حواس مان باشد!

ما در همه زندگي مان در حال بازي هستيم . وقتي كه كوچك بوديم ، عروسك بازي و ماشين بازي مي كرديم ، فروشنده مي شديم يا آتش نشان . حالا هم در حال بازي هستيم ؛ بازي هاي امروز ما با بازي هاي قديم مان فرق كرده ، اما ماهيت اش يكي است . اگر در مهمان بازي هاي كودكي مان به جاي چاي ، هواي خالي سرو مي كرديم ، حالا بلد شده
دوشنبه، 11 بهمن 1389
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
حواس مان باشد!

حواس مان باشد!
حواس مان باشد!


 

نويسنده:محمود سلطاني




 

بازي و زندگي با راهنمايي محمود سلطاني
 

ما در همه زندگي مان در حال بازي هستيم . وقتي كه كوچك بوديم ، عروسك بازي و ماشين بازي مي كرديم ، فروشنده مي شديم يا آتش نشان . حالا هم در حال بازي هستيم ؛ بازي هاي امروز ما با بازي هاي قديم مان فرق كرده ، اما ماهيت اش يكي است . اگر در مهمان بازي هاي كودكي مان به جاي چاي ، هواي خالي سرو مي كرديم ، حالا بلد شده ايم كه دو ، سه مدل غذا درست كنيم و ميز بچينيم و حرف هاي قشنگ بزنيم ؛ اما هنوز بازي ، همان بازي است .
بازي هاي ما يا سازنده اند يا مخرب . حاصل بازي هاي سازنده ، كاميابي است كه پايه گذار كاميابي هاي بعدي زندگي خواهد بود. حاصل بازي هاي مخرب ، ناكامي است كه پايه گذار ناكامي هاي بعدي زندگي خواهد بود. در هر لحظه زندگي با كودكانمان بايد توانايي مكث كردن و دقت كردن داشته باشيم و از خودمان بپرسيم : «من الان بازي سازنده مي كنم يا مخرب؟»
به احساس خودتان در لحظه توجه كنيد . اگر احساس خوبي داريد ، بازي تان سازنده است و اگر احساس خشم ، ناكامي و عصبانيت داريد، بازي تان مخرب است . مثلا اگر داريد غر مي زنيد ، از زمين و زمان شكايت مي كنيد يا پشت سر همكارتان بدگويي مي كنيد ، در حال انجام بازي مخرب هستيد و كودك شما غير مستقيم ، همه اين ها را مي آموزد . اگر خوش حال هستيد ، اگر از پختن يك غذاي خوش مزه لذت مي بريد يا اگر با احساسي خوشايند سرگرم انجام كارهايتان هستيد ، در حال انجام بازي سازنده هستيد . در اين مقاله مي خواهيم عواملي را كه مي تواند بازي هاي مخرب را به بازي سازنده تبديل كند ، بررسي كنيم.

عامل اول، همدلي به جاي تعارض
 

از نگاه كودك زير شش سال ، بازي همه زندگي است ، اما از نگاه والدين ممكن است بازي ، بخشي از زندگي باشد . تعارض موجود بين اين دو نگاه به بازي مي تواند بازي هاي مخرب و درگيري به وجود بياورد . اين تعارض باعث درگيري والدين و كودك مي شود و رابطه عاطفي را تخريب مي كند . با تبديل تعارض به همدلي مي توانيم بازي هاي مخرب را به بازي هاي سازنده تبديل كنيم .
تعارض بين كودك و والدين بايد به نفع نگاه كودك حل شود . همدلي با كودك يعني كودك شدن ، مثل كودك نگاه كردن و از نگاه او ، دنيا را ديدن. وقتي با كودك هم بازي مي شويم و با او همراهي مي كنيم ، بازي ما مي شود بازي سازنده . مثلا تعارض وقتي پيش مي آيد كه به كودك مي گوييم «بازي تموم شد . حالا اتاقت رو جمع كن» اگر جمع كردن اتاق را هم به شكل بازي در بياوريم ، اين تعارض حل مي شود . بهتر است به كودك بگوييم « بيا اسباب بازي ها رو اين گوشه جمع كنيم و لباس ها را اونجا.»

عامل دوم، هدايت به جاي انسداد
 

انسداد يعني سد كردن ذهنيت . گاهي ما والدين مانع بازي كودك هستيم و گاهي كاري مي كنيم كه كودك در ذهن خودش مانع مي سازد . وقتي به كودك زياده از حد نه بگوييم و بازي او را محدود كنيم ، كودكه هم از نظر ذهني، خودش را مي بندد و ميل به تجربه را در خودش از بين مي برد. انسداد مانع رشد است و باعث ايجاد انفعال در كودك مي شود. بنابراين به جاي اينكه بازي بچه ها را متوقف كنيم يا مانع ايجاد كنيم ، بايد كودك را به سوي محيط امن بازي هدايت كنيم . بازي بچه ها هيچ محدوديتي ندارد ؛ مگر اين كه خطر جاني براي خودش و ديگران داشته باشد يا اشكال جدي در محيط ايجاد كند. بايد به نياز كودك در يك فضاي امن جواب بدهيم.
مثلا انسداد وقتي پيش مي آيد كه به كودك مي گوييم «ليوان را پرت نكن» ، اما اگر به جاي اين كه مانع كار او شويم، بازي پرتاب كردن را در مجراي صحيح هدايت كنيم ، مشكل حل مي شود . بهتر است به كودك بگوييم « ليوان براي پرت كردن نيست . بيا توپ يا متكا را پرت كن.»

عامل سوم، حمايت به جاي كمك بي مورد
 

وقتي به كودك اجازه نمي دهيم با مسائل كلنجار برود ، وقتي راه حل را آماده در اختيار او مي گذاريم و به جاي او مسئله را حل مي كنيم ، در واقع اعتماد به نفس كودك را از او مي گيريم و اجازه نمي دهيم كه توانايي هاي كودك رشد كنند. وقتي نحوه بازي كردن با يك اسباب بازي را به كودك آموزش مي دهيم ، راه هزاران تجربه خلاقانه را كه ممكن است به ذهن پوياي كودك برسد ، سد مي كنيم .
كودك براي رشد به كمك ما نياز ندارد؛ به حمايت ما نياز دارد . ما وظيفه داريم كه از كودكانمان حمايت كنيم . كودكان به خاطر كمبود شناخت و مهارت ، نيازمند حمايت ما هستند. كودكان بايد بدانند كه ما حضور داريم و هر وقت كه خطري كودك را تهديد كرد ، دخالت مي كنيم ، بدون اين كه مانع تجربه كردن كودك شويم . با حمايت صحيح از كودك ، اعتماد به نفس او را تقويت مي كنيم و به او اجازه مي دهيم كه به جاي متكي بودن به ما ، به توانايي هاي خودش تكيه كند.
مثلا وقتي يك اسباب بازي مثل حلقه هوش را در اختيار كودك قرار مي دهيم ، نبايد چگونه بازي كردن با آن و وارد كردن حلقه ها به ترتيب اندازه را به او آموزش بدهيم . با كمك اين اسباب بازي ، كودك مي تواند بيش از 100 بازي خلاقانه را تجربه كند.
منبع: نشريه تخصي کودکياري شهرزاد، شماره 13
ae



 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط