از خود به نام دين
نویسنده : حسن پويا
پيامبر آخرين باري كه از غار حرا پايين ميآمد، از سنگيني رسالت عظيم نبوّت و جذبه عشق الهي بر خود ميلرزيد، جبرييل امين بر او نازل شده بود و خبر از مسؤوليتي بزرگ داده بود كه تنها او شايسته آن بود.
احبار و رهبان بارها خصوصيات حضرت محمّد(ص) را براي عامه مردم خوانده بودند، چهرهزيباي حضرت را تورات به خوبي ترسيم كرده بود و نويد ظهور حضرتش را داده بود، مردم نيز مشتاقانه در انتظار او بودند.
اوصاف آن حضرت در تورات بدين شرح آمده بود كه:وي مردي است نيك صورت، مشكين موي، سياه چشم و داراي موهاي مجعد و پيچيده.
گروهي از يهوديان كه آن اوصاف را شنيده بودند، وقتي حضرت را مشاهده كردند، گفتند: حتماً اين همان پيامبري است كه اوصاف او در تورات آمده است. از اين رو نزد علما و دانشمندان خود آمدند و گفتند:آيا اين همان پيامبر آخر الزمان است كه مبعوث شده است؟
احبار كه بساط خويش را در خطر ميديدند، به انكار اين موضوع پرداخته و گفتند: حاشا كه اين شخص، پيامبر باشد و به تحريف و دستنوشتههاي خود به نام تورات دست زدند و جاي اوراق قبلي اوصاف ديگري را درج كردند و نوشتند:پيامبر اسلام مردي است كوتاه قامت، زشت صورت، كبود چشم و سرخ موي.
اينان اين دست نوشتهها را به جاي تورات و كلام خدا به آنان تحميل ميكردند و بدينسان آنان را گمراه ميساختند و در واقع آنچه خود ميپنداشتند به نام دين به مردم عرضه ميكردند.
بدين سبب بود كه خداوند متعال اين آيه عظيم را نازل فرمود:«فويل للّذين يكتبون الكتاب بأيديهم ثمّيقولون هذا من عنداللّه ليشتروا به ثمناًقليلاً فويل لهم ممّا كتبت أيديهم وويللهم ممّا يكسبون؛ پس واي بر آنها كه مطالبي با دست خود مينويسند. سپس ميگويند:از طرف خداست، تا به بهاي كمي آن را بفروشند. واي بر آنها از آنچه با دست خود نوشتند، و واي بر آنها از آنچه از اين راه به دست ميآورند». (سورهبقره، آيه79)
مفسّران گفتهاند: كه علماي يهود همه ساله مستمري و رشوه دريافت ميكردند تا امت خويش را از رسول اكرم برگردانند و آن اوصافي كه در تورات آمده بود وارونه كنند و اوصاف ديگري را جايگزين آن كنند و آنچه خود ساختهاند، به نام دين به مردم القا كنند و اينان با دريافت آن مستمري چنين كردند و عده بسياري را از پيروي رسولاللّه باز داشتند.
برخي از مفسّران نيز گفتهاند: گرچه اين آيه شريفه در شأن يهود نازل شده است، ولي شامل تمام افرادي كه دين و احكام خدا را دچار تبديل و تغيير، يا زياده و نقصان نمايند نيز ميشود و آنان را نيز بر حذر ميدارد كه دين خدا را به بهايي اندك و به مال دنيا و جاه و مقام نفروشند و آنچه را خداوند نفرموده است به نام دين او به مردم معرفي نكنند و خود را متوليان دين ندانند.
