زنان و سبدغذایی خانواده
نقش زنان در تامين سبدغذا و سفرهاي سالم براي خانواده
دو واژه سبد و سفره هميشه ما را به ياد زن مياندازد؛ زني به عنوان همسر يا مادر و يا مادربزرگ که نقش کليدي در تغذيه افراد خانواده دارد. اگر چه اغلب مسووليت سنگين مالي به عهده مرد خانواده است ولي در اغلب جوامع اين زن است که با توليد و پخت غذا، انداختن سفره يا ميزي با غذاهاي لذيذ پيوند دارد.
انتخاب مواد غذايي که هر روز وارد اين سبد ميشود، به عواملي چون بودجه خانواده و سهمياز بودجه که براي خريد غذا اختصاص مييابد، از طرفي و از طرف ديگر به سليقه و ذايقه فردي که از انواع مواد غذايي موجود در بازار انتخاب ميکند، بستگي دارد. بنابراين دانش تغذيهاي اين فرد که بهطور معمول زن خانواده است، نقش مهمي در سلامت افراد خانواده و مهمتر از آن، چگونگي شکلگيري ذايقه افراد خانواده دارد.
نقشي که ما ممکن است از اهميت آن غافل شويم.
نقش مهم زنان
اين سبد هر روز با چه موادي به خانه ميآيد؟ چه روغني را براي خانه خود ميخريم؟ از چه نوع گوشتي بيشتر استفاده ميکنيم؟ چه انواعي از سبزي و صيفيجات را با چه ميزاني در سبد غذايي خود جا ميدهيم؟ از لبنيات در سبد چه سهمي را اختصاص ميدهيم. به چه ميزان از غذاهاي نيمه آماده، سوسيس و کالباس، نوشابههاي گازدار، تنقلات شور، شيرينيهاي تازه و کيکهاي خامهدار استفاده ميکنيم؟ درسبد هرروزه ما سهم نانهاي سفيد بيشتر است يا نان سبوسدار؟ غلات و حبوبات به چه ميزان در سبد جايگاه دارند؟ ماهيها چه جايگاهي در سبد ما دارند؟ آيا سبد ما جايي براي تخممرغ روزانه براي همه بچهها دارد يا پفک و يخمک جاي آن را گرفته است؟ آيا بچهها هر روز ميوه و سبزي ميخورند يا شکم خود را با شکلات و چيپس و نوشابه سير ميکنند؟
و سفره...... مهم است بدانيم که اگر همسر جوان از مادرش پختن را آموخته باشد، ويژگيهاي مثبت يا منفي تهيه سبد و ياسفره را به نسل بعدي منتقل ميکند، چه بسا خوردن غذاهاي شور عادت ناميمون خانوادهايي باشد که افزايش فشار خون دارند ولي ميپندارند اين بيماري در خانواده ارثي است. بله، ارثي است چون عادت پختن غذاي شور نسل اندر نسل ادامه داشته است. غذايي که به ذايقه کسي که از کودکي غذاي خوش نمک خورده است، شور نميآيد.
آمار تلخ
درصد زيادي از اين خسرانها که به صورت مرگ زودرس و معلوليت جامعه را در معرض خطر قرار داده است، قابل پيشگيري است. چاقي، ديابت، سکتههاي قلبي، بيماريها و نارساييهاي قلبي، افزايش فشار خون و عوارض زياد آن، سکتههاي مغزي و آسيبهاي ناشي از آن، بيماريهاي اسکلتي استخواني، پوکي استخوان و سرطانهاي گوناگون همه با بهبود تغذيه قابل پيشگيري هستند.
زنان را تنها نگذاريم
اين نقش کليدي است ولي نبايد فراموش کرد که مسووليتها در زمينه تغذيه خانواده ميان بخشهاي گوناگون دولت يعني وزارتخانههاي متولي توليد و واردات غذا، سياستگذاران غذايي، مسوولان تنظيم بازار و قيمتها، جامعه علمي و رسانهها که متولي فرهنگسازي هستند، مشترک است اگرچه به نظر ميرسد انتخاب سبد غذايي خانواده و تبديل آن به سفره بهوسيله زن خانواده صورت ميگيرد ولي نگرش و نگاه مسوولان و متوليان سياستگذاري غذا و تغذيه در يک کشور به زندگي، به حيات انسان، به نيازهاي سلولي، به رابطه توانمنديهاي جسمي و ذهني با تغذيه مناسب و اهميت دوران پر نياز رشد و آثار تغذيه مناسب بر سلامت خانوادهها، جامعه و توسعه کشور است که راه را براي تغذيه بهتر خانواده هموار ميکند.
