سنت مندي تاريخ در قرآن از منظر شهيد صدر(4)
نويسنده:جواد سليماني*
(ديدگاه هاي قرآني و نوآوري هاي شهيد صدر در فلسفه نظري تاريخ)
شهيد صدر با توجه به آيه مزبور مي فرمايد: «محتواي دروني و رواني و فکري انسان زيربنا، و وضع اجتماعي رو بنا را تشکيل مي دهند. اين روبنا جز به تبع تغيير در پايه و دگرگوني در زيربنا، تغيير و دگرگوني نخواهد پذيرفت. آيه اخير رابطه بين وضع روحي، معنوي و فکري انسان با وضع اجتماعي، و به سخن روشن تر رابطه بين درون و بيرون انسان را مطرح مي کند. بيرون انسان را عوامل دروني او مي سازد و با درون مرتبط است از اين روي، اگر درون جامعه تغييرکند، وضع خارجي و بروني جامعه و مناسبات اجتماعي و معيارهاي برقراري روابط اجتماعي افراد جامعه با يکديگر نيز تغيير خواهد يافت و دگرگون خواهد شد. پس اين يک سنت تاريخي و يکي از قوانين و آيين هاي تاريخ است که پايه و زيربنا را با روبنا پيوند ميدهد. به اين آيه شريفه نيز توجه کنيد:
«ذلک بان الله لم يک مغيّرا نعمه انعمها علي قوم حتي يغيروا ما بانفسهم و ان الله سميع عليم» (انفال: 53) (2)
شهيد صدر براين باور است که اين آيه بيانگر سنت ياري و نصرت الهي به مومنان پس از تحمل سختي ها و استقامت در راه حق است و بر اين نکته تأکيد مي کند که نصرت الهي و پيروزي و راه يافتن به بهشت براي هر امت مؤمني حاصل نمي شود؛ بلکه تنها براي کساني حاصل مي شود که در راه حق استقامت، و سختي هاي تکان دهنده را تحمل مي کند از اين روي، مي فرمايد:
در اينجا قرآن اين مسئله را که مسلمانان اميدوار باشند سنت تاريخ درباره آنان استثناپذير باشد، نفي و انکار کرده، اين پرسش را مطرح مي کند که آيا با توجه به اينکه شما به آن شرايط زيستي که جامعه هاي پيشين (که پيروز شدند و به بهشت دست يافتند) با همه سختي ها و فشارها و ناملايمات در حد زلزله و تشنج شديدي به تعبير قرآن - که گرفتار آمدند، دچار نشده ايد که اين طمع را در دل مي پرورانيد سنت و قانون وآيين تاريخ درباره شما استثنا قائل شود و پيروز و کامياب وارد بهشت شويد؟ (3)
سپس مي فرمايد:
حالاتي دشوار و طاقت فرسا چون «بأساء (جنگ) و«ضراء» (قحطي) که در صورت گسترده تر و عميق تر شدن به سطح زلزله و تکان هاي شديد جامعه را متلاطم مي کند، در حقيقت به منزله مدرسه يک جامعه و امتحان و آزمايشي از اراده و تصميم يک ملت و امت است تا ميزان مقاومت و ثبات و پايداري آن به محک تجربه درآيد و به تدريج بتواند قدرت و توان لازم براي «امت وسط» شدن در جهان و در ميان مردم جهان را به دست آورد.(4)
در طول تاريخ رابطه اي نيز بين مقام نبوت و موقعيت اعيان و اشراف و خوش گذرانان و اسراف پيشگان هر جامعه و ملتي وجود داشته است. اين رابطه يک سنت تاريخي و يکي از قوانين و آيين هاي تاريخ را مي نماياند و نه يک پديده را که به طور مقطعي و تصادفي در تاريخ روي داده باشد؛ زيرا اگر تصادفي و اتفاقي بود و سنت هميشه تاريخ نبود، به صورت کلي و فراگير مطرح نمي شد: «وما ارسلنا في قريه من نذير الا قال مترفوها..» (5)
بنابراين، يک رابطه منفي در حد طرد و نفي و تعارض بين موقعيت اجتماعي نبوت و موقع اجتماعي مترفان وجود دارد. در حقيقت، اين رابطه به نقش پيامبر در جامعه و نقش اعيان و اشراف خوش گذران و اسراف پيشه در جامعه بستگي دارد. در واقع، بخشي از يک ديد کلي و موضوعي يک جامعه را تشکيل مي دهد.... نقيض طبيعي امر نبوت و پيامبري، عبارت است از جايگاه و موقعيت اجتماعي اعيان و اشراف و خوش گذرانان.
