تفاوت آموزش و پرورش ديني و غير ديني(2)
4. اهداف چند ساحتي
به دليل ارتباط آموزش هاي ديني با كل شخصيت فرد و بر خورداري از زبان وجود، نبايد اين دروس در عرض ساير دروس تجربي، رياضي، فيزيك و... قرار گيرد، بلكه در طول آنها، مهم تر از آنها و جلابخش كل حيات فرد تلقي شود. دين آموزي يادگيري مؤثر و مرتبط به تمام وجود و هستي آدمي است؛ درحالي كه ديگر دروس، كشف اطلاعاتي در خصوص بخش هاي جزئي و مادي را پي ميگيرد. توجه به اين نكته لوازمي دارد كه بركل ساختار تعليم دين سايه ميافكند. بنابراين، ساير دروس ميتوانند در عرض هم قرار گيرند، اما دروس ديني بايد در طول آنها تلقي شود.
پيوند با اهداف تربيتي
1. مسائل نظري و اعتقادي
2. مسائل عملي، اخلاقي و تربيتي و جهت دهي گرايش ها و عواطف.
هر دو آموزه در اسلام مورد تأكيد قرار گرفته است. تبيين مسائل اعتقادي و پاسخ گويي به شبهادت در سخنان امير مومنان (ع) آمده است. (4) هدف از آموزش نوع دوم، ايجاد تغييرهاي رفتاري، هدايت اخلاقي و گرايشي است. آموزش نوع نخست نيز چون مقدمة پذيرش و عمل به دين است، با هدايت عملي آدمي پيوند دارد. بنابراين، آموزه هاي ديني، مسقيم يا غير مستقيم، با اهداف تربيتي آميخته است. قرآن نيز با ذكر تعليم و تزكيه دركنار هم ميفرمايد: « هو الذي بعث في المّيين رسولاً مّنهم يتلوا علّيهم ءايته و يزكيهم و يعلّمهم الكتب و الحكمه و ان كانوا من قبل لفي ضلل مبين؛ (جمعه:2) اوست خدايي كه ميان عرب امي (يعني قومي كه خواندن و نوشتن هم نميدانستند)، پيغمبري بزرگوار از همان مردم برانگيخت تا برآنان آيات وحي خدا تلاوت كند و آنها را از لوث جهل و اخلاق زشت پاك سازد و شريعت كتاب سماوي و حكمت الهي بياموزد؛ با آنكه پيش از اين، همه در ورطة جهالت و گمراهي بودند.
فرود دين از آسمان، پرورش ملكوتي و آرايش روح به كمالات اخلاق در بشري است كه توان كسب زشتي و زيبايي اخلاقي را دارد.(5)
لازمة پيوند اهداف تعليم و تربيت در دين، اين است كه هر يك از معلم و مربي بايد صفات ديگري را نيز دارا باشند تا بتوانند در كار خود موفق شوند؛ گرچه جمع ميان اين دو، به ويژه كسب صفات مربي، چندان آسان نيست توفيق در آموزش ديني تا حدي در گرو رعايت اصول تربيتي است. يكي از برجسته ترين اين اصول، تخلْق آموزشگر به اخلاق اسلامي است. او بايد تمام ويژگي هاي يك مشاور ماهر را داشته باشد؛ خود را دلسوز جلوه دهد؛ از نقص هاي مخاطب چشم پوشي كند؛ با شيوه هاي ارتباط كلامي و غير كلامي متربي را به خوبي بشناسد و با او ارتباط برقرار كند. همچنين وي نيازمند كسب مقبوليت و محبوبيت نزد متربيان است.
آموزش فرد تربيت نايافته مانند تعليم ورزش از سوي فردي نحيف، ضعيف و بي حال، يا آموزش بهداشت از سوي شخصيتي بدبو، كثيف روي و چركين پوش است. از اين رو، يكي از عناصر مهم در توفيق معلم و استاد علوم ديني، تربيت يافتگي اوست؛ همان گونه كه پيامبران الهي در ابلاغ رسالت خود به اين صفات مزين بودند.
