مقدمه:
حزب الله پس از حمله اسرائیل به لبنان در سال ۱۹۸۲ م. و در پی پیروزی انقلاب اسلامی ایران، توسط برخی از شیعیان لبنان پی ریزی شداین گروههای اسلامی در دو مورد، اعتقاد به ولایت فقیه و پیروی از بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران و همچنین مبارزه و مقابله با اسرائیل با همدیگر اتفاق نظر داشتند.
اینان دریافته بودند که گروههای موجود در لبنان نمیتوانند برای لبنان کاری بکنند، لذا با بهره گیری از تجارب و موفقیتهای انقلاب اسلامی در صدد ایجاد تشکیلاتی جدید برای تحقق بخشیدن به تئوریهای اسلامی و اهداف مورد نظر خود بودند.
این جنبش توانسته است از بدو شکل گیری تا به امروز توفیقات فراوانی کسب نماید و به نماد عزت و اقتدار ملی لبنان مبدل گردد. تلاشها و مقاومت تحسین برانگیز نیروهای شهادت طلب این حزب، که الهام گرفته از آموزههای رهایی بخش اسلام میباشد.
انتخاب "سید حسن نصرالله" انتخابی است که قریب به سه دهه از عمر خود را میگذراند و موجب شده بود که ایشان به عنوان یک سیاست مدار با تجربه و حرفهای در سطح جهان مطرح شود.
در این مطلب به مناسبت شهادت سید حسن نصرالله (ره) و هفته دفاع مقدس و ارتباط شهید مقاومت با امام خمینی(ره) و مواضع امام در مورد لبنان مطالبی را ارئه می دهیم.
ارتباط امامخمینی (رضوان الله علیه) با سید حسن نصراالله و لبنان
1- دیدار سید حسن نصرالله با امام خمینی قبل از تشکیل حزب الله
قبل از سید عباس موسوی ابوحسن رعد [دبیرکل] بود. حاج حسین خلیل، سید حسن نصرالله، ابوهشام، سید ابراهیم امین اینها یک تیمی بودند که از داخل اَمَل [انشعاب کردند و] به عنوان حزبالله به تهران آمدند.ما با اینها جلسه گذاشتیم. خیلی این جلسات برای من آموزنده بود. یعنی از این بچههای لبنانی درس سیاست خارجه گرفتم ... اینها میخواستند خدمت حضرت امام بروند.
آقای ترکآبادی هم مترجم شد. [بچههای حزبالله] خودشان، عقایدشان و اصولشان را خدمت حضرت امام ارائه کردند. حضرت امام در اموال بیتالمال خیلی حساسیت به خرج میداد؛
ما برای سیاست خارجه غیررسمیمان هر چه از ایشان پول درخواست میکردیم خیلی سخت موافقت میکرد ولی برای حزبالله - که آن موقع اسمش هم حزبالله نبود - خیلی امام دست و دلباز برخورد کرد. وقتی [ایشان] این برخورد را کرد ما فهیمدیم که باید روی اینها سرمایهگذاری کرد.
توضیحی هم که آنها برای حضرت امام دادند توضیح ضداسرائیلی و مقاومتی بود. ما در کمک کردن به حزبالله از دیدگاه حضرت امام هیچ محدودیتی نداشتیم علیالخصوص که جنبه ضداسرائیلی اینها در آن ملاقات خیلی برجسته بود.
بعداً هم اینها [حزبالله] آمدند فرمایشات حضرت امام در رابطه با لبنان و فلسطین را به عنوان یک منشور در آوردند که هدفش را آزادی فلسطین و قدس گذاشته است.
پیام امام خمینی به لبنان در 17 خرداد 1361
در اوایل دهه هشتاد میلادی در حالی که عملیات مبارزان فلسطینی بر ضد مزدوران رژیم صهیونیستی شدت میگرفت و در شرایطی که لبنان انتخابات ریاست جمهوری را پیش رو داشت، دولت غاصب اسرائیل با دو هدف عمده نابود کردن ماشین جنگی مقاومت فلسطین و روی کار آوردن دولتی هم پیمان و تابع اسرائیل در لبنان، مقدمات حمله به جنوب لبنان را تدارک دید.از این رو در شانزدهم خرداد 1361 برابر با 6 ژوئن 1982 هواپیماهای رژیم صهیونیستی به بمباران مواضع فلسطینیان پرداخته و ارتش اسرائیل نیز با عبور از مرز لبنان، وارد جنوب این کشور گردید.