در آيه شريفه زير نيز خداوند مي فرمايد:
«واذا اردنا ان نهلک قريه امرنا مترفيها ففسقوا فيها فحق عليها القول فدمرناها تدميرا. و کم اهلکنا من القرون من بعد نوح و کفي بربک بذنوب عباده خبيرا بصيرا» (اسراء: 17- 16). در اين آيه نيز رابطه اي معين ميان ظلم و ستمي که غلبه و سيطره مي يابد با نابودي و هلاکتي که جامعه شديدا به سوي آن کشيده مي شود، مطرح شده است. اين رابطه نيز- همان گونه که آيه مزبور تأکيد مي کند - رابطه اي مطلق و فراگير در طول تاريخ است که سنتي از سنن و قوانين تاريخ را تشکيل مي دهد.» (6)
ايشان با استناد به اينکه دين نابودگر سمبل هاي دروغين در جامعه و تاريخ است و نابودي سمبل هاي مذکور با منافع اشراف و خوش گذران ها سازگاري ندارد، مي فرمايد:
درست در همان موقعي که هر يک از اين سمبل هاي دروغين در خلال شرايط تغيير و تحول خود- به نحوي که قبلا شرح داديم - به يک تنديس تبديل مي شود، گروهي از مردم به دليل اينکه منافع، موجوديت مادي و دنيايي و امکانات عياشي و خوش گذراني آنان بستگي به بقاي آن سمبل تنديس شده پيدا کرده و با آن گره خورده است، حاميان و مدافعان طبيعي يک سمبل مي شوند. اين گروه که ارتباط مصلحتي و پيوند تاکتيکي با تنديس معيني برقرار کرده اند، از اين جهت هميشه رودروي پيامبران مي ايستند تا از منافع خود و از امور دنيوي و شرايط خوش گذراني و اعيان و اشرافي خويش پشتيباني کنند.(7)
شهيد صدر معتقد است اين درگيري و رويارويي فراگير تنها يک امر عادتي و اتفاقي نيست؛ يعني اين طور نيست که به طور استثنا يک گروه از مترفان درتاريخ با پيامبران همراه گردند، بلکه يک سنت استثناناپذير است. از اين روي، در ادامه مي فرمايد:
قرآن کريم در همين زمينه پرده از روي يکي از سنتها و قوانين تاريخ برداشته است و آن اينکه پيامبران، همواره با طبقه اشراف و خوش گذران جامعه خود به عنوان يک قطب مبارزاتي روياروي بوده اند و اين گروه هميشه در مقابل پيامبران جبهه گيري و صف آرائي کرده اند. براي اينکه پرواضح است پس از تغيير حالت يک سمبل و تبديل آن به يک تنديس، چه کسي از آن بهره برداري مي کند؟ همان کس که در جمع اشراف و خوش گذرانان جامعه است و همان اشراف و ثروت اندوزاني که به حساب توده مردم عياشي مي کنند و وجود آن تنديس را بهانه و توجيه کننده وجود خويش در جامعه قرار داده اند. بدين ترتيب، طبيعي خواهد بود که اين طبقه اعيان و اشراف و خوش گذران و اين گروه هميشه برخوردار، در خط مخالف پيامبران قرار گيرند و اين موضوعي است که ما در اين سخنان خداوند متعال ملاحظه مي کنيم.(8)
ايشان در اين فراز افزون بر آيه 34 و35 سوره سبا، به آيات ذيل استشهاد مي فرمايد:
«وکذلک ما ارسلنا من قبلک في قريه من نذير الا قال مترفوها انا وجدنا آبائنا علي امه و انا علي آثارهم مقتدون...».