ساير آموزش هاي مدارس و دانشگاه ها اين گونه با اهداف تربيتي پيوند نخورده است. دانشجو آمادگي پذيرش رياضي از هر استادي را دارد و رفتارهاي بيروني او را در پذيرش درس او دخالت نميدهد؛ اما تدريس دروس ديني چنين نيست.(6)
5. اصطكاي با تعصب ها، خرافات و غرايز حيواني
دين با قلب پيوندي عميق دارد و نيل به تحول دروني و قلبي به سختي حاصل ميشود؛ چنانچه امام صادق (ع) نيز ميفرمايد: «ازاله الجبال اهون من ازاله القلب عن موضعه؛ حركت دادن كوه ها، از برطرف كردن باورهاي قلبي افراد آسان تراست». (12)
تعليم و تربيت ديني، در برابر طرفان و موج گسترده و جهان شمول دين گريزي دوران رنسانس و مدرنيسم غرب قرار دارد؛ زيرا در دوران مدرنيسم، به ويژه قرن نوزده و بيست، دين امري مذموم تلقي ميشده است. اين مشكل در آموزش علوم تجربي يا تربيت مادي آدمي وجود ندارد. فضاي فكري فراگيرجهان، نه تنها اين نوع تعليم و تربيت را منع نميكند، بلكه مشوق و محرك آن است؛ در حالي كه دين گرايي را منفور ميپندارد.
البته آموزه هاي ديني نيز موافق فطرت است. بنابراين، بي نصيب اميال موافق نيست؛ اما غلبه تبليغات و تحريكات افراطي مادي ميتواند آتش غرايز حيواني را به گونهاي شعله ور سازد كه شمع فطرت را بسوزاند و از شكوفايي بازدارد.
اصطكاك آموزش دين با تعصب ها و خرافات اقتضا ميكند كه آموزگار دين از سويي با انواع آنها، زواياي آشكار و نهان و درجه ابتلاي متعلم به آنها آشنايي كامل داشته باشد و از سوي ديگر، از صبري جميل، صدري وسيع، قلبي شفيق، نفسي مطمئن، معتمد به خويش و متوكل بر خدا برخوردار باشد.
6. اصطكاك با اهداف سلطه جويان جهاني
براي اشاره به مستندات قرآني فقط دو نمونه از مولفه هاي تعليم و تربيت ديني را كه با اهداف سلطه جويان اصطكاك دارد، توضيح بيشتري ميدهيم : حق مداري و عدل گرايي.
حق مداري
مربي ديني نميتواند درعين حق مداري، از كفر ونفاق پيروي كند. از اين روي، قرآن، پيامبر (ص) را درانجام رسالت ابلاغ دين در ناحية ايجابي برحق محوري، و در جانب سلبي برنفي پيروي غير خدا، توصيه ميكند: «ثمّ جعلنك علي شريعه من الامر فاتبعها و لا تتبع اهواء الذين لا يعلمون؛ (جاثيه: 18) سپس ما تو را بر شريعتي از امر دين واقف ساختيم؛ پس همان را پيروي كن، نه هواهاي كساني را كه علم ندارند».
خداوند در اين آيه كريمه پيروي از وحي را مساوي ترك غوطه وري در دام جهل و دوري از حقيقت تلقي كرده است.
رعايت اصل حق مداري، مستلزم آن است كه در آموزش دين، از كتمان حقيقت اجتناب شود، و در موقعيت مناسب، حجاب از چهره حق زدوده، و سيماي نوراني و روشنگرآن برهمگان مكشوف شود. كتمان حقيقت به معناي مستور نهادن آن است. قرآن اهل كتمان را ملعون ميشمارد و ميفرمايد: «يلعنهم الله و يلعنهم اللاعنون». البته اگر دليل موجهي چون فقدان ظرفيت شنونده يا پارهاي شرايط مشروع، عدم بيان را اقتضا كند، ميتوان براي مدتي بيان آن را به تأخير انداخت؛ ولي كتمان حقيقت براي حفظ مقام، منصب و مطامع نفس خودكامه در آموزش ديني راه نداد.
عدل گرايي
عدل گستري با استكبار گرايي جمع شدني نيست. از اين رو، خداوند آموزگار نخست دين را به روي تافتن از زياده خواهان امر ميكند: «فتول عنهم فما انت بملوم؛ (ذاريات :54) پس تو از آنان روي بگردان كه هيچ سرزنشي بر تو نيست».
« فذرهم حتي يلاقوا يومهم الذي فيه يصعقون، (طور: 45) حال كه با هيچ برهاني به راه نميآيند، رهايشان كن، تا روز خود را ديدار كنند؛ روزي كه در آن هلاك ميشوند». تربيت يافتة ديني، نمي تواند در مقابل باطل و فساد جامعه ساكت بنشيند و عزلت نشيني را برگزيند. او بايد تمام تلاش خود را براي اصلاح جامعه استفاده كند.