با این حال گرچه خاک یک کشور اسلامی - عربی مورد تهاجم قرار گرفته بود، اما هیچ اقدام عملی نه قبل و نه بعد از آن از سوی دولتهای به ظاهر مسلمان و حتی حامیان جامعه عربی به عمل نیامد.
در این حال و در شرایطی که ایران به تازگی خرمشهر را از چنگال مزدوران بعث عراق خارج ساخته بود و مناطق مسکونی ایران زیر بمباران وحشیانه رژیم عراق قرار داشت،.
امام خمینی(ره) در پیامی ضمن محکوم کردن حمله اسرائیل به جنوب لبنان و سوریه با آوردن کلمه استرجاع در ابتدای پیام، نارضایتی خود را از سکوت و بیتفاوتی کشورهای اسلامی ابراز داشتند. پیامی که در 17 خرداد 1361 منتشر شد:
بسم اللَّه الرحمن الرحیم
إنا للَّه و إنا إلیه راجعون
من کلمه مبارکه استرجاع « إنا للَّه و إنا إلیه راجعون » را نه برای جنایات اسرائیل و شهادت و آسیب بسیاری از مسلمانان مظلوم جنوب لبنان عزیز میگویم، گرچه آن هم استرجاع دارد؛
و نه برای شهرها و روستاهای آن کشور اسلامی که به دست جنایتکار رژیم صهیونیستی کافر اسرائیل، اشغال و خراب شده است، گر چه آن هم استرجاع دارد؛
و نه برای آواره شدن هزاران خواهران و برادران آن محیط مظلوم اسلامی، گر چه آن هم استرجاع دارد؛ و نه برای فلسطینیهای مظلوم زیر ستم اسرائیل، گرچه آن هم استرجاع دارد؛
و نه برای شهادت بیش از چهل نفر زن و مرد و کودک شیرخوار ایلام که به دست جنایتکار صدامیان، در حال شعار بر ضد امریکا و اسرائیل خونخوار، هدف بمب واقع، و آسیب بیش از دویست نفر مسلمان عشایر بیگناه و خرابی مسجد، تکیه، بیمارستان و خانههای مظلومان است، گرچه آن هم استرجاع دارد؛
بلکه برای بیتفاوتی کشورهای اسلامی یعنی حکومتهای آنها استرجاع میکنم وای کاش فقط بیتفاوتی بود.من استرجاع برای پشتیبانی بسیاری از حکومتها از اسرائیل و صدام، این دو ولد نامشروع امریکا میکنم.
من و هر مسلمانی در هر جا هست باید استرجاع کنیم برای کمکهای مادی و معنوی دولتهای کشورهای اسلامی به امریکا رأس جنایتکاران و اسرائیل و بعث عفلقی عراق، پیاده کننده منویّات شوم امریکا و صهیونیسم جهانی.
هر مسلمان غیرتمند باید استرجاع کند برای پیشنهاد حکم جهاد با یک کشور مخالف اسرائیل به اتهام دروغین دریافت اسلحه از اسرائیل و کوشش در راه به رسمیت شناختن اسرائیل متجاوز به کشور اسلامی لبنان و به شهادت رساندن هزاران مسلمان بیگناه جنوب آنجا.
اسرائیل متجاوز جنایتکار تأیید باید شود و امریکای رأس متجاوزین، با ذخایر کشورهای مظلوم مستمند اسلامی، کمک مادی و با کوششهای رسانههای گروهی منطقه اسلامی، کمک سیاسی و معنوی شود، و فلسطین و سوریه باید تنها بمانند.
صدام صد در صد مخالف اسلام باید در تجاوز به ایران و هلاکت حرث و نسل ناحیه مسلمان عربنشین و غیره آنان تأیید تبلیغاتی و کمکهای مادی و نظامی شود، و کشور اسلامی ایران که برای احیای اسلام و قرآن کریم بپاخاسته باید تنها باشد.
اینها و مطالب بسیار دیگر، مصایبی برای مسلمانان است که باید دسته جمعی استرجاع کنند. این جانب مصیبتهای عظیمی را که بر برادران مظلوم بییار و یاور جنوب لبنان وارد شده است،.