«ساصرف عن آياتي الذين يتکبرون في الارض بغير الحق و ان يروا کل آيه لا يومنوا بها و ان يروا سبيل الرشد يتخذوه سبيلا ذلک بانهم کذبوا باياتنا و کانوا عنها غافلين.»
«وقال الملا من قومه الذين کفروا و کذبوا و أترفنا هم في الحياه الدنيا ما هذا الا بشر مثلکم يأکل مما تاکلون منه و يشرب مما تشربون...» (مؤمنون: 33).(9)
«ولوانهم اقاموا التوراه والانجيل وما انزل اليهم من ربهم لاکلوا من فوقهم و من تحت ارجلهم...» (مائده: 66).
«ولوان اهل القري آمنوا واتقوا لفتحنا عليهم برکات من السماء والارض ولکن کذبوا فاخذناهم بماکانوا يکسبون» (اعراف: 96)
«وان لواستقاموا علي الطريقه لأسقيناهم ماء غدقا» (جن:16)
اين سه آيه نيز از رابطه معين سخن به ميان مي آورد. اين رابطه عبارت است رابطه بين پايداري و اجراي احکام خدا و پياده کردن اوامر الهي در صحنه عمل با فراواني خيرات و برکات و توليد.اگر بخواهيم به زبان امروز مطرح کنيم، بابد بگوييم رابطه بين عدالت در توزيع و فراواني توليد. در اينجا ملاحظه مي شود که قرآن کريم با تأکيد اين منطق را مطرح مي فرمايد که اگر در جامعه اي عدالت در توزيع حاکم باشد، محصول و نتيجه مستقيم آن، فراواني توليد خواهد بود.
قرآن، عدالت و توزيع را يک بار با عبارت «لواستقاموا علي الطريقه لاستقيناهم ماء غدقا..» و يک مرتبه نيز با عبارت: «ولو ان اهل القري آمنوا واتقوا...» و بار ديگر با عبارت: «ولو انهم اقاموا التوراه والانجيل...» بازگو مي کند».(10)
ايشان پس از بيان اين سنت به شرح بيشتر اين سنت مي پردازد:
دليل اين رابطه - يعني رابطه بين عدالت در توزيع و فراواني توليد- هم اين است که اديان آسماني براي برقرار کردن عدالت در توزيع و به منظور ايجاد روابط عادلانه در توزيع آمده اند. اگر جامعه، عدالت توزيع را رعايت کند و موازين آن را در نظر بگيرد، نه تنها از جهت ثروت حاصله گرفتار تنگنا نخواهد شد و مردم از اين جهت به فقر و تنگدستي نخواهند افتاد، بلکه حتي ثروت و مال و خيرات و برکات جامعه، افزايش هم خواهد يافت؛ ولي مردم چنين مي پندارند که عدالت در توزيع موجب فقر و تنگدستي مردم مي شود. در حالي که براساس قانون و سنت تاريخ، حقيقت و واقعيت عکس اين برداشت را مورد تأکيد قرار مي دهد. سنت تاريخ به تأکيد مي گويد که پياده کردن اديان و مذاهب الهي و آسماني و کاربرد جدي و محکم دستورها و احکام ديني در روابط توزيع، هميشه و به طور مستمر فرواني توليد، ازدياد محصول و افزايش ثروت را به بار مي آورد و نهايتاً به گشايش درهاي خير و برکت از آسمان و زمين بر روي مردم منتهي ميشود و اين نيز يکي ديگر از سنت ها و قوانين تاريخ است.(11)
الف) يکي از نوآوري هاي شهيد صدر شيوه پاسخ دادن وي به بحث امکان استخراج سنت هاي تاريخي از قرآن است.معمولا عالمان اسلامي با تکيه بر دستورهاي قرآن مجيد به عبرت آموزي از سرگذشت پيشينيان و بيان آنها و اموري اين چنين به اثبات امکان مذکور مي پردازند؛ ولي شهيد صدر با توجه به هدف از قرآن در دگرگون سازي جوامع، توضيح سنت ها و قوانين حاکم بر تاريخ را براي مؤمنان يک ضرورت عقلي مي شمارد.
