من درد، تو سرد

تصوير مرد ساکت و تودار براي همه زن‌هاي دنيا تصوير آشنايي است. مردي که زن تلاش مي‌کند با هر شگردي او را به حرف بياورد و توجهش را جلب کند اما شکست مي‌خورد. مرد عبوس، خسته و بدخلقي که فقط تلويزيون مي‌بيند و روزنامه مي‌خواند. معضل «کم‌حرف بودن مردها» موضوعي همه‌گير و قديمي‌است که بيشتر زن‌ها در طول
شنبه، 21 اسفند 1389
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
من درد، تو سرد

من درد، تو سرد
من درد، تو سرد


 






 

درد مشترک زنان: کم‌حرفي مردان
 

تصوير مرد ساکت و تودار براي همه زن‌هاي دنيا تصوير آشنايي است. مردي که زن تلاش مي‌کند با هر شگردي او را به حرف بياورد و توجهش را جلب کند اما شکست مي‌خورد. مرد عبوس، خسته و بدخلقي که فقط تلويزيون مي‌بيند و روزنامه مي‌خواند. معضل «کم‌حرف بودن مردها» موضوعي همه‌گير و قديمي‌است که بيشتر زن‌ها در طول زندگي زناشويي با آن مواجه مي‌شوند. در واقع شايد بشود گفت که اين بيشتر مشکل زن‌هاست تا خود مردها چون اين زن‌ها هستند که به صحبت کردن درباره مسايل روزمره نياز بيشتري دارند ولي به هر حال سرخوردگي ناشي از برآورده نشدن اين نياز آن‌قدر جدي هست که بتواند مقدمه مشکلات و اختلافات ديگر شود و حتي بنيان خانواده را به خطر بيندازد.
دکتر پرويز رزاقي، روان‌شناس و عضو هيات علمي‌دانشگاه تربيت مدرس مراجعان زيادي داشته که از کم‌حرف بودن همسرشان گله داشته‌اند و بعضي حتي تا پاي طلاق هم پيش رفته‌اند: «همين چند وقت پيش خانمي‌با شوهرش آمده بود و مي‌گفت: «اين آقا به جز چند تا جمله سلام، چه طوري و خوبم، هيچ حرفي نمي‌زند و من ديگر تحمل او را ندارم. زن مي‌خواست طلاق بگيرد.»

تو ساکتي و من حرف مي‌سازم
 

کم حرف بودن مردها هم مانند تمام چيزهاي دنيا بي‌علت نيست. بعضي از روان‌شناس‌ها مي‌گويند که اين خصوصيت مردها نوعي ويژگي ذاتي است. دکتر پروين ناظمي‌، کارشناس مشاوره مي‌گويد: «مهم‌ترين موضوع در زندگي زناشويي اين است که خانم‌ها بدانند مردها با آنها متفاوت‌اند و هرکدام توانايي‌ها و ناتواني‌هاي خودشان را دارند. براي مثال، خانم‌ها بيشتر از نيم‌کره راست مغزشان استفاده مي‌کنند که قدرت تکلم هم مربوط به اين قسمت مغز است. براي همين دختربچه‌ها زودتر از پسربچه‌ها به حرف مي‌افتند. از طرف ديگر، مردها بيشتر از نيمکره چپ مغزشان استفاده مي‌کنند که قدرت درک و استدلال و منطق مربوط به اين بخش است. به همين دليل مردها ترجيح مي‌دهند کمتر حرف بزنند مگر در مواردي که موضوع خاصي وجود داشته باشد. پس اين تفاوت در استفاده از نيم‌کره‌هاي مغز موجب مي‌شود زن‌ها خيلي بيشتر از مردها حرف براي گفتن داشته باشند. زن‌ها مي‌توانند از هر دري حرف بزنند و در واقع مي‌توانند حرف بسازند و اين توانايي آنهاست. اما توقع داشتن همين رفتار از طرف مردها اشتباه است.»
بعضي‌ها هم دلايل فرهنگي و تربيتي را مؤثر مي‌دانند. دکتر رزاقي در اين باره مي‌گويد: «ما توانايي‌ها را از نياکان‌مان به ارث مي‌بريم. زن‌ها توانايي حرف زدن را از گذشتگان به ارث مي‌برند و برعکس، مردها مانند نياکان هم جنس‌شان ساکت و کم‌حرف هستند، چرا که از گذشته‌هاي دور مردها وظيفه حفاظت و نگهداري از خانواده، شکار و کشاورزي را به عهده داشتند و نيازي نمي‌ديدند که خيلي حرف بزنند. در حالي که زن‌ها در خانه مي‌ماندند و به نگهداري از فرزندان مشغول مي‌شدند و فرصت ارتباط برقرار کردن و حرف زدن با يکديگر را داشتند. به همين دليل ياد گرفتند که احساسات‌شان را چطور با کلام بيان کنند.»