و همچنین مصایب وارده بر مظلومان ایلام و دیگر مناطق جنگزده ایران تسلیت عرض نموده، و برای شهدا در طول دفاعهای مظلومانه این دو کشور اسلامی رحمت و مغفرت، و برای بازماندگان آنان صبر و استقامت از خداوند تعالی مسألت مینمایم.
و از خداوند تعالی میخواهم که این دولتهای بیتوجه به مصالح کشورهای اسلامی و بیاعتنا به احکام قرآن کریم را از خواب غفلت بیدار نماید و دشمنان اسلام و مسلمین را منکوب فرماید. و السلام علی من اتبع الهدی. [1]
سحنان سید حسن نصرالله در مورد تاثیر انقلاب ایران و امام خمینی
1- تاثیر انقلاب ایران در زنده شدن امید ملتهای عرب
سلسله تجاوزهای اسرائیل به جنوب لبنان از سال ۱۹۴۸ آغاز شده بود؛ یعنی زمانی که مقاومت فلسطین در جنوب لبنان حضور نداشت. مقاومت فلسطین در اواخر دههی ۶۰ و اوایل دههی ۷۰ بهویژه پس از حوادث اردن و ورود گروههای فلسطینی از اردن به لبنان، کار خود را در جنوب لبنان آغاز کرد.در این شرایط بود که انقلاب اسلامی ایران پیروز شد. این انقلاب زمانی به پیروزی رسید که فضایی از ناامیدی بر جهان عرب و جهان اسلام حاکم بود و نگرانی نسبت به آینده، فراگیر شده بود.
خروج مصر از نبرد عربی - اسرائیلی و امضای معاهدهی کمپدیوید توسط آن، تحمیل یک فرایند سیاسی تحقیرآمیز به فلسطینیان و جهان عرب، و همچنین ضعف حکمرانان کشورهای عربی، جملگی موجب ظهور و بروز یأس، حزن و اندوه، ناامیدی و نگرانی نسبت به آینده در آن زمان شده بود.
لذا پیروزی انقلاب اسلامی ایران در چنین فضایی در وهلهی اول امیدهای ازدسترفته را در منطقه و در نزد ملتهای منطقه بهویژه ملتهای فلسطین و لبنان زنده کرد.
پیروزی انقلاب اسلامی همچنین موجب زنده شدن امید ملتهایی شد که وجود اسرائیل، عرصه را بر آنها تنگ کرده بود؛ چراکه مواضع امام خمینی (رحمهالله) در قبال پروژهی صهیونیستی، لزوم آزادسازی فلسطین و ایستادن در کنار گروههای مقاومت فلسطین، از همان ابتدا واضح و روشن بود.
امام خمینی به حمایت از ملت فلسطین و آزادسازی وجببهوجب خاک آن و محو شدن اسرائیل -بهعنوان یک رژیم اشغالگر در منطقه- از صفحهی روزگار اعتقاد داشتند.
بنابراین پیروزی انقلاب اسلامی در ایران موجب خلق امید فزایندهای به آینده شد و روحیه و انگیزهی حامیان مقاومت و همچنین گروههای مقاومت در منطقه را صدچندان ساخت.
2- انقلاب ایران و تقسیم موازنهی قدرت در منطقه
پیروزی انقلاب اسلامی همچنین موجب حفظ موازنهی قدرت در منطقه شد. مصر از نبرد با اسرائیل خارج شد و جمهوری اسلامی ایران وارد شد.بنابراین موازنهی قدرت در نبرد عربی - اسرائیلی بار دیگر برقرار شد و به همین دلیل، پروژهی مقاومت در منطقه وارد یک مرحلهی تاریخی جدید گشت. این اتفاق، نقطهی آغاز نهضت اسلامی و جهادی در سطح جهان عرب و جهان اسلام و در میان شیعیان و اهلتسنن بود.