ب) معين کردن محدوده بيان سنت هاي تاريخي در قرآن، از ديگر نوآوري هاي شهيد صدراست.
ج) طرح بحث شيوه بيان سنن تاريخي در قرآن ، از ديگر ويژگي ها و ابتکارهاي ايشان به شمار مي آيد.
د) طرح بحث و بيان ويژگي هاي سنت هاي الهي از ديگر نوآوري هاي اين شهيد است؛ به گونه اي که در آثار ديگر عالمان ديني ديده نشده است و اگر کساني بعدها آن را مطرح کرده اند، با اقتباس از شهيد صدر بوده است.
هـ) قرآن براي اولين بار بر قانونمندي تاريخ تأکيد ورزيده و بشر را به آموختن و کشف اين قوانين و عبرت آموزي از آن ترغيب کرده است. در حالي که دنياي غرب چندين قرن بعد از قرآن متوجه اين حقيقت شده، و به کشف قوانين حاکم بر تاريخ اهتمام ورزيده است.
و) هر جامعه اي مانند افرادش عمر، مرگ و زندگي دارد و زندگي جوامع به برقراري انسجام اجتماعي شان، و مرگ شان به تفرقه و جدايي شان بستگي دارد.
جوامع افزون بر کيفر اخروي، در اين دنيا نيز مورد عقاب و عذاب الهي قرار مي گيرند. امت هايي که از پيامبران شان روي برمي گردانند، به فروپاشي انسجام اجتماعي مبتلا مي شوند.
از منظر قرآن، زيربناي دگرگوني هاي اجتماعي، انسان ها و تغييرهاي دروني آنهاست. به ديگر سخن، تحول، صورت اجتماع روبنا و روح افراد زيربناي تغييرهاي اجتماعي مي باشند.
ي ) يکي از سنن الهي حاکم بر تاريخ، نصرت و پيروزي اهل حق در مبارزه با اهل باطل است، ولي اين سنت مشروط به پايمردي و تحمل شدايد و بلاها و استقامت در ميدان جهاد با کفر است.
ک) منازعه مترفان و خوش گذاران با صاحبان دعوت آسماني از سنت هاي حاکم بر تاريخ است به رغم پندار مادي گرايان، رعايت عدالت در توزيع درآمدهاي جامعه موجب افزايش توليد و محصولات و رفاه اجتماعي مي شود و دريچه هاي گنجيه هاي الهي را به روي مردم باز مي کند.
سليماني ، جواد، «قانون مندي جامعه و تاريخ از منظر عقل و دين» تاريخ در آينه پژوهش، ش 15، پاييز 86، ص 91- 126.
صدر، سيدمحمد باقر، سنت هاي اجتماعي و فلسفه تاريخ در مکتب قرآن، تهران، رجاء، 1369ش.