امام حسن عسگري(ع) فرمودند:اين آيه درباره قوم يهود نازل شده است. سپس فرمودند:مردي به امام صادق(ع) عرض كرد:با اينكه يهوديان تنها از طريق علمايشان از كتاب آسماني تورات اطلاع حاصل ميكردند، چگونه خداوند آنانرا به تقليد و قبول كردن از علما نكوهش كرده است؟مگر يهوديان همچون امت ما نبودند كه از علما تقليد ميكردند؟
امام صادق(ع) فرمودند: ميان پيروان ما و يهوديان از يك جهت برابري وجود دارد و از جهت ديگر فرق. اما برابري بدان جهت است كه خدا پيروان ما را به سبب تقليدشان نكوهش كرده است، همانگونه كه يهوديان را نكوهش كرده است. (مقصود تقليد اصطلاحي در احكام فرعي شرعي نيست) امّا فرق بدان جهت است كه يهوديان با اينكه از دروغگويي آشكار و حرامخواري و رشوهگيري علماي خود و دست بردن آنان در احكام خدا باخبر بودند و يقين داشتند كه هر كس چنين باشد فاسق است و شايسته نيست كه واسطه ميان خالق و خلق يا پيامبر خدا و خلق باشد، باز از اينگونه عالمان تقليد و پيروي كردند، پيروان ما نيز اگر از علماي خود فسق آشكار و تعصب نابجا و توجه به دنيا و امور حرام مشاهده كنند و باز هم به تبعيت از ايشان ادامه دهند، آنان نيز همچون قوم يهوداند كه خدا ايشان را به سبب پيروي كردن از عالمان فاسق مذمت كرده است. اما آن كس از علما كه پاسدار نفس و حافظ دين و مخالف با هواي خود و فرمانبردار امر خدا باشد، بر مردم واجب است كه از او تقليد كنند و اين جز در برخي از فقيهان شيعه، نه همه آنان،نيست. پس هر كس از علما مرتكب كارهاي زشت و قبيح شود و به راهي رود كه ديگر فقيهان فاسد رفتند، از او چيزي را كه از ما نقل ميكند، نپذيريد و حرمتي برايش قائل نباشيد…
(الحياة، ج2، ص303)
نمونههاي بسيار روشني از اين دسته عالمان در تاريخ اسلام ديده ميشود، دين به دنيافروشاني كه در مقابل علي(ع) ايستادند و مردم را به گواهي كشاندند، آنان كه معاويه را خليفه مسلمانان دانستند و در كنار مظلوميتهاي امام حسن مجتبي(ع) سكوت كردند و آنان كه مردم را به جنگ با امام حسين(ع) فرا خواندند و به شهادت مظلومانه آن حضرت تن دادند و بالاخره تمامي آنان كه در عصرهاي گوناگون به ويژه عصر امامان همام در مقابل ائمه ايستادند و عالمان حكومت شدند و به توجيه ظلمها، جسارتها و خيانتهاي حاكمان نشستند و مردم را از مكتب سرشار اهل بيت دور نگهداشتند و آنان كه در طول ساليان متمادي تاريخ اسلام ـبعد از غيبت امام زمان(ع)ـ توجيهگر حاكمان زمان خويش بودند، همه و همه حكايت از خيانت آنان دارد و بازگو كردن تمامي آنها اوراق بيشماري را ميطلبد، كه در اين مختصر به همين مقدار بسنده ميكنيم.
ارسال توسط کاربر : sm1372
/ن
احبار و رهبان بارها خصوصيات حضرت محمّد(ص) را براي عامه مردم خوانده بودند، چهرهزيباي حضرت را تورات به خوبي ترسيم كرده بود و نويد ظهور حضرتش را داده بود، مردم نيز مشتاقانه در انتظار او بودند.
اوصاف آن حضرت در تورات بدين شرح آمده بود كه:وي مردي است نيك صورت، مشكين موي، سياه چشم و داراي موهاي مجعد و پيچيده.
گروهي از يهوديان كه آن اوصاف را شنيده بودند، وقتي حضرت را مشاهده كردند، گفتند: حتماً اين همان پيامبري است كه اوصاف او در تورات آمده است. از اين رو نزد علما و دانشمندان خود آمدند و گفتند:آيا اين همان پيامبر آخر الزمان است كه مبعوث شده است؟
احبار كه بساط خويش را در خطر ميديدند، به انكار اين موضوع پرداخته و گفتند: حاشا كه اين شخص، پيامبر باشد و به تحريف و دستنوشتههاي خود به نام تورات دست زدند و جاي اوراق قبلي اوصاف ديگري را درج كردند و نوشتند:پيامبر اسلام مردي است كوتاه قامت، زشت صورت، كبود چشم و سرخ موي.
اينان اين دست نوشتهها را به جاي تورات و كلام خدا به آنان تحميل ميكردند و بدينسان آنان را گمراه ميساختند و در واقع آنچه خود ميپنداشتند به نام دين به مردم عرضه ميكردند.
بدين سبب بود كه خداوند متعال اين آيه عظيم را نازل فرمود:«فويل للّذين يكتبون الكتاب بأيديهم ثمّيقولون هذا من عنداللّه ليشتروا به ثمناًقليلاً فويل لهم ممّا كتبت أيديهم وويللهم ممّا يكسبون؛ پس واي بر آنها كه مطالبي با دست خود مينويسند. سپس ميگويند:از طرف خداست، تا به بهاي كمي آن را بفروشند. واي بر آنها از آنچه با دست خود نوشتند، و واي بر آنها از آنچه از اين راه به دست ميآورند». (سورهبقره، آيه79)
مفسّران گفتهاند: كه علماي يهود همه ساله مستمري و رشوه دريافت ميكردند تا امت خويش را از رسول اكرم برگردانند و آن اوصافي كه در تورات آمده بود وارونه كنند و اوصاف ديگري را جايگزين آن كنند و آنچه خود ساختهاند، به نام دين به مردم القا كنند و اينان با دريافت آن مستمري چنين كردند و عده بسياري را از پيروي رسولاللّه باز داشتند.