امام خمینی (رحمهالله) شعارهای متعددی را در عرصههای گوناگونی همچون «مسئلهی فلسطین»، «وحدت اسلامی»، «مقاومت»، «مواجهه و رویارویی با ایالات متحدهی آمریکا»، «ثبات و پایداری»، «اعتماد و اطمینان ملتها به پروردگار جهانیان و به خود» و «احیای ایمان به قدرت خود در مقابله با مستکبران و محقق ساختن پیروزی» مطرح ساختند. بدون شک این شعارها تأثیر بسیار مثبت و مستقیمی بر اوضاع منطقه در آن زمان داشت.
3- واقعهی آزادسازی شهر «خرمشهر» و تاثیر آن در منظقه
علاوه بر این فضای عمومی که بهواسطهی انقلاب اسلامی ایجاد شد و روحیهی تازهای که حضرت امام (رحمهالله) در جان مردم منطقه دمیدند و مقاومت را احیا کردند.واقعهی آزادسازی شهر «خرمشهر» در ایران در سال ۱۹۸۲ باعث شد اسرائیلیها بهشدت از جنگ ایران و عراق یا همان جنگ تحمیلی صدام علیه ایران احساس نگرانی کنند.
به همین دلیل پس از آزادسازی خرمشهر، اسرائیلیها تصمیم حمله به لبنان را اتخاذ کردند. این اقدام البته دلایل خود را داشت و ارتباط عمیقی میان پیروزیها در جبههی ایران و تجاوزگری اسرائیل علیه لبنان وجود داشت. اینگونه بود که اسرائیلیها وارد جنوب لبنان، منطقهی البقاع، جبل لبنان و ضواحی بیروت شدند.
در آن زمان گروهی از علما، برادران و مجاهدان تصمیم به تشکیل مقاومت اسلامی و تأسیس تشکیلات اسلامی - جهادیِ مقاومت، متناسب با اوضاع جدید در سایهی حملهی اسرائیلیها گرفتند.
در آن زمان، اسرائیل وارد تمام لبنان نشده بود بلکه حدود نصف لبنان یعنی تقریباً ۴۰ درصد مساحت کشور را تصرف کرده بود.
۱۰۰ هزار نظامی اسرائیلی درحالیکه نیروهای چندملیتی آمریکایی، فرانسوی، انگلیسی و ایتالیایی را به بهانهی حفظ صلح با خود همراه داشتند، وارد لبنان شده بودند.
در همین حال، گروههای شبهنظامیای در لبنان بودند که با اسرائیلیها ارتباط داشتند و با آنها همکاری میکردند. مقصود از بیان این مسئله آن است که وضعیت در آن زمان، بسیار بسیار و بسیار بد بود.
پس از آن بود که گروهی از علما، مؤمنان و برادران مجاهد تصمیم به آغاز یک اقدام جهادی جدید به نام مقاومت اسلامی گرفتند که پس از مدت کوتاهی «حزبالله» نامگذاری شد.
تشکیل این جبهه با تصمیم اعزام نیروهای سپاه پاسداران انقلاب اسلامی به سوریه و لبنان جهت مقابله و مواجهه با تجاوزگری اسرائیل همزمان شد.
4-آموزشهای نظامی به جوانان لبنانی توسط نیروهای سپاه
در ابتدا قصد و نیت این بود که نیروهای سپاه پاسداران انقلاب اسلامی در کنار نیروهای سوری و گروههای مقاومت لبنان و فلسطین بجنگند، اما پس از مدتی دامنهی حملات اسرائیل محدود شد و بدینترتیب دیگر یک جبههی نبرد کلاسیک وجود نداشت و نیاز به وجود عملیاتهای مقاومتی از سوی گروههای مردمی، بیش از هر زمان دیگری احساس شد.در آن زمان بود که امام خمینی (رحمهالله) مأموریت کمک و ارائهی آموزشهای نظامی به جوانان لبنانی را جایگزین مأموریت مواجههی نظامی مستقیم توسط سپاه و نیروهای ایرانی که به سوریه و لبنان آمده بودند کردند تا جوانان لبنانی، خودشان بتوانند با اشغالگران مبارزه کنند و عملیاتهای مقاومتی را انجام دهند.
بنابراین مأموریتِ نیروهای سپاه پاسداران انقلاب اسلامی در سوریه و همچنین منطقهی البقاع لبنان -در بعلبک و هرمل و جِنِتا- به ارائهی آموزشهای نظامی به جوانان لبنانی در پایگاههای آموزشی تغییر یافت.
