به نفس عمومي، انديشه تأمين نيازهاي ملت را در اذهان نخبگان مطرح مي سازد، باعث به کارگيري و شکوفايي استعدادها مي شود و موفقيت هايي به دنبال مي آورد که هر يک زمينه ساز موفقيت هاي خوشه اي ديگر مي شود و ملت ايران اين واقعيت را در دفاع مقدس و عرصه هاي مختلف تجربه کرده است .(35)
ج)هدف هاي خرد مبتني بر مدنيت پايدار
1.مشارکت طلبي
از ديدگاه اسلام، مشارکت در زندگي سياسي اجتماعي يک حق و در عين حال، تکليف به حساب مي آيد . در اين منابع، آموزه هاي متعددي بر اصل مشارکت طلبي در زندگي سياسي و اجتماعي دلالت مي کنند. استاد مطهري مي نويسد :
اهميت ندادن به پُست ها و سنگرهاي اجتماعي و رها کردن آنها، عين واگذاري آن پست ها به دشمنان [است]يکي از علايم بي رشدي ما اين است که ما مسلمانان پست هاي حساس اجتماعي را دو دستي به دشمنان خودمان واگذار مي کنيم . آنها مثل کسي که بچه را گول بزند، کخ کخ مي کنند و ما هم آنها را جلوي آنها مي اندازيم و در واقع، دوست دشمنان خود، و دشمن دوستان خود هستيم .(36)
انسان منتظر بايد در عرصه هاي سياسي و اجتماعي محيط خود، ناظري فعال و کنش گري تأثيرگذار باشد تا شرايط را آن گونه که مي پسندد، تغيير دهد و زمينه ظهور و موعود را آماده سازد. امامان معصوم عليهم السلام در روايات متعددي بر اهميت مشارکت در زمينه سازي ظهور تأکيد کرده اند. . امام صادق (ع) مي فرمايد :
هر يک از شما بايد براي خروج حضرت قائم عُدّه فراهم کند، هر چند يک تير باشد .(37)
ائمه اطهار (ع) به دعا براي تعجيل فرج سفارش هاي فراواني کرده اند:
وأکثرو الدّعاء بتعجيل الفرج فإنّ ذلک فرجکم؛ (38)
براي شتاب در فرج،بسيار دعا کنيد ؛ زيرا در آن براي شما گشايش است .
دعا کردن، يکي از انواع مشارکت طلبي است . امام علي عليله السلام مي فرمايد :
الدّاعي بلا عمل کالرّامي بلا وتر ؛ (39)
دعا کننده بدون عمل عمل مثل تير انداز بي کمان است .
اگر اين فرمايش اميرمؤمنان علي (ع) را به آن ضميمه کنيم، روشن مي شود که دعا کردن همراه با حرکت و مشارکت، مقصود بوده است. بنابراين، آماده شدن مردم براي مشارکت در عرصه هاي مختلف جامعه، در راستاي رشد و بالندگي دولت زمينه ساز در تمام ابعاد فرهنگي، سياسي و اقتصادي، اقتضا مي کند که مدرسه مهدوي نسبت به تخصص گرايي و آموزش هاي فني و حرفه اي طرح و برنامه داشته باشد .
2.مسئوليت پذيري
آموزه هاي ديني همواره انسان را موجودي مسئول در برابر سرنوشت خود و جامعه معرفي کرده اند. بر اساس اين آموزه ها يک شهروند مسلمان هيچ گاه نبايد نسبت به اين سرنوشت بي اعتنا باشد و موظف است در حوادث مختلف واکنش مناسبي انجام دهد. از اين رو، از ديدگاه اسلام، بي اعتنايي در زندگي سياسي و اجتماعي، مردود است و انسان، مسئول شناخته مي شود . اين مسئوليت پذيري در سطح فردي ناظر به سرنوشت فردي است. انسان مسلمان نسبت به سرنوشت خود همواره مسئول شناخته مي شود. اين مسئوليت پذيري از خصلت ذاتي اراده و اختيار وي بر مي خيزد. اين ويژگي، شخصيتي مستقل و آزاد به انسان مي بخشد و به همين دليل، وي از نظر تکويني، در انتخاب راه، آزاد است. در قرآن کريم مي خوانيم :
إِنَّا هَدَينَاهُ السَّبيِلَ إِمَّا شاَکِراً وَ إِمَّا کَفُوراً ؛ (40)
ما راه را بدو نموديم ؛ يا سپاس گزار خواهد بود يا ناسپاس گزار .