برخي از مفسّران نيز گفتهاند: گرچه اين آيه شريفه در شأن يهود نازل شده است، ولي شامل تمام افرادي كه دين و احكام خدا را دچار تبديل و تغيير، يا زياده و نقصان نمايند نيز ميشود و آنان را نيز بر حذر ميدارد كه دين خدا را به بهايي اندك و به مال دنيا و جاه و مقام نفروشند و آنچه را خداوند نفرموده است به نام دين او به مردم معرفي نكنند و خود را متوليان دين ندانند.
امام حسن عسگري(ع) فرمودند:اين آيه درباره قوم يهود نازل شده است. سپس فرمودند:مردي به امام صادق(ع) عرض كرد:با اينكه يهوديان تنها از طريق علمايشان از كتاب آسماني تورات اطلاع حاصل ميكردند، چگونه خداوند آنانرا به تقليد و قبول كردن از علما نكوهش كرده است؟مگر يهوديان همچون امت ما نبودند كه از علما تقليد ميكردند؟
امام صادق(ع) فرمودند: ميان پيروان ما و يهوديان از يك جهت برابري وجود دارد و از جهت ديگر فرق. اما برابري بدان جهت است كه خدا پيروان ما را به سبب تقليدشان نكوهش كرده است، همانگونه كه يهوديان را نكوهش كرده است. (مقصود تقليد اصطلاحي در احكام فرعي شرعي نيست) امّا فرق بدان جهت است كه يهوديان با اينكه از دروغگويي آشكار و حرامخواري و رشوهگيري علماي خود و دست بردن آنان در احكام خدا باخبر بودند و يقين داشتند كه هر كس چنين باشد فاسق است و شايسته نيست كه واسطه ميان خالق و خلق يا پيامبر خدا و خلق باشد، باز از اينگونه عالمان تقليد و پيروي كردند، پيروان ما نيز اگر از علماي خود فسق آشكار و تعصب نابجا و توجه به دنيا و امور حرام مشاهده كنند و باز هم به تبعيت از ايشان ادامه دهند، آنان نيز همچون قوم يهوداند كه خدا ايشان را به سبب پيروي كردن از عالمان فاسق مذمت كرده است. اما آن كس از علما كه پاسدار نفس و حافظ دين و مخالف با هواي خود و فرمانبردار امر خدا باشد، بر مردم واجب است كه از او تقليد كنند و اين جز در برخي از فقيهان شيعه، نه همه آنان،نيست. پس هر كس از علما مرتكب كارهاي زشت و قبيح شود و به راهي رود كه ديگر فقيهان فاسد رفتند، از او چيزي را كه از ما نقل ميكند، نپذيريد و حرمتي برايش قائل نباشيد…
(الحياة، ج2، ص303)
نمونههاي بسيار روشني از اين دسته عالمان در تاريخ اسلام ديده ميشود، دين به دنيافروشاني كه در مقابل علي(ع) ايستادند و مردم را به گواهي كشاندند، آنان كه معاويه را خليفه مسلمانان دانستند و در كنار مظلوميتهاي امام حسن مجتبي(ع) سكوت كردند و آنان كه مردم را به جنگ با امام حسين(ع) فرا خواندند و به شهادت مظلومانه آن حضرت تن دادند و بالاخره تمامي آنان كه در عصرهاي گوناگون به ويژه عصر امامان همام در مقابل ائمه ايستادند و عالمان حكومت شدند و به توجيه ظلمها، جسارتها و خيانتهاي حاكمان نشستند و مردم را از مكتب سرشار اهل بيت دور نگهداشتند و آنان كه در طول ساليان متمادي تاريخ اسلام ـبعد از غيبت امام زمان(ع)ـ توجيهگر حاكمان زمان خويش بودند، همه و همه حكايت از خيانت آنان دارد و بازگو كردن تمامي آنها اوراق بيشماري را ميطلبد، كه در اين مختصر به همين مقدار بسنده ميكنيم.
ارسال توسط کاربر : sm1372
/ن