آنها روشهای جنگی را به جوانان لبنانی آموزش میدادند و از آنها حمایت لجستیکی به عمل میآوردند. صِرف وجود سپاه پاسداران انقلاب اسلامی در لبنان در آن زمان، انگیزه و روحیهی بسیار بالایی به جوانان لبنانی و گروههای مقاومت برای ایستادن در برابر اسرائیل میبخشید.
5-حضور شورای 9 نفره حزب الله در ایران
مقرر شد تا یک گروه بزرگ تشکیل شود و بدینترتیب ۹ نفر به نمایندگی از برادرانِ حامی مقاومت از جمله شهید سید عباس الموسوی (رضواناللهعلیه) برای پیگیری این مهم انتخاب شدند.طبعاً من (سید حسن نصرالله) در میان این ۹ نفر نبودم، چراکه در آن زمان سنوسال کمی داشتم و حدوداً ۲۲ یا ۲۳ ساله بودم.
۹ فرد مذکور به ایران رفتند و با مقامات و مسئولان جمهوری اسلامی ایران از جمله با امام خمینی (رحمهالله) دیدار کردند. آنها در جریان دیدار با امام خمینی، ضمن ارائهی شرحی از آخرین اوضاع لبنان و منطقه به ایشان، پیشنهاد خود درخصوص تشکیل جبههی مقاومت اسلامی را عرضه کردند. آنها خطاب به امام خمینی (رحمهالله) گفتند «ما به امامت و ولایت و رهبری شما ایمان داریم. شما بفرمایید تکلیف ما چیست؟»
حضرت امام خمینی (رحمهالله) در پاسخ به آنها تأکید کردند که تکلیف شما مقاومت و ایستادن در برابر دشمن با تمام توان است؛ حتی اگر امکاناتتان محدود و تعدادتان کم باشد. این در حالی است که تعداد اعضای حزبالله در آن زمان کم بود.
ایشان گفتند: «از صفر شروع کنید و توکلتان به خداوند متعال باشد و منتظر هیچکس در جهان نباشید که به شما کمک کند. به خود تکیه کنید و بدانید که خداوند شما را یاری میکند.
من پیروزی را در پیشانی شما میبینم». البته این {پیشبینی} در آن زمان مسئلهی عجیبی بود. امام خمینی این خط مشی را به فال نیک گرفتند و بدینترتیب جلسهای که طی آن برادران ما به محضر امام رسیدند، سنگ بنای تشکیل جبههی مقاومت اسلامی تحت نام مبارک «حزبالله» در لبنان را بنا نهاد.
6-امام خامنه ای نماینده امام خمینی برای حزب الله
در آن زمان برادران ما به امام گفتند «ما به ولایت، امامت و رهبری شما ایمان داریم اما در هر صورت کارهای شما بسیار زیاد است و سنی از شما گذشته است و ما به همین دلیل نمیتوانیم بهصورت مداوم دربارهی مسائل و قضایای مختلف مزاحمتان بشویم.از این رو از شما میخواهیم که نمایندهای را به نیابت از خود به ما معرفی کنید تا درخصوص مسائل مختلف به او مراجعه کنیم». سپس ایشان، امام خامنهای را که در آن زمان رئیسجمهور بودند، معرفی کرده و فرمودند:
«آقای خامنهای نمایندهی من هستند». بر همین اساس، روابط میان حزبالله لبنان و حضرت آیتالله خامنهای از همان ساعات اولیهی تأسیس و ایجاد این گروه آغاز شد؛
ما همواره در زمانهای مختلف با ایشان در ارتباط بودیم و بهصورت مداوم خدمت ایشان میرفتیم و گزارشی از آخرین وضعیت به ایشان ارائه میکردیم و ایشان نیز همواره مقاومت را میستودند.
7- خاطره حسن نصراالله از ملاقات با امام خمینی رحمهالله
از جمله خاطرات من از حضرت امام رحمهالله ماجرای وصیتنامههای چند عضو شهادتطلب حزبالله بود. میدانید که اولین تجربهی عملیات استشهادی در لبنان اتفاق افتاد و برادران ما این کار را صورت دادند.برادران ما در حزبالله نوار ویدئوییِ حاوی وصیتنامههای شهادتطلبانی که عملیات استشهادی بزرگی در لبنان انجام داده بودند و لرزه به اندام اشغالگران انداخته بودند را پیش از انتشار در رسانهها برای ما ارسال کردند.
