بايستههاي اخلاقي از منظر امام خميني (2)
3. باور به مقامات معنوى
مراحل راهبردى، ازمنظر امام
1. تفكر
امام در تأكيد بر ضرورت تفكر در هدف آفرينش و فرجام هستى و… مىفرمايد: اميد است اين تفكر كه به قصد مجاهده با شيطان و نفس اماره است، راه ديگرى براى تو بنماياند و موفق شوى به منزل ديگر از مجاهده. 15 بدان كه از براى تفكر فضيلت بسيار است، و تفكر، مفتاح ابواب معارف و كليد خزائن كمالات و علوم است. و مقدمه لازمه حتميه سلوك انسانيت است، و در قرآن شريف و احاديث كريمه تعظيم بليغ و تمجيد كامل ازآن گرديده… 16
امام خمينى(رحمة الله علیه) براى تفكر ، درجات و مراتبى قائل است كه هر مرتبه نتايجى دارد، مانند تفكر در حق و اسماء و صفات و كمالات او، يا تفكر در لطايف صنعت و اتقان نظام آفرينش و دقايق خلقت و اسرار هستى ، افلاك ، نظم سيارات و اسرار آفرينش خود انسان كه پس از اين جاى ترديد و غفلت نمىماند: آيا پس از اين تفكر، عقل شما محتاج به مطلب ديگرى است براى آن كه اذعان كند به آن كه يك موجود عالم قادر حكيمى كه هيچ چيزش شبيه موجودات ديگر نيست، اين موجودات را با اين همه حكمت و نظام و ترتيب متقن ايجاد فرموده: أ فى الله شكّ فاطر السموات و الأرض (ابراهيم، 12)…. تفكر در احوال نفس است كه از آن نتايج بسيـار و معارف بى شمار حاصل شود. 17
2. عزم
امام خمينى به نقل ازمشايخ خود درباره اهميت عزم مى نويسد: عزم ، جوهره انسانيت و ميزان امتياز انسان است؛ و تفاوت درجات انسان به تفاوت درجات عزم اوست. 19
و در جاى ديگر مى نويسد: عزم و اراده قويه در آن عالم خيلى لازم است وكاركن است. ميزان يكى از مراتب اهل بهشت، كه از بهترين بهشتهاست، اراده و عزم است، كه انسان تا داراى اراده نافذ و عزم قوى نباشد داراى آن بهشت و مقام عالى نشود. 20
اين قدرت و نفوذ اراده براى سير و سلوك و مجاهده با نفس بسيار لازم و كارساز است، زيرا آن كه اراده اش خمود و عزمش مرده است، نخستين گام سير را نمىتواند بردارد و همواره در معرض سقوط است و بازيچه هوسهاست. براى ترك محرمات، انجام واجبات و التزام به آداب شريعت، نفسى مىخواهد كه صاحب عزمى مقتدر و ارادهاى مصمم باشد.
اى عزيز، بكوش تا صاحب عزم و داراى اراده شوى، كه خداى نخواسته اگر بىعزم از اين دنيا هجرت كنى، انسان صورى بىمغزى هستى كه در آن عالم به صورت انسان محشور نشوى ، زيرا كه آن عالم محل كشف باطن و ظهور سريره است. و جرأت بر معاصى كم كم انسان را بى عزم كند و اين جوهر شريف را از انسان مىربايد. ؛21
امام، دومين منزل تهذيب را مستند به اين آيه قرآن مىداند كه خداوند به پيامبر فرموده است: فاذا عزمت فتوكّل على الله إنّ الله يحبّ المتوكّلين (آل عمران، 159)
3. مشارطه، مراقبه و محاسبه
مشارطه آن است كه در اول روز مثلاً باخود شرط كند كه امروز بر خلاف فرموده خداوند تبارك وتعالى رفتار نكند. و اين مطلب را تصميم بگيرد… پس از اين مشارطه وارد (مراقبه) شوى و آن چنان است كه در تمام مدت شرط، متوجه عمل به آن باشى و خود را ملزم بدانى به عمل كردن به آن؛ و اگر خداى نخواسته در دلت افتاد كه امرى را مرتكب شوى كه خلاف فرموده خداست، بدان كه اين از شيطان و جنود اوست كه مىخواهند تو را از شرطى كه كردهاى باز دارند.
… و به همين حال باش تا شب كه موقع محاسبه است، و آن عبارت است از اينكه حساب نفس را بكشى در اين شرطى كه با خداى خود كردى كه آيا بجا آوردي، و با ولى نعمت خود در اين معامله جزئى خيانت نكردى. 22 اگر مثلاً حساب ما درست بود و خود ما قيام به محاسبه خود كرده، وحشت از حساب نداشتيم ، زيرا كه آنجا حساب عادلانه و محاسب عادل است، پس ترس ما از حساب، از بدحسابى خود ماست.)23
4. تذكر پيوسته
در ديدگاه امام خمينى(رحمة الله علیه) ياد تمام وكمال الهى، راه لقاء خدا و عامل تقرّب به درگاه خداوند متعال است. امام با استفاده دقيق و لطيفى از قرآن اين برداشت عرفانى و اخلاقى را يادآور مى شود.