تاريخ در آينه پژوهش-شماره 25
/ك
ب. بيان سنت در قالب مصداق
1. سنت تأثير زيربنايي انسان در تغييرهاي اجتماعي
شهيد صدر با توجه به آيه مزبور مي فرمايد: «محتواي دروني و رواني و فکري انسان زيربنا، و وضع اجتماعي رو بنا را تشکيل مي دهند. اين روبنا جز به تبع تغيير در پايه و دگرگوني در زيربنا، تغيير و دگرگوني نخواهد پذيرفت. آيه اخير رابطه بين وضع روحي، معنوي و فکري انسان با وضع اجتماعي، و به سخن روشن تر رابطه بين درون و بيرون انسان را مطرح مي کند. بيرون انسان را عوامل دروني او مي سازد و با درون مرتبط است از اين روي، اگر درون جامعه تغييرکند، وضع خارجي و بروني جامعه و مناسبات اجتماعي و معيارهاي برقراري روابط اجتماعي افراد جامعه با يکديگر نيز تغيير خواهد يافت و دگرگون خواهد شد. پس اين يک سنت تاريخي و يکي از قوانين و آيين هاي تاريخ است که پايه و زيربنا را با روبنا پيوند ميدهد. به اين آيه شريفه نيز توجه کنيد:
«ذلک بان الله لم يک مغيّرا نعمه انعمها علي قوم حتي يغيروا ما بانفسهم و ان الله سميع عليم» (انفال: 53) (2)
2. سنت ياري و نصرت اهل حق
شهيد صدر براين باور است که اين آيه بيانگر سنت ياري و نصرت الهي به مومنان پس از تحمل سختي ها و استقامت در راه حق است و بر اين نکته تأکيد مي کند که نصرت الهي و پيروزي و راه يافتن به بهشت براي هر امت مؤمني حاصل نمي شود؛ بلکه تنها براي کساني حاصل مي شود که در راه حق استقامت، و سختي هاي تکان دهنده را تحمل مي کند از اين روي، مي فرمايد:
در اينجا قرآن اين مسئله را که مسلمانان اميدوار باشند سنت تاريخ درباره آنان استثناپذير باشد، نفي و انکار کرده، اين پرسش را مطرح مي کند که آيا با توجه به اينکه شما به آن شرايط زيستي که جامعه هاي پيشين (که پيروز شدند و به بهشت دست يافتند) با همه سختي ها و فشارها و ناملايمات در حد زلزله و تشنج شديدي به تعبير قرآن - که گرفتار آمدند، دچار نشده ايد که اين طمع را در دل مي پرورانيد سنت و قانون وآيين تاريخ درباره شما استثنا قائل شود و پيروز و کامياب وارد بهشت شويد؟ (3)
سپس مي فرمايد:
حالاتي دشوار و طاقت فرسا چون «بأساء (جنگ) و«ضراء» (قحطي) که در صورت گسترده تر و عميق تر شدن به سطح زلزله و تکان هاي شديد جامعه را متلاطم مي کند، در حقيقت به منزله مدرسه يک جامعه و امتحان و آزمايشي از اراده و تصميم يک ملت و امت است تا ميزان مقاومت و ثبات و پايداري آن به محک تجربه درآيد و به تدريج بتواند قدرت و توان لازم براي «امت وسط» شدن در جهان و در ميان مردم جهان را به دست آورد.(4)
3. مبارزه پيامبران با خوش گذرانان
در طول تاريخ رابطه اي نيز بين مقام نبوت و موقعيت اعيان و اشراف و خوش گذرانان و اسراف پيشگان هر جامعه و ملتي وجود داشته است. اين رابطه يک سنت تاريخي و يکي از قوانين و آيين هاي تاريخ را مي نماياند و نه يک پديده را که به طور مقطعي و تصادفي در تاريخ روي داده باشد؛ زيرا اگر تصادفي و اتفاقي بود و سنت هميشه تاريخ نبود، به صورت کلي و فراگير مطرح نمي شد: «وما ارسلنا في قريه من نذير الا قال مترفوها..» (5)
بنابراين، يک رابطه منفي در حد طرد و نفي و تعارض بين موقعيت اجتماعي نبوت و موقع اجتماعي مترفان وجود دارد. در حقيقت، اين رابطه به نقش پيامبر در جامعه و نقش اعيان و اشراف خوش گذران و اسراف پيشه در جامعه بستگي دارد. در واقع، بخشي از يک ديد کلي و موضوعي يک جامعه را تشکيل مي دهد.... نقيض طبيعي امر نبوت و پيامبري، عبارت است از جايگاه و موقعيت اجتماعي اعيان و اشراف و خوش گذرانان.