مسئوليت پذيري در سطح اجتماعي، ناظر به زندگي جمعي انسان است. انسان مسلمان بر اساس آموزه هاي ديني، نسبت به مسائل اجتماعي در جامعه خود کاملاً مسئول شناخته مي شود. اين هدف، همگان را در برابر جامعه مسئول مي داند، و منتظران واقعي به گونه اي تربيت مي شوند که در مشارکت خود مسئوليت پذيري دارند. قرآن کريم درآيات متعددي در قالب آموزه امر به معروف و نهي از منکر، بر اصل مسئوليت اجتماعي مسلمانان در زندگي جمعي خود تأکيد کرده است. براي نمونه، خداوند مي فرمايد :
وَالمُؤمِنُونَ وَ المُؤمِنَاتُ بَعضَهُم أَولِياءُ بَعضٍ يَأمُرُونَ بِالمَعروفِ وَ يَنهَونَ عَنِ المُنکَرِ ؛ (41)
ومردان و زنان با ايمان،دوستان يکديگرند که به کارهاي پسنديده وامي دارند و از کارهاي ناپسند باز مي دارند .
هم چنين قرآن کريم به مسئله مسئوليت اجتماعي (42)و توجه به امور هم نوعان توجه ويژه اي دارد واز انسان ها خواسته است با يکديگر در ارتباط باشند و در امور مختلف،ازيکديگر پشتيباني کنند.(43) پيامبراکرم (ص) فرمود :
مثل مؤمنان در ترحّم و دوست داشتن يکديگر، مانند پيکر واحدي است که اگر عضوي را ناراحتي برسد، سبب تب و بيداري ديگراعضاي او از خواب مي شود .(44)
3.ميانه روي، انعطاف پذيري و تحول گرايي
بقاي هر هستومندي در گرو ميانه روي و انطباق با شرايط متحول شونده محيط است. ايجاد ارتباط سازنده با رقيبان و حريفان، لازمه رشد و قرار گرفتن در جايگاه مناسب است و داشتن نگاه ههاي بسيار متعصبانه که مبتني بردرک و شناخت آگاهانه نباشد، موجب حذف يا کنار رفتن از جامعه مي شود. از اين رو، قابليت انعطاف و تطبيق با شرايط براي هر اُرگانيزمي که بخواهد از دچارآمدن به سرنوشت دايناسورها پرهيز کند، روحيه و ابزاري، ضروري است. «در هزاره سوم که اکنون در آغاز آن قرار داريم، موفقيت در عرصه هاي مختلف، نصيب افراد نهادها و اقوامي خواهد شد که با برخورداري از توانايي هاي معرفتي و شجاعت اخلاقي و آينده نگري و بصيرت، و با نظر به زمينه ها و حوزه هاي در حال ظهور، به مدد عرضه طرح هاي جسورانه و جامعه، پيشاپيش به استقبال امواج دگرگون ساز تحولات برند و در مقام يک عامل و بازيگر فعال، و نه هم چون يک ناظر منفعل، مسيرحوادث را در جهت ديدگاه هاي خود رقم بزنند.(45)
تحجرگرايي به معناي در جا زدن و تثبيت همه روش ها، سنت ها و آداب در جامعه، با تحول گرايي در تعرض است. از اين رو، قرآن کريم به نکوش مردماني مي پردازد که از هرگونه نو خواهي و تحوّل مي هراسند و به تمامي سنت هاي پدران خود وابسته اند و هرگز حاضر به جداشدن از آنها نيستند. تعصب و تقليد، دو نتيجه تحجر گرايي و جمود است که راه را براصلاح و پيشرفت جامعه مي بندد.(46) در اين ميان، انسان منتظر زمينه ساز بايد با پاي بندي به مباني و اصول، تحول گرا باشد؛ زيرا تحول گرايي و انعطاف پذيري در مقابل مقتضيات زمان، راه ماندگاري و پيشبرد اهداف واصول را فراهم مي سازد . بنابراين، انسان منتظر براي نقش آفريني در جامعه و فراهم آوردن زمينه هاي پيشرفت و ارتقاي علمي و فرهنگي اجتماع بايد همواره به صورت مستمر، رفتار خود را بررسي کند و بر مبناي ارزش يابي واقع بينانه از شرايط متحول شونده بيروني، در ساختار و تاکتيک هاي خود تغييرات لازم را بدهد و راه بردهاي تازه و کارآمدتري را براي دست يابي به اهداف مورد نظر تدوين کند. ازاين رو، ميانه روي، انعطاف پذيري و تحول گرايي در مقابل تحجر،جمود و بي اعتنايي، ازاصول مهم فعاليت ها و مشارکت هاي منتظران است .