… بدان اى عزيز كه تذكر تام از حضرت حق و توجه مطلق به باطن قلب به آن ذات مقدس، موجب گشوده شدن چشم باطن قلب شود كه به آن لقاء الله كه قره العين اولياست حاصل گردد. 26
والذين جاهدوا فينا لنهدينّهم سبلنا…. كسانى كه در راه ما بكوشند، به راههاى خويش هدايت شان مى كنيم. (عنكبوت، 69)
غفلت از ياد حق تعالى و اشتغال به لهو و لعب و هوسهاى نفسانى و خواستههاى دنيايى سختترين آفت و جدىترين مانع در راه رستگارى است. اين عامل به طور كلى انسان را از حقيقت باز مى دارد: اگر نفوس ، يكسره متوجه دنيا و تعمير آن باشند و منصرف ازحق باشند، گرچه اعتقاد به مبدأ و معاد هم داشته باشند، منكوس هستند. و ميزان در انتكاس قلوب، غفلت ازحق و توجه به دنيا و تعمير آن است. 27
اخلاص، توصيه محورى امام
هرگونه قصد و آهنگ غيرالهى، يك نوع شرك و ضد توحيد به شمار مىآيد، انگيزههايى مانند خودبينى، خودخواهى، غرور، عجب، خودبزرگبينى، تحقير ديگران، خودستايى، تظاهر، خودنمايى و… شرك خفى شمرده مى شوند و باعث بيگانه شدن از حق هستند.
ميزان در عرفان و حرمان، انگيزه است، هر قدر انگيزهها به نور فطرت نزديكتر باشند و از حجب و حتى حجب نور وارستهتر، به مبدأ نور وابستهترند، تا آنجا كه سخن از وابستگى نيز كفر است. 28
شرك، هرگونه دخالت رضاى غيرحق در اعمال ـ به ويژه اعمال عبادى ـ است، چه رضاى خود و چه رضاى ديگران. امام با استناد به آيه شريفه روايتى را در تفسير آن آورده است: يوم لاينفع مال و لابنون. الاّ من أتى اللّه بقلب سليم (شعراء/90 ـ 89)
فرمود: قلب سليم آن است كه ملاقات مىكند پروردگار خود را و حال آنكه نيست در آن احدى سواى او و فرمود هر قلبى كه در آن شرك يا ترديد باشد ساقط است. 29
حضرت امام ضمن شمردن مراتب اخلاص، نخست اخلاصى را كه شرط صحت عمل است و به كار فقه و فقها مىآيد بيان مىكند و سپس اخلاص در اخلاق و عرفان و از نظر اهل معنا را مورد اشاره قرار مىدهد، چنان كه حقيقت اخلاص را تصفيه عمل از شائبه غير خدا و صافى نمودن دل از رؤيت غير حق تعالى درجميع اعمال صوريه و لبيّه و ظاهريّه و باطنيّه مىداند. با استناد به آيه ألا لله الدين الخالص كمال آن را ترك غير مطلقاً دانسته و پانهادن بر انيّت و انانيّت و بر غير و غيريت. 30 سپس مراتب اخلاص را چنين بيان مىكند:
1. تصفيه عمل از شائبه رضاى مخلوق و جلب قلوب آنها.
2. تصفيه عمل از دستيابى به مقاصد دنيوى و رسيدن به مقصودهاى فانى و زودگذر.
3. تصفيه عمل از رسيدن به جنّات جسمانيه و حور و قصور و امثال آن از لذّات جسمانيّه.
4. تصفيه عمل از خوف عقاب و عذابهاى جسمانى موعود.
5. پيراستن عمل از رسيدن به سعادت عقليه و لذّات روحانيّه دائمه ازليّه ابديّه.
6. تصفيه عمل از خوف عدم وصول به اين لذّات و حرمان از اين سعادات.31
اوّل قدم سفر الى الله، ترك حب نفس است و قدم بر انانيت و فرق خود گذاشتن است. و ميزان در سفر همين است. و بعضى گويند يكى از معانى آيه شريفه: و من يخرج من بيته مهاجراً الى الله و رسوله ثم يدركه الموت فقد وقع اجره على الله: اين است كه كسى كه خارج شد از بيت نفس و هجرت به سوى حق كرد به سفر معنوى، پس از آن او را فناى تامّ ادراك كرد، اجر او بر خداى تعالى است. 32
عشق به انسانها، تبلور اخلاق و عرفان امام
(چرا يك ذره از آن چيزى كه در دل انبيا بود در دل ما نباشد فلعلّك باخع نفسك شايد مىخواهى خودت را هلاك كنى! غصه مىخورد از بس براى اين مردم، غصه پيامبر براى اين كفار بود، غصه مىخورد كه اينها نمىفهمند دارند چه مىكنند، اينها دارند براى خودشان جهنم مىسازند.