در آيه شريفه زير نيز خداوند مي فرمايد:
«واذا اردنا ان نهلک قريه امرنا مترفيها ففسقوا فيها فحق عليها القول فدمرناها تدميرا. و کم اهلکنا من القرون من بعد نوح و کفي بربک بذنوب عباده خبيرا بصيرا» (اسراء: 17- 16). در اين آيه نيز رابطه اي معين ميان ظلم و ستمي که غلبه و سيطره مي يابد با نابودي و هلاکتي که جامعه شديدا به سوي آن کشيده مي شود، مطرح شده است. اين رابطه نيز- همان گونه که آيه مزبور تأکيد مي کند - رابطه اي مطلق و فراگير در طول تاريخ است که سنتي از سنن و قوانين تاريخ را تشکيل مي دهد.» (6)
ايشان با استناد به اينکه دين نابودگر سمبل هاي دروغين در جامعه و تاريخ است و نابودي سمبل هاي مذکور با منافع اشراف و خوش گذران ها سازگاري ندارد، مي فرمايد:
درست در همان موقعي که هر يک از اين سمبل هاي دروغين در خلال شرايط تغيير و تحول خود- به نحوي که قبلا شرح داديم - به يک تنديس تبديل مي شود، گروهي از مردم به دليل اينکه منافع، موجوديت مادي و دنيايي و امکانات عياشي و خوش گذراني آنان بستگي به بقاي آن سمبل تنديس شده پيدا کرده و با آن گره خورده است، حاميان و مدافعان طبيعي يک سمبل مي شوند. اين گروه که ارتباط مصلحتي و پيوند تاکتيکي با تنديس معيني برقرار کرده اند، از اين جهت هميشه رودروي پيامبران مي ايستند تا از منافع خود و از امور دنيوي و شرايط خوش گذراني و اعيان و اشرافي خويش پشتيباني کنند.(7)
شهيد صدر معتقد است اين درگيري و رويارويي فراگير تنها يک امر عادتي و اتفاقي نيست؛ يعني اين طور نيست که به طور استثنا يک گروه از مترفان درتاريخ با پيامبران همراه گردند، بلکه يک سنت استثناناپذير است. از اين روي، در ادامه مي فرمايد:
قرآن کريم در همين زمينه پرده از روي يکي از سنتها و قوانين تاريخ برداشته است و آن اينکه پيامبران، همواره با طبقه اشراف و خوش گذران جامعه خود به عنوان يک قطب مبارزاتي روياروي بوده اند و اين گروه هميشه در مقابل پيامبران جبهه گيري و صف آرائي کرده اند. براي اينکه پرواضح است پس از تغيير حالت يک سمبل و تبديل آن به يک تنديس، چه کسي از آن بهره برداري مي کند؟ همان کس که در جمع اشراف و خوش گذرانان جامعه است و همان اشراف و ثروت اندوزاني که به حساب توده مردم عياشي مي کنند و وجود آن تنديس را بهانه و توجيه کننده وجود خويش در جامعه قرار داده اند. بدين ترتيب، طبيعي خواهد بود که اين طبقه اعيان و اشراف و خوش گذران و اين گروه هميشه برخوردار، در خط مخالف پيامبران قرار گيرند و اين موضوعي است که ما در اين سخنان خداوند متعال ملاحظه مي کنيم.(8)
ايشان در اين فراز افزون بر آيه 34 و35 سوره سبا، به آيات ذيل استشهاد مي فرمايد:
«وکذلک ما ارسلنا من قبلک في قريه من نذير الا قال مترفوها انا وجدنا آبائنا علي امه و انا علي آثارهم مقتدون...».