دردت را به من بگو
 

گاهي اوقات زن‌ها شکايت مي‌کنند که شوهرشان فقط با آنها حرف نمي‌زند اما وقتي به همکارها و دوستانش مي‌رسد، به اندازه کافي صحبت مي‌کند. دکتر ناظمي ‌اين واقعيت را به مسأله محور بودن مردها ربط مي‌دهد: «مرد با همکارش راجع به موضوعات شغلي حرف مي‌زند، با دوستانش هم درباره ورزش و سياست و اقتصاد و... يعني از نظر خودش موضوع مهمي‌براي حرف زدن با اين افراد وجود دارد اما وقتي زن مي‌خواهد از چيزهاي روزمره حرف بزند، او حس مي‌کند موضوعي وجود ندارد و بي‌حوصلگي و کسالت نشان مي‌دهد. از طرف ديگر، زن وقتي به حرف زدن با همسرش نياز دارد، اغلب اين نياز را به شکل گله و شکايت بيان مي‌کند و مرد را دچار عذاب وجدان مي‌کند و اين مقاومت مرد را براي شرکت در گفتگو بيشتر مي‌کند، در حالي که مرد با دوست و همکارش آزادانه حرف مي‌زند، توقعي در کار نيست و براي همين احساس راحتي مي‌کند.»

نه، تو تنها نيستي
 

زن‌ها با حرف زدن از مسايل و مشکلات و احساسات‌شان، تخليه رواني مي‌شوند اما مردها حس مي‌کنند اگر نگراني‌ها و مشکلات‌شان را به زبان بياورند، از ميزان قدرت و مردانگي‌شان کم مي‌شود. به گفته دکتر رزاقي، مردها ترجيح مي‌دهند مشکلات‌شان را به تنهايي حل کنند. براي همين هم در خودشان فرو مي‌روند و حاضر نيستند از نگراني‌هايشان حرف بزنند. شايد آنها فکر مي‌کنند با گفتن مسايل به همسرشان او را بيهوده نگران مي‌کنند و مجبور مي‌شوند به سوالات بي‌پايان و حتي سرزنش‌هايش جواب بدهند.

چرا هراس، چرا شک
 

حالا براي حل اين مشکل چه کسي بايد تغيير کند؟ زن يا مرد؟ روا‌ن‌شناس‌ها مي‌گويند هر دو طرف بايد کمي‌تغيير کنند. دکتر ناظمي ‌مي‌گويد: «درست است که مردها را نمي‌توان به حرف زدن مجبور کرد چون نياز واقعي آنها نيست اما مي‌توان آنها را به صحبت کردن ترغيب کرد. زن‌ها اگر مي‌خواهند نياز خودشان را برآورده کنند، بايد برايش تلاش کنند. آنها بايد اول اعتماد و صميميت لازم را به وجود بياورند. وقتي مردي مي‌داند که همسرش از صبح چند بار با دوستش يا مادرش تلفني راجع به موضوعات گوناگون حرف مي‌زند و آنها را محرم اسرارش مي‌داند، ديگر چندان رغبتي به حرف‌هاي او نشان نمي‌دهد. از طرف ديگر، زن‌ها بايد سعي کنند درباره موضوعاتي حرف بزنند که براي مردها جذاب باشد و اشتياق صحبت کردن را در آنها به وجود بياورد.»
دکتر رزاقي هم اول به زن‌ها توصيه مي‌کند سطح انتظارشان را از مردها پايين بياورند و تفاوت‌هاي روان‌شناختي ميان زن و مرد را بپذيرند اما در عين حال به مردها مي‌گويد که کاري را که براي بقاي زندگي مشترک و آرامش و خوشبختي خانواده‌شان لازم است انجام بدهند، ولو خوشايندشان نباشد. او مي‌گويد مردها بايد سعي کنند حتي برخلاف ميل‌شان در خانه حرف بزنند. آنها مي‌توانند تمرين حرف زدن را از زمان‌هاي کوتاه روزانه شروع کنند و به تدريج اين زمان را افزايش دهند؛ مهم نيست که محتواي اين حرف‌ها در ابتداي کار خيلي جالب و رضايت‌بخش نباشد؛ چيزي که مهم است، خود عمل گفتگو کردن است که به تدريج مي‌تواند تبديل به يک مهارت شود.
منبع:http://www.salamat.com



 



نظرات کاربران
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.