اصطكاكِ مسلك تربيتي اسلام و دنيا خواهان، به ويژه تقابل آنان با حق مداري و عدل گرايي، ميتواند مشكلاتي را در راه تعليم و تربيت ديني فراهم سازد كه در ساير آموزش ها كمتر مشاهده ميشود. همين دو ويژگي موجب شده است كه دشمنان اسلام با تربيت ديني مقابله كنند و موانع گستردهاي در برابرآن قرار دهند. از اين رو، آنان جوانان را طعمه تبليغات سودجويانة خويش ميكنند. آنان براي شكار جوانان و ممانعت آنان از تعليم و تربيت ديني، ابزارهاي فراوني را به كار ميگيرند تا كالاهاي ضد ديني خود را به فروش رسانند. آنان با تبليغات پيدا و پنهان و توسل به روش اقناع هوشمندانه، به هدايت فرهنگي و ضداسلامي جوامع همت ميگماند و شاهرگ هاي تبليغاتي جهان را در اختيار ميگيرند. به اذعان روان شناسان تبلغ، مردم اغلب نقش تبليغات را اندك ميانگارند، در حالي كه قربانيان ساده آن هستند. روش هاي اقناع جوانان نشان ميدهد كه در زمان هشياري و ناهشياري، ميتوان آنان را تحت تأثير قرار داد.(14) البته هر قدر افراد داراي ايمان ضعيف تري باشند، بيشتر در معرض تأثير پذيري از تبليغات دشمنان اسلام هستند. آنان نيز به اين مطلب پي برده و در صدد جذب چنين افرادي برميآيند.
پي نوشت ها :
* دانشيار مؤسسه آموزشي و پژوهشي امام خميني
1. "is Ianguage"
2. "use Language"
3. Willem F. Zuurdeeg, An Analytical Philosophy of :Religion, Religion (Nashville Abingdon Press, 1958)p.59
4. علموا صبيانکم من علمنا ما ينفعهم الله به حتي لايغلب عليهم المرجثه برايها.(حر عاملي، وسائل الشيعه، ج 15، ص197) به کودکان خود آن مقدار از دانش ما که به حال آنان مفيد است، تعليم دهيد تا انديشه و نظر مرجثه برآنان غالب نگردد. (حر العاملي، وسايل الشيعه، ج15، ص 197.
5. چنانکه نبي مکرم اسلام صل الله عليه وآله مي فرمايد: « انما بعثت لاتمم مکارم الاخلاق». (محمد باقر مجلسي، بحار الانوار، ج16 ص210)
6- ر. ک. دکتر ابراهيم ناصر، بررسي تطبيقي تربيت ديني، ترجمه علي حسين زاداه، ص 36.
7. «ولقد اتينا موسي الکتاب وقفينا من بعده بالرسل و اتينا عيسي ابن مريم البينات وايدتاه بروح القدس افکلما جاء کم رسول بما لا تهوي انفسکم استکبرتم فقريقا کذبتم و فريقا تفتلون»؛ (بقره: 87)ا اين آيه نشان مي دهد که علت تکذيب وقتل پيامبران عليهم السلام مخالف رسالت آنها با خواسته هاي نفساني است.
8. يونس: 78، زخرف: 22-23، مائده: 104.
9. «ومن الناس من يجادل في الله بغير علم ويتبع کل شيطان مريد» (حج: 3)؛ «ومن الناس من يجادل في الله بغير علم ولا هدي ولا کتاب منير(حج: 8).
10. قصص: 50؛ ص: 26؛ نساء: 135 «فان لم يستجيبوا لک فاعلم انما يتبعون اهواء هم ومن اضل ممن اتبع هواه بغير هدي من الله ان الله لا يهدي القوم الظالمين» (قصص: 50).
11. «ولا تقف ما ليس لک به علم ان السمع و البصر والفواد کل اولئک کان عنه مسئولا» (اسراء: 36).
12. محمد باقر مجلسي، بحار الانوار، ج 75ص 240
13. «ود کثير من اهل الکتاب لويردونکم من بعد ايمانکم کفارا حسدا من عند انفسهم من بعد ما تبين لهم الحق فاعفوا واصفحوا حتي ياتي الله بامره ان الله علي کل شيء قدير»(بقره: 109)
14. آنتوني پراتکانيس، عصر تبليغات، ص 38.
ادامه دارد...
/ج