«ساصرف عن آياتي الذين يتکبرون في الارض بغير الحق و ان يروا کل آيه لا يومنوا بها و ان يروا سبيل الرشد يتخذوه سبيلا ذلک بانهم کذبوا باياتنا و کانوا عنها غافلين.»
«وقال الملا من قومه الذين کفروا و کذبوا و أترفنا هم في الحياه الدنيا ما هذا الا بشر مثلکم يأکل مما تاکلون منه و يشرب مما تشربون...» (مؤمنون: 33).(9)
4. سنت تأثير عدالت در رفاه اجتماعي
«ولوانهم اقاموا التوراه والانجيل وما انزل اليهم من ربهم لاکلوا من فوقهم و من تحت ارجلهم...» (مائده: 66).
«ولوان اهل القري آمنوا واتقوا لفتحنا عليهم برکات من السماء والارض ولکن کذبوا فاخذناهم بماکانوا يکسبون» (اعراف: 96)
«وان لواستقاموا علي الطريقه لأسقيناهم ماء غدقا» (جن:16)
اين سه آيه نيز از رابطه معين سخن به ميان مي آورد. اين رابطه عبارت است رابطه بين پايداري و اجراي احکام خدا و پياده کردن اوامر الهي در صحنه عمل با فراواني خيرات و برکات و توليد.اگر بخواهيم به زبان امروز مطرح کنيم، بابد بگوييم رابطه بين عدالت در توزيع و فراواني توليد. در اينجا ملاحظه مي شود که قرآن کريم با تأکيد اين منطق را مطرح مي فرمايد که اگر در جامعه اي عدالت در توزيع حاکم باشد، محصول و نتيجه مستقيم آن، فراواني توليد خواهد بود.
قرآن، عدالت و توزيع را يک بار با عبارت «لواستقاموا علي الطريقه لاستقيناهم ماء غدقا..» و يک مرتبه نيز با عبارت: «ولو ان اهل القري آمنوا واتقوا...» و بار ديگر با عبارت: «ولو انهم اقاموا التوراه والانجيل...» بازگو مي کند».(10)
ايشان پس از بيان اين سنت به شرح بيشتر اين سنت مي پردازد:
دليل اين رابطه - يعني رابطه بين عدالت در توزيع و فراواني توليد- هم اين است که اديان آسماني براي برقرار کردن عدالت در توزيع و به منظور ايجاد روابط عادلانه در توزيع آمده اند. اگر جامعه، عدالت توزيع را رعايت کند و موازين آن را در نظر بگيرد، نه تنها از جهت ثروت حاصله گرفتار تنگنا نخواهد شد و مردم از اين جهت به فقر و تنگدستي نخواهند افتاد، بلکه حتي ثروت و مال و خيرات و برکات جامعه، افزايش هم خواهد يافت؛ ولي مردم چنين مي پندارند که عدالت در توزيع موجب فقر و تنگدستي مردم مي شود. در حالي که براساس قانون و سنت تاريخ، حقيقت و واقعيت عکس اين برداشت را مورد تأکيد قرار مي دهد. سنت تاريخ به تأکيد مي گويد که پياده کردن اديان و مذاهب الهي و آسماني و کاربرد جدي و محکم دستورها و احکام ديني در روابط توزيع، هميشه و به طور مستمر فرواني توليد، ازدياد محصول و افزايش ثروت را به بار مي آورد و نهايتاً به گشايش درهاي خير و برکت از آسمان و زمين بر روي مردم منتهي ميشود و اين نيز يکي ديگر از سنت ها و قوانين تاريخ است.(11)
نتيجه
الف) يکي از نوآوري هاي شهيد صدر شيوه پاسخ دادن وي به بحث امکان استخراج سنت هاي تاريخي از قرآن است.معمولا عالمان اسلامي با تکيه بر دستورهاي قرآن مجيد به عبرت آموزي از سرگذشت پيشينيان و بيان آنها و اموري اين چنين به اثبات امکان مذکور مي پردازند؛ ولي شهيد صدر با توجه به هدف از قرآن در دگرگون سازي جوامع، توضيح سنت ها و قوانين حاکم بر تاريخ را براي مؤمنان يک ضرورت عقلي مي شمارد.