این ویدئو برای حضرت امام نمایش داده شد و ایشان آن را مشاهده و دربارهاش سخن گفتند. وصیتنامهها بسیار زیبا و سرشار از شور و عرفان و عشق بودند.
امام پس از مشاهدهی وصیتنامهها گفتند: «اینها جوانان هستند». تمامی آنها از جوانان بودند. ایشان سپس فرمودند: «اینها اهل عرفان حقیقیاند». واقعیت این است که امام بهشدت تحت تأثیر وصیتنامهها قرار گرفته بودند.
همراهی، توجه و حمایت امام (رضواناللهعلیه) از مقاومت و حزبالله در لبنان، تا آخرین روز حیات مبارکشان ادامه داشت.
به یاد دارم حدود یک یا دو ماه پیش از وفات امام (رحمهالله) یعنی زمانی که ایشان در بستر بیماری بودند و بسیار کم با مسئولان داخلی و کمتر با مسئولان خارجی دیدار میکردند،.
من بهعنوان عضو شورای حزبالله و مسئول اجرایی حزبالله به ایران رفتم و با السید القائد خامنهای و همچنین مرحوم آیتالله رفسنجانی و دیگر مسئولان ایرانی دیدار کردم و گفتم «من میخواهم با حضرت امام دیداری داشته باشم».
آنها پاسخ دادند که ایشان در بستر بیماری هستند و با کسی ملاقات نمیکنند. من گفتم «تلاش خود را میکنیم» و آنها نیز موافقت کردند. سپس به دفتر امام رفتم و تقاضای وقت ملاقات کردم. در آن زمان یکی از دوستان ما در بیت امام یعنی شیخ رحیمیان که به لبنانیها اهتمام ویژهای داشت، .
مسئله را با مرحوم سید احمد (رحمةاللهعلیه) در میان گذاشت و در روز دوم به من اطلاع دادند که برای ملاقات آماده شوم. طبعاً همهی ما غافلگیر شده بودیم.
به دیدار امام رفتم و هیچکس آنجا نبود؛ یعنی حتی سید احمد هم آنجا نبود، حتی هیچکدام از مسئولان از جمله مسئولان وزارت خارجه و سپاه پاسداران که معمولاً در ملاقاتها حاضر میشدند در آنجا نبودند.
آقای رحیمیان نیز پس از همراهی من تا اتاقِ امام، از اتاق خارج شد و من تنها ماندم؛ بهشدت تحت تأثیر هیبتی که در آنجا وجود داشت قرار گرفتم. امام روی یک صندلی بلند نشسته بودند و من نیز روی زمین نشستم. از شدت تحت تأثیر قرار گرفتن هیبتی که وجود داشت، صدایم درنمیآمد.
امام به من گفتند: «نزدیکتر شو». نزدیکتر شدم و در کنار ایشان نشستم. با ایشان صحبت کردم و نامهای را که به همراه داشتم به ایشان دادم. امام پاسخ مسائلی را که دربارهی تحولاتِ آن زمان لبنان با ایشان در میان گذاشتم، دادند و سپس لبخندی زدند و فرمودند:
«به تمامی برادرانمان بگو که نگران نباشند. من و برادرانم در جمهوری اسلامی ایران، همگی با شما هستیم. ما همیشه در کنار شما باقی خواهیم ماند». این آخرین دیدار من با حضرت امام (رحمهالله) بود.
-سفر گذری امام خمینی(ره) به لبنان
ایشان در سال ۱۳۱۲ در راه سفر به حج، چند روزی را در لبنان سپری و از زیبایی بیروت ستایش کرد.[2] در بخشی از این نامه که به تاریخ فروردین ۱۳۱۲ خورشیدی برابر با ذی القعده ۱۳۵۱ در بیروت، لبنان نوشته شده، آمده است:در یادداشتهای همسر امام، که در کتاب زندگینامه او با عنوان «بانوی انقلاب» گردآوری شده، درباره چگونگی انجام این سفر حج نوشته شده است
سفر حج امام خمینی (ره) در نوروز ۱۳۱۲ خورشیدی انجام شد، اما تقارن حج ۱۴۰۲ و سالگرد ارتحال بنیانگذار جمهوری اسلامی بهانهای است برای مرور این سفرنامه که مستندات آن به دستنوشتهها و یادداشتهای همسر امام خمینی (ره) محدود است.