4.هم گرايي و سعه صدر
پيشرفت و قدرت در هر جامعه و سازماني، تابع انسجام همه امکانات آن جامعه است و تا زماني که عناصرمختلف سياسي، فرهنگي و اقتصادي يک جامعه، انسجام و منطق دروني نداشته باشند، نمي توان در راه پيشرفت گام نهاد . از اين رو، يکي از اصول مشارکت سياسي ونقش آفريني در سرنوشت خود و جامعه اتحاد و هم گرايي است. قرآن کريم بر اين نکته تأکيد دارد که وحدت مايه استواري و نيرومندي است واختلاف موجب شکست و سستي است . خداوند در قرآن کريم خطاب به شهروندان اسلامي مي فرمايد :
وَ لَا تَکُونُوا کَالَّذيِنَ تَفَرَّقُوا وَ اختَلَفُوا مِن بَعدِ مَا جا ءَهُمُ البَيِّنَاتُ وَ أولئِکَ لَهُم عَذَابٌ عَظيِمٌ ؛ (47)
و چون کساني مباشيد که پس از آن که دلايل آشکار برايشان آمد، پراکنده شدند و با هم اختلاف پيدا کردند و براي آنان عذابي سهمگين است .
و نيز فرمود :
وَ لَا تَنَازَعُوا فَتَفشَلُوا وَ تَذهَبَ ريِحُکُم وَ اصبِرواُ إنَّ اللهَ مَعَ الصَّابرِِينَ ؛(48)
با هم نزاع مکنيد که سست شويد و مهابت شما از بين برودو صبر کنيد؛ که خدابا شکيبايان است .
امام صادق (ع) مي فرمايد :
إنّ هذا الامر لا يأتيکم إلا بعد إياس لا و الله حتّي تميّزوا ؛(49)
اين امر تحقق نخواهد يافت، مگر بعد از نااميدي از ديگران. نه، به خدا سوگند، امر ظهور به وقوع نخواهد پيوست تا زماني که بر اثر ابتلائات شديد ماهيت افراد، پيوست تا زماني که براثرابتلائات شديد، ماهيت افراد آشکار شود و صف بندي ها مشخص گردد .
بنابراين، منتظران واقعي در فعاليت هاي فردي و تشکيلاتي بايد در برابر سختي ها و مشکلات از حوصله و تحمّل بالايي برخوردار باشند تا بتوانند بر شتاب زدگي خود مسلط شوند و در برخورد با مسائل و مشکلات پيش رو، عاقلانه و مدبرانه عمل کنند.اگرفعّال فرهنگي يا سياسي در مقابل پديده اي اجتماعي، شتاب زده عمل کند، دور انديشي و عاقبت نگري لازم را ندارد؛ چون هيجان ها و احساسات روحي و دغدغه ها و حساسيت هاي دروني غليان مي کند و جلوي انديشه او را مي گيرد. از اين رو، يکي از شرايط داشتن روح بزرگ، صبر، سعه صدر و تحمل مشکلات است. ازديدگاه قرآن کريم، استقامت و صبر در برابر مشکلات و امتحانات، انسان را پخته و لايق مقام حکومت و زمام دار جامعه مي کند.(50) هم چنين قرآن، ثبات قدم و استوار در راه را عامل رسيدن به پيروزي در صبر و سعه صدر معرفي مي کند :
رَبَّنَا أَفرِغ عَلَينَا صَبراً وَ ثَبِّت أَقداَمَنَا وَ انصُرنَا عَلَي القَوم الکَافِرِينَ ؛(51)
پروردگارا، بر [دل هاي ]ما شکيبايي فرو ريز و گام هاي ما را استوار دار و ما را بر گروه کافران پيروز فرماي .
يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمُنُوا اصبِروُا وَ رَابِطُوا وَ اتَّقُواللهَ لَعَلَّکُم تُفلِحونَ؛(52)
اي کساني که ايمان آورده ايد، صبر کنيد و ايستادگي ورزيد و مرزها را نگهباني کنيد و از خدا پروا داشته باشيد. اميد است که رستگار شويد .