کشاورزي که از زراعت بدون سم يا مصرف حداقل سم بهره ميبرد، کشاورزي که از روشهاي بيولوژيک براي مبارزه با آفات نباتي استفاده ميکند و کشاورزي که به حيات خاک و ريزمغذيهاي خاک توجه دارد و اجازه نميدهد با کودهاي نامناسب مواد غذايي کشور خود تهديد کننده سلامت باشند، متولياني که ميزان بيماري معلوليت، ناتواني و مرگ را که به دولت و مردم تحميل ميشود، در يک کفه ترازو ميگذارند و واردات غذا و قيمتهاي مناسب غذايي را براي زندگي سالم مقرون به صرفهتر از پرداخت هزينههاي سنگين و طاقتفرسا بيماريها و جراحيهاي گران و تدارک دارو و تجهيزات پزشکي ميدانند.
و نکته مهم ديگر اينکه گاهي سياستگذاريها و پايش وضع تغذيهاي جامعه با نگاه به شيوههاي جديد تغذيه از سوي مسوولان غذا و تغذيه از آگاهي مادري جوان که فرصت فکر کردن به سبد و سفره را ندارد و خودش نيز براي هزينههاي سنگين مجبور است پا به پاي مردش کار کند، مهمتر است.
تغييرات در سفره خانوار
نام بيماريهايي چون چاقي، ديابت، افزايش فشار خون و...، براي زوج جواني که هر دو درگير کار بيرون از منزل براي کسب درآمدي که بتواند چرخ زندگي آنان را بچرخاند هستند، واژههايي غريب نيستند ولي آنان اين بيماريها را مشکل پدر و مادرها و پيرها ميدانند و جواني خود را پايندهتر از آن ميپندارند که درگير چنين مشکلاتي شوند، غافل از اينکه بيماريهاي غيرواگير و يا بيماريهاي مرتبط با شيوه نامناسب تغذيه خيلي زودتر از آنکه پدران و مادرانشان به آن مبتلا شدهاند آنها را درگير ميکند. سازمان بهداشت جهاني از سال 2000 تلاش دارد با متوليان سلامت کشورها اين نکته ظريف را در ميان گذارد که همانطور که الگوي بيماريها در حال تغيير است، بايد تفکرها و سياستها و ساختارهاي موجود را نيز براي مقابله با بيماريهاي جديد تغيير داد.
چه بايد کرد؟
تدوين راهنماهاي غذايي در کشورها، يکي از راههاي مناسب آموزش تغذيه همگاني است. تلاش براي شناساندن راهنماها که اغلب با شکلهاي متفاوت مانند بشقاب، هرم يا رنگينکمان طراحي ميشوند، شناساندن مفهوم دقيق تنوع و تعادل در تغذيه، استفاده از همه گروههاي غذايي، توجه به کاهش مصرف نمک، چربيهاي اشباع شده و اسيدهاي چرب ترانس، محدود کردن مصرف قندها و مصرف بيشتر سبزيها، ميوهها و حبوبات، استفاده از غلات کامل و نان کامل (سبوس دار) افزايش تعداد مواد غذايي مصرفي روزانه و تحرک و فعاليتهاي بدني مناسب از جمله آموزشهايي است که هر چه براي جا انداختن آنها سرمايهگذاري شود، موجب توانمندي افراد، سلامت دورانهاي سالمندي، کاهش بار بيماريها و يا به عقب افتادن بيماري و در نهايت، به نفع اقتصاد کشور خواهد شد. مداخلههاي هدفمند براي پيشگيري از بيماريهاي غيرواگير و همچنين پيشگيري از کمبودهاي تغذيهاي بهخصوص کمبود ريزمغذيها به گونهاي شگفتآور هزينههاي درماني جامعه را کاهش ميدهد.
فراموش نکنيم که دانستههاي افراد در زمينههاي گوناگون از جمله تغذيه ريشه در فرهنگ خانوادگي دارد. اين دانش، فرهنگ و عادات از طريق خانواده در نسلها گردش ميکند و به دنبال خود عوارض و بيماريها را از نسلي به نسل ديگر تسري ميدهد. بيماريهاي مرتبط با شيوه زندگي در طول سالها ادامه مييابد. براي تغيير شيوه زندگي نياز به تغيير نگرش داريم و اولين قدم، دادن آگاهي است. هرچه آگاهيها ريشههاي علميداشته باشد و با زبانها و گويشهاي گوناگون تکرار شود، موثرتر است.
توجه کنيم که گروه هدف طيف وسيعي هستند از مردم عادي در هر گروه سني تا سياستمداران، نمايندگان مجلس، شوراهاي مردمي، متوليان صنعت غذا و قانونگذاران، کانونهاي تصميمگيري درباره واردات غذا و محصولات کشاورزي، توليدکنندگان کود و سم، مسوولان نظارت بر مکانهاي توليد و توزيع غذا، متوليان تدوين استاندارهاي غذايي.
به اميد روزي که همه به مسووليتهاي خود در قبال جامعه عمل کنيم.
منبع: http://www.salamat.com