در یادداشتهای« خدیجه ثقفی» معروف به «قدس ایران»، که در کتاب زندگینامه او با عنوان «بانوی انقلاب» گردآوری شده، درباره چگونگی انجام این سفر حج نوشته شده است:
«تازه به خانه جدید محله تکیه ملامحمود رفته بودیم که آقا به فکر حج افتاد و استدلالش این بود که وقتی مکلف نبوده است از ارث پدر مستطیع شده است. از آنجا که در آن سالها بچه بوده است.
و حجاش رفع تکلیف نبوده است و از طرفی با اسب و قاطر نمیتوانسته سفر کند، اولیایش ممانعت به عمل آوردهاند و نگذاشتهاند راهی چنین سفر پر مخاطرهای شود، زیرا مسافرت شش ماه طول میکشید. چند سال بعد هم که برای تحصیل به قم آمد و فرصت سفر حج را نیافته بود.
پس آن روز امکانات سفر فراهم نبوده است و درست است که حالا مستطیع نیست، ولی این حج به عهده اوست و چیزی که از طرف خدا بر عهدهاش باشد روشن است که دیگر جای چک و چانه ندارد.
به برادر بزرگش که امور ملک موروثیاش در خمین در دستش بود نوشت: پانصد تومان برایم تهیه کنید و از طرف دیگر خودش اقدام به تهیه گذرنامه کرد بقیه وسایل هم که چیزی نبود.
من فرزند دومم علی را حامله و از نبودن شوهرم در دیار غربت نگران بودم، ولی چاره نبود، باید تحمل کرد.» [3]
«امام خمینی (ره) بعد از تولد دومین فرزندشان، در زمان طلبگی و در دوران آیتالله حاج شیخ عبدالکریم حائری، به تاریخ ۲۵ شوال ۱۳۵۱ هجری قمری برابر با ۱۳۱۲ شمسی، با ماشین از قم به تهران، از تهران به اهواز، از اهواز به عراق و از عراق به لبنان رفتند و از آنجا به وسیله کشتی عازم جده شدند.
در کشتی با چند تن از تجّار قم به نامهای آقایان «آقازاده» و برادرزادهاش «مصطفوی» و «صادقی» آشنا میشوند و گویا در مکه خود به تنهایی منزلی اختیار میکنند و آقایان نامبرده برای احوالپرسی و نشستهای دوستانه خدمت ایشان میرسیدند.
به هنگام برگشتن از حج، تا لبنان با همان آقایان همراه بودند و امام خمینی (ره) از لبنان به نجف آمده و سپس عازم ایران میشوند. [4]
«شهر به شهر تا عراق و بعد سوریه و بیروت و از آنجا با کشتی تا هفت شبانهروز به جده که مجموع مسافرتشان سه ماه و نیم طول کشید و در این مدت تنها یک نامه از ایشان داشتم». [5]
نامهای که خدیجه ثقفی در دستنوشتههایش اشاره کرده، همان نامه معروفی است که به خاطر ادبیات محبتآمیز امام خمینی (ره) نسبت به همسرش بسیار مورد توجه قرار گرفت. نامهای که پیش از رسیدن به عربستان و مکه نوشته شده و به تأخیر در رسیدن به مراسم حج اشاره داد.
در بخشی از این نامه که به تاریخ فروردین ۱۳۱۲ خورشیدی برابر با ذی القعده ۱۳۵۱ در بیروت، لبنان نوشته شده، آمده است:
«تصدقت شوم؛ الهی قربانت بروم، در این مدت که مبتلای به جدایی از آن نور چشم عزیز و قوّت قلبم گردیدم متذکر شما هستم و صورت زیبایت در آئینه قلبم منقوش است.
عزیزم امیدوارم خداوند شما را بسلامت و خوش در پناه خودش حفظ کند. [حالِ] من با هر شدتی باشد میگذرد ولی بحمدالله تا کنون هرچه پیش آمد خوش بوده...