نتيجه:
پي نوشت ها :
*دانش آموخته سطح سه حوزه علميه قم، کارشناس ارشد فلسفه غرب دانشگاه اصفهان .
1-غلام حسين شکوهي، مباني و اصول آموزش و پرورش، ص116، مشهد:انتشارات به نشر، 1385ش.
2-عبدالعظيم کريمي، آموزش به مثابه پرورش، ص18، تهران :پژوهشکده تعليم و تربيت، 1382ش.
3-علي شريعتمداري، رسالت تربيتي و علمي مراکز آموزشي، ص86، تهران :انتشارات سمت، 1374ش.
4-به نقل از :مباني و اصول آموزش و پرورش، ص128.
5-رسالت تربيتي و علمي مراکز آموزشي، ص101.
6-آزادي و تربيت،ص85.
7-يادداشت ها، ج2، ص174.
8-تعليم و تربيت در اسلام،ص56-135.
9-اين سه اصطلاح از اين منبع وام گرفته شده است:عبدالعظيم کريمي، سازه هاي تربيت و دموکراسي .
10-سوره رعد، آيه 11.
11-بحار الانوار، ج52، ص336.
12-سوره توبه، آيه 33و34.
13-به نقل از :مکتب فلسفي ليبراليسم آموزشي و اسلام، ص98.
14-سوره بقره، آيه 170؛ سوره احزاب، آيه 67.
15-محمد بن علي بن بابويه قمي(شيخ صدوق)کمال الدين و تمام النعمة، تحقيق:علي اکبرغفاري، ج2، ص409، قم:مؤسسه النشر الإسلامي، چاپ اول، 1405ق.
16-الکافي، ج1، ص337؛ کمال الدين و تمام النعمة، ج2، ص12.
17-الغيبة (طوسي)، ص240، بيروت :انتشارات دارالکتاب الاسلامي، 1412ق.
18-به نقل از :يادداشت ها، ج2، ص92.
19-امانوئل کانت،تعليم و تربيت (انديشه هايي درباره آموزش و پرورش)، ترجمه :غلام حسين شکوهي، ص69، تهران :انتشارات دانشگاه تهران، 1374ش.
20-نک :مرتضي مطهري، انسان و ايمان (مجموعه آثار)، ج2، ص35، تهران :انتشارات صدرا، 1385ش.
21-بحارالانوار، ج51، ص73.
22-همان. ج52، ص 122، ح4.
23-الکافي، ج2، ص125.
24-همان .
25-مرتضي مطهري، مجموعه آثار، ج3، ص314.
126-يادداشت ها،ج4، ص470.
27-همان، ص473.
28-سوره مائده، آيه 8.
29-سوره شوري، آيه 39.
30-سوره حجرات، آيه 9.
31-متن پيام رهبر معظم انقلاب به دانشجويان عدالت خواه، 22مرداد 1387.
32-سيد محمد حسين طباطبايي، الميزان ، ج10، ص182، بيروت:منشورات الاعلمي المطبوعات، 1417ق؛ سوره يونس، آيه 85.
33-سوره قصص، آيه 7.
34-سوره منافقون،آيه 8.
35-سخنان مقام معظم رهبري در جمع دانشجويان دانشگاه هاي يزد، خبرگزاري فارس، 1386/10/13.
36-يادداشت ها، ج4، ص473.
37-الغيبة (نعماني)، ص320، ح1.
38-بحارالانوار، ج52، ص92.
39-نهج البلاغه، ص534، حکمت 337.
40-سوره انسان، آيه 3.
41-سوره توبه، آيه 71.
42-سوره آل عمران، آيه 104.
43-سوره آل عمران، آيه 200؛ علامه طباطبايي ذيل اين آيه در تفسير الميزان، بحثي مفصل کرده است که بسيار اهميت دارد .
44-بحارالانوار، ج58، ص150، باب 43، ح29.
45-علي پايا، دانشگاه تفکر علمي، نوآوري و حيطه عمومي، ص34، تهران:پژوهشگاه مطالعات فرهنگي و اجتماعي وزارت علوم، تحقيقات و فن آوري، 1385ش.
46-سوره بقره، آيه 170؛ سوره احزاب، آيه 67.
47-سوره آل عمران، آيه 105.
48-سوره انفال، آيه 46.
49-الکافي، ج1، ص370.
50-سوره انبياء، آيه 73.
51-سوره بقره، آيه 250.
52-سوره آل عمران،آيه 200.
ae