گفتگو با دکتر آذرخش مکري، روانپزشک
آقاي دکتر، چرا ياس و نااميدي در دنياي امروز زياد شده؟ تقصير زندگي ماشيني امروز است يا تقصير خودمان و افکارمان؟
متاسفانه زندگي ماشيني امروز باعث افزايش ياس و نااميدي در بين مردم جامعه شده و آمارها نشان ميدهد اين افزايش بسيار چشمگير است و من در بين مراجعين خود هر روز با اين مشکل مواجهم. البته هيچيک از اقشار جامعه از اين بحث خارج نيستند اما جوانان و نوجوانان بيشتر از سايرين در معرض خطر قرار دارند و اين ميتواند زنگ خطري براي مسوولان باشد.
چرا در بين جوانان و نوجوانان؟
عوامل زيادي در اين زمينه تاثيرگذارند. معضل ازدواج، بيکاري، درآمد ناکافي، عدم ثبات شغلي، بحران بيهويتي در دنياي امروز و عدم معرفي الگوهاي مناسب از سوي مسوولان مربوطه، اختلافات طبقاتي، تورم و تاثير منفي بر روابط سالم خانوادگي و اجتماعي از جمله عللي است که باعث گسترش ياس و نااميدي در بين جوانان شده است. متاسفانه بسياري از جوانان ايراني از آينده خود تصوير مبهمي دارند و همين موضوع بر نااميدي آنها نسبت به زندگي دامن ميزند. و مسوولان بايد تدابيري اتخاذ کنند که ديد جوانان به زندگي تا اين حد، سياه نباشد. زيرا در غير اين صورت به جاي داشتن جواناني شاداب، بانشاط و آيندهساز با جواناني نااميد و افسرده روبهرو خواهيم بود و اين جز ضرر چيزي براي کشور به ارمغان نخواهد داشت.
به طور کلي چگونه فردي در زندگي دچار احساس نااميدي ميشود؟
موارد زيادي در اين باره دخيل هستند. مثلا اتفاقات ناگوار در دوران گوناگون زندگي ميتواند نظرها را نسبت به زندگي منفي کند. موضوع مرگ يکي از بستگان و دوستان، مشکلاتي که به ظاهر غيرقابل حل هستند، طلاق و مسايلي اين چنيني تأثير بسيار بدي در ديدگاه شخص نسبت به زندگي دارند. شخص در اين موارد، زندگي را يکنواخت و تکرار مکررات ميبيند. او انسان را موجودي ميبيند که داستاني تکراري دارد. تولد، تحصيل، ازدواج، پيري و سرانجام مرگ. افراد در اين شرايط بيشتر در معرض تأثير اشخاصي که اين گونه هستند، قرار ميگيرند و همچنين مجذوب کتابهايي ميشوند که پيامشان منفي بودن و بيمعنا بودن زندگي است. بايد به اين نکته نيز اشاره کرد که ديدن بيعدالتيها در زندگي، موفقيت افراد شرور و ثروتمند و ديدن افرادي که حتي ناني براي خوردن ندارند و از سرپناهي براي زندگي ساده محروماند، به نگرش منفي نسبت به زندگي دامن ميزند و در صورتي که اين حس نااميدي در فرد درمان نشود، به افسردگي وي منجر ميشود.
يعني ناکاميهايي که در طول زندگي با آنها مواجه ميشويم و در اثر آنها احساس غم و اندوه ميکنيم، نبايد باعث ايجاد ياس و نااميدي در افراد شوند؟
نکته مهم اين است که باور مردم درباره حس نااميدي با آن چيزي که در مقوله روانپزشکي است، دو مقوله کاملا جدا است. براي مثال، مردم ميگويند فلاني خيلي شاداب بود ولي چون کنکور قبول نشد، افسرده شده است و يا وقتي حتي ما آمار ميدهيم که 20 درصد از مردم مبتلا به افسردگي هستند و اين بيماري در خانمها دو برابر آقايان است، اين آمارهابا باورهاي غلط مردم ربط پيدا ميکنند. ببينيد، يک انسان طبيعي اگر شرايط محيطي به ضررش باشد، ناکاميهايي به او دست ميدهد يا اگر شکست بخورد، غمگين ميشود و احساس نااميدي ميکند. در اين موارد ميگوييم شخص حالت افسرده و نااميد پيدا کرده نه اينکه مبتلا به بيماري افسردگي شده است. درصورتي که اين دو اصطلاح به اشتباه معادل هم به کار ميروند. زيرا بسياري از اين حالات ياس و ناميدي با گذشت زمان به خودي خود، درمان ميشوند اما افسردگي نياز به درمان جدي و مداوم دارد.
پس ناملايمات زندگي در ايجاد احساس نااميدي در زندگي چه نقشي دارند؟
ناملايمات زندگي ميتوانند در ايجاد احساس نااميدي در زندگي مؤثر باشند. بهخصوص در افرادي که شخصيت آسيبپذيرتري دارند. ولي لزوما يک رابطه علت و معلولي ميان اين دو وجود ندارد و هر ناملايمتي به نااميدي و يأس منجر نميشود. همانطور که هر افسردگي بيمارگونهاي هم ناشي از ناکامي و ناملايمات نيست.
در اين صورت اين حس نااميدي پس از ناملايمات زندگي چگونه ايجاد ميشود؟
بعضي از افراد به طور ژنتيکي روحيه حساستري دارند و هنگام مواجه شدن با کوچکترين مشکلي، نااميد ميشوند. اما گاهي اوقات مشکلات زندگي تا حدي است که ايجاد حس ياس و نااميدي در افراد کاملا طبيعي است و در اين مواقع ميتوان از يک مشاور کمک گرفت. از طرف ديگر، عوامل اقتصادي، اجتماعي، محيطي، خانوادگي و ... نيز در بروز اين حالات موثرند و بايد براي رفع آنها تلاش شود. اين نکته را نبايد فراموش کرد که اميد به خدا به خصوص در بحرانها از جمله عواملي است که نقش زيادي در کاهش حس نااميدي در زندگي افراد دارد.
کداميک از عواملي که نام برديد، از اصليترين عوامل خطر محسوب ميشوند؟
با قاطعيت نميتوان گفت که سهم کدام عامل بيشتر است. چون علم هنوز نتوانسته علت اصلي را به درستي تعريف کند و شايد به همين دليل باشد که عامل شناخته شده آن هنوز براي ما به طور کامل مشخص نيست. البته ناملايمات عمده مانند از دست دادن والدين در 10 سال اول زندگي، فرد را دچار نااميدي از زندگي ميکند. ولي به طور کلي 70 درصد خانمها و 60 درصد آقايان با ورود به نوجواني، جواني و بزرگسالي حس نااميدي از زندگي را تجربه ميکنند. اما همانطور که گفتم ياس و نااميدي از جمله حسهاي مقطعي و گذرا است. معمولا در اين شرايط به افراد توصيه ميشود در زندگي خود تنوع ايجاد کنند که البته درمورد افراد مختلف، متفاوت است و بستگي به روحيه شخص دارد.
يعني راه درمان مشخصي در اين باره وجود ندارد؟
بايد گفت مداخلات درماني ما درباره افرادي که دچار ياس و نااميدي هستند، جنبه حدس دارند و علتها براساس شرايط زندگي فرد مشخص ميشود.
منبع: http://www.salamat.com
ae