نماد معنويت و اخلاص
*«جلوه هائي از سلوك تربيتي شهيد مدني» در گفتگو با محمد علي دلگرم
حاج آقاي فاضليان هم در همدان بودند و ما قبل از انقلاب، توسط ايشان هم از مسائل خبردار ميشديم. گاهي اوقات به مسجد ملا جليل ميرفتيم كه آقايان فتحي ها در آنجا مراسم ميگرفتند و ما گاهي اوقات در آنجا خبري از انقلاب ميشنيديم. پدر من يكي از كساني بود كه با چندين جلسه آشنا بود و تقريباً ما را به مجالسي ميبرد كه در آنجا عليه شاه صحبت و سخنراني ميشد. يكي مجلس حاج آقا فاضليان بود و يكي مجلس شهيد بزرگوار آيت الله مدني بود. البته ديگران هم بودند، ولي نه به شدت ايشان. اوايل كه حضرت آيت الله آخوند ملاعلي هم بودند، به مجلس ايشان هم ميرفتيم.
شهيد مدني به تدريج كنترل شهر را به دست گرفت و مديريتش به گونهاي بود كه ارتشي ها جرئت نميكردند خلاف حرف ايشان حرف بزنند. پايگاه نوژه هم در تهران بود و همافرها گهگاه ميآمدند و با ايشان ديدار داشتند. تصميم گيري درباره راه پيمائي ها و مسيرهاي آنها با آيت الله مدني بود. اغلب راه پيمائي ها از بوعلي شروع ميشد و خود ايشان جلو ميافتاد. خانواده آقاي مدني در قم بودند و ايشان گاهي به آنجا و گاهي به تبريز و گاهي به لرستان ميرفتند.
از جمله درايت هاي ايشان اين بود كه به ارتشي ها همدان گفته بودند اگر شما خودتان مجسمه شاه را پائين نياوريد، مردم خودشان اين كار را ميكنند و ممكن است خونريزي بشود، پس بهتر است خودتان اين كار را بكنيد كه آنها هم شبانه اين كار را كردند ايشان با درايت تمام اين مسائل را گذراند.
مجاهدين خلق هميشه علاقه داشتند با آرم و پلاكاردهاي خودشان در تظاهرات شركت كنند و ايشان اجازه نميداد. ما ميگفتيم اينها را بزنيم بكشيم. شهيد مدني لبخندي ميزد و ميگفت: «بالام! شما تا به حال چند نفر را كشتي كه ميخواهي اينها را بكشي؟» ميگفتيم:«پس بگوئيد چه كتاب هائي را بخوانيم كه بتوانيم جوابشان را بدهيم؟»مي گفت:«شما استبصار و اصول كافي بخوان، نيازي به خواندن كتاب هاي ضاله اينها نداري و خود به خود ميتواني جواب همه را بدهي.»
منبع:ماهنامه شاهد یاران، شماره 57
/ج
*درآمد
چگونه با آيت الله مدني آشنا شديد؟
مسجد مهديه چگونه ساخته شد؟
سابقه آشنائي خانواده شما با شهيد مدني به چه زماني برميگردد؟
شغل اصلي شما چه بود؟
چرا شهيد مدني به چنين مسجد كوچكي ميآمدند؟
اولين بارقه هاي انقلاب چگونه ديده شد؟
از نحوه مديريت امور توسط شهيد مدني در قبل از پيروزي انقلاب چه خاطراتي داريد؟
حاج آقاي فاضليان هم در همدان بودند و ما قبل از انقلاب، توسط ايشان هم از مسائل خبردار ميشديم. گاهي اوقات به مسجد ملا جليل ميرفتيم كه آقايان فتحي ها در آنجا مراسم ميگرفتند و ما گاهي اوقات در آنجا خبري از انقلاب ميشنيديم. پدر من يكي از كساني بود كه با چندين جلسه آشنا بود و تقريباً ما را به مجالسي ميبرد كه در آنجا عليه شاه صحبت و سخنراني ميشد. يكي مجلس حاج آقا فاضليان بود و يكي مجلس شهيد بزرگوار آيت الله مدني بود. البته ديگران هم بودند، ولي نه به شدت ايشان. اوايل كه حضرت آيت الله آخوند ملاعلي هم بودند، به مجلس ايشان هم ميرفتيم.
شيوه مبارزه شهيد مدني با گروه ها و انجمن هاي انحرافي چگونه بود؟
تظاهرات و مبارزات علني عليه رژيم شاه از چه زماني در همدان آغاز شد و نقش شهيد مدني در اين عرصه چگونه بود؟
شهيد مدني به تدريج كنترل شهر را به دست گرفت و مديريتش به گونهاي بود كه ارتشي ها جرئت نميكردند خلاف حرف ايشان حرف بزنند. پايگاه نوژه هم در تهران بود و همافرها گهگاه ميآمدند و با ايشان ديدار داشتند. تصميم گيري درباره راه پيمائي ها و مسيرهاي آنها با آيت الله مدني بود. اغلب راه پيمائي ها از بوعلي شروع ميشد و خود ايشان جلو ميافتاد. خانواده آقاي مدني در قم بودند و ايشان گاهي به آنجا و گاهي به تبريز و گاهي به لرستان ميرفتند.
چه شد كه ايشان به قم آمدند؟
از جمله درايت هاي ايشان اين بود كه به ارتشي ها همدان گفته بودند اگر شما خودتان مجسمه شاه را پائين نياوريد، مردم خودشان اين كار را ميكنند و ممكن است خونريزي بشود، پس بهتر است خودتان اين كار را بكنيد كه آنها هم شبانه اين كار را كردند ايشان با درايت تمام اين مسائل را گذراند.
مجاهدين خلق هميشه علاقه داشتند با آرم و پلاكاردهاي خودشان در تظاهرات شركت كنند و ايشان اجازه نميداد. ما ميگفتيم اينها را بزنيم بكشيم. شهيد مدني لبخندي ميزد و ميگفت: «بالام! شما تا به حال چند نفر را كشتي كه ميخواهي اينها را بكشي؟» ميگفتيم:«پس بگوئيد چه كتاب هائي را بخوانيم كه بتوانيم جوابشان را بدهيم؟»مي گفت:«شما استبصار و اصول كافي بخوان، نيازي به خواندن كتاب هاي ضاله اينها نداري و خود به خود ميتواني جواب همه را بدهي.»
منبع:ماهنامه شاهد یاران، شماره 57
/ج