چرا ما يك ذرهاى يك بارقه كوچكى از اين نفسهاى مطمئنه شريف در قلبمان نباشد كه براى اين امت كار بكنيم نه براى خودمان؟… [پيامبر] به همه بندگان خدا عشق مىورزيد و عشق به خدا عشق به جلوههاى اوست… انبياء مظهر رحمت حق تعالى هستند، مىخواهند كه همه مردم خوب باشند، مىخواهند همه مردم معرفت الله داشته باشند، مىخواهند همه مردم سعادت داشته باشند. وقتى مىبينند كه اين مردم دارند رو به جهنم مى روند، آنها افسوسش را مىخورند. در قرآن هم اشارهاى به اين هست، فلعلّك باخع نفسك 33ُ
در ديدگاه امام فلسفه نبوت و هدف اصلى پيامبران، هدايت انسان است، چنان كه قرآن كتاب انسانسازى است، دغدغه اصلى پيامبران سرنوشت آدمى بوده است، دانش ايشان تربيت انسان بوده و همواره نگران بودهاند كه چرا گمراهان و كافران رو به روشنايى ندارند و به سوى سعادت نمىآيند.34
امام حتى از نمونههاى به ظاهر قهرآميز و خشن زمان پيامبر، برداشت عطوفتآميز وعشقورزانه دارد، چنان كه احساس پيامبر را از ديدن اسراى كفار چنين بيان مىكند: … پيامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) غصه مىخورد براى كفار، كفار كه نمىآيند. در يك جنگى كه يك دستهاى را اسير كرده بودند و مىآوردند، فرمود كه ببين، ما با زنجير مىخواهيم اينها را به بهشت ببريم، اينها را ما اسير كرديم، آورديم آدمشان كنيم و بفرستيم شان به بهشت… 35
پيامبر(ص) چنان از هدايتناپذيرى مردم اندوهگين بود كه خداوند او را تسليت مىدهد، مبادا دل پرمهر و لطيف او از غصه منكران و از شدت دلسوزى براى نادانان تاب نياورد.
سبحان الله! تأسف به حال كفار و جاحدين حق و علاقهمندى به سعادت بندگان خدا كار را چقدر بر رسول الله(ص) تنگ نموده كه خداى تعالى او را تسليت دهد و دل لطيف او را نگهدارى كند ، مبادا از شدت همّ و حزن به حال اين جاهلان بدبخت، دل آن بزرگوار پاره شود و قالب تهى كند. 36
امام خمينى به رهپويان طريق معنويت و اخلاق، و داعيه داران صلاح و اصلاح توصيه مى كند كه از آيات قرآن و شيوه انبيا درس آموزند و برنامههاى خود را با رأفت و عطوفت درهم آميزند:
… با قلب پر از محبت و دل با عاطفه با بندگان خداوند ملاقات كن و خير آنها را از صميم قلب طالب شو. و چون قلب خود را رحمانى و رحيمى يافتى به امر و نهى و ارشاد قيام كن تا دلهاى سخت را برق عاطفه قلب نرم كند و آهن قلوب به موعظت آميخته با آتش محبت ليّن گردد. 37
درجاى ديگر با الهام از آيه اذهبا الى فرعون انّه طغى. فقولا قولاً ليّناً لعلّه يتذكّر او يخشى (طه، 43 ـ 44) شيوه مدارا و رفق را از اصول مؤثر در تربيت و هدايت مىشمارد و بدان اولويت مىدهد: و اين دستور كلى است از براى هدايتكنندگان راه حق كه راه فتح قلوب را باز مىكند… 38
پي نوشت ها :
13. همو، چهل حديث، ص507.
14. همان، ص6.
15. همان، ص7.
16. همان، ص 191.
17. همان، ص197.
18. همان، ص7.
19. همان.
20. همان، ص125.
21. همان، ص8.
22. همان،ص 9.
23. همان، ص359.
24. همان، ص10.
25. همان، ص291.
26. همو، آداب الصلاه، ص 382.
27. همو، چهل حديث، ص535.
28. همو، نقطه عطف، مؤسسه ٌ تنظيم و نشرآثار امام خمينى، ص14.
29. همو ، چهل حديث، 327؛ اصول كافى، ج2، ص16.
30. همو، آداب الصلاه، ص 161.
31. همان.
32. همو، چهل حديث، ص333.
33. صحيفه نور، ج19، ص250 ـ 251.
34. همان، ج7، ص227.
35. همان، ج9، ص162.
36. همو، شرح حديث جنود عقل و جهل، ص16.
37. امام خمينى، آداب الصلاه ، ص139.
38. همان.
منبع:ماهنامه آموزشي ، اطلاع رساني معارف - شماره 47
/م