ب) معين کردن محدوده بيان سنت هاي تاريخي در قرآن، از ديگر نوآوري هاي شهيد صدراست.
ج) طرح بحث شيوه بيان سنن تاريخي در قرآن ، از ديگر ويژگي ها و ابتکارهاي ايشان به شمار مي آيد.
د) طرح بحث و بيان ويژگي هاي سنت هاي الهي از ديگر نوآوري هاي اين شهيد است؛ به گونه اي که در آثار ديگر عالمان ديني ديده نشده است و اگر کساني بعدها آن را مطرح کرده اند، با اقتباس از شهيد صدر بوده است.
هـ) قرآن براي اولين بار بر قانونمندي تاريخ تأکيد ورزيده و بشر را به آموختن و کشف اين قوانين و عبرت آموزي از آن ترغيب کرده است. در حالي که دنياي غرب چندين قرن بعد از قرآن متوجه اين حقيقت شده، و به کشف قوانين حاکم بر تاريخ اهتمام ورزيده است.
و) هر جامعه اي مانند افرادش عمر، مرگ و زندگي دارد و زندگي جوامع به برقراري انسجام اجتماعي شان، و مرگ شان به تفرقه و جدايي شان بستگي دارد.
جوامع افزون بر کيفر اخروي، در اين دنيا نيز مورد عقاب و عذاب الهي قرار مي گيرند. امت هايي که از پيامبران شان روي برمي گردانند، به فروپاشي انسجام اجتماعي مبتلا مي شوند.
از منظر قرآن، زيربناي دگرگوني هاي اجتماعي، انسان ها و تغييرهاي دروني آنهاست. به ديگر سخن، تحول، صورت اجتماع روبنا و روح افراد زيربناي تغييرهاي اجتماعي مي باشند.
ي ) يکي از سنن الهي حاکم بر تاريخ، نصرت و پيروزي اهل حق در مبارزه با اهل باطل است، ولي اين سنت مشروط به پايمردي و تحمل شدايد و بلاها و استقامت در ميدان جهاد با کفر است.
ک) منازعه مترفان و خوش گذاران با صاحبان دعوت آسماني از سنت هاي حاکم بر تاريخ است به رغم پندار مادي گرايان، رعايت عدالت در توزيع درآمدهاي جامعه موجب افزايش توليد و محصولات و رفاه اجتماعي مي شود و دريچه هاي گنجيه هاي الهي را به روي مردم باز مي کند.
پي نوشت ها :
*عضو هيئت علمي موسسه آموزشي و پژوهشي امام خميني
1. ر. ک: نگارنده، جواد سليماني، «مقاله قانونمندي جامعه وتاريخ از منظر عقل و دين»، تاريخ در آينه پژوهش، ص15، ص119-118.
2. همان، ص97-99.
3. همان،ص100-99.
4. همان، ص100.
5. همان، ص101.
6. همان، ص101-102.
7. همان، ص229.
8. همان، ص229-230.
9. همان، ص231-230.
10. همان، ص102-103.
11. همان، ص104.
سليماني ، جواد، «قانون مندي جامعه و تاريخ از منظر عقل و دين» تاريخ در آينه پژوهش، ش 15، پاييز 86، ص 91- 126.
صدر، سيدمحمد باقر، سنت هاي اجتماعي و فلسفه تاريخ در مکتب قرآن، تهران، رجاء، 1369ش.
تاريخ در آينه پژوهش-شماره 25
/ك