در هر حال امشب شب دوم است که منتظر کشتی هستیم، از قرار معلوم و معروف یک کشتی فردا حرکت میکند ولی ماها که قدری دیر رسیدیم، باید منتظر کشتی دیگر باشیم.
عجالتاً تکلیف معلوم نیست امید است خداوند به عزت اجداد طاهرینم که همه حجاج را موفق کند به اتمام عمل، از این حیث قدری نگران هستیم ولی از حیث مزاج بحمدالله به سلامت، بلکه مزاجم بحمدالله مستقیمتر و بهتر است. خیلی سفر خوبی است جای شما خیلی خیلی خالیست...» [6]
درخواست امام خمینی(ره) درعراق برای مهاجرت به لبنان
همچنین در سال ۱۳۵۰ در اعتراض به اقدامات دولت عراق در اخراج ایرانیان، قصد مهاجرت به لبنان داشت[7] که محقق نشد.(فرمایش امام خمینی این است که امام به جهت تعرض به ایرانیان در عراق ) بعد از آنکه مصلحت و نظرخواهی خود را به صورت تلگراف به مقامات عراقی رسانیدم نه تنها ... و جوابی که ندادند و عکسالعمل هم به آن شدت نشان دادند، در این صورت من فکرم منتهی شد به اینکه ما دیگر وجودمان در اینجا لزومی ندارد ...
فردا تذکرهها را میفرستیم و تقاضای خروج میکنیم و من در هر جا که باشم علاقه به آقایان، برادران همان جوری است که اینجا باشم. اشخاصی که در اینجا باقی هستند ـ آقایان افغانیها ... هندیها، عراقیها ـ هر جا هستند ما همان طور که در اینجا بودیم با آنها رابطه داشتیم، آنجا داریم ...
آقایان ایرانیها هم که انشاءاللّه امیدواریم به سلامت به مقصد خودشان برسند و در حوزههای دینی مستقر بشوند ...اگر در قم نتوانستند، در مشهد؛ و حوزهها را حفظ بکنند و من امیدوارم همان طوری که حضرت رسول ـ صلواتاللّه علیه و آله و سلم ـ یک روزی از مکه خارج شدند ... احتمال نمیداد که اینها برگردند ...
خدای تبارک و تعالی قادر است که شما آقایان را که الآن با زور از اینجا خارج میشوید و کمال علاقهای که به جوار[حضرت امیر]دارید و به حوزه دارید ... و من امیدوارم که انشاءاللّه ...
خداوند تبارک و تعالی اینجا را حفظ میکند، عدهای اینجا هستند ... معارف اسلام را تألیف کرده است. این حوزه به هم خورده نمیشود، نمیشود که به هم بخورد منتها تبدیل افراد است.
فرض کنید که ماها قابل نبودیم که در جوار حضرت امیر ـ سلاماللّه علیه ـ باشیم، خداوند انشاءاللّه انتخاب کند از ... آنها قابلند که در جوار حضرت امیر ـ سلاماللّه علیه ـ باشند و میتوانند که حمایت از اسلام بکنند و از مکتب شیعه بکنند.
در هر صورت من گوارا نیست برایم، هر چه فکر کردم گوارا بشود برایم اینجا، در صورتی که دوستان هم دارند میروند، در صورتی که برادران دینی ما را اینطور دارند میفرستند، در صورتی که ـ اینطوری که به من گفتند، اینطوری که به من گفتند ـ در مدتها پیش که یهودیها را بنا بود از بغداد بیرون کنند، شش ماه مهلت دادند.
و یک جلسهای درست کردند، هیأتی درست کردند که اموال اینها را به طور عادلانه بخرند و به آنها بدهند و بروند و با شما آقایان و با ملت شیعه در اینجا ـ ایرانیها ـ اینطور رفتار کردند و من ناگوار است برایم که در یک همچو مملکتی که با ...
اینطور رفتار میکنند، با مجاورین قبور ائمه ـ علیهمالسلام ـ اینطور عمل میکنند، من دیگر برایم گوارا نیست ماندن اینجا. بنابراین من فردا تذکرهها را میفرستم و از آنها تقاضا میکنم به اینکه اجازه بدهند ما برویم به لبنان بلکه در آنجا انشاءاللّه همان طوری که شهیدیْن ـ علیهماالرحمه ـ فائز شدند به شهادت.
پیام امامخمینی (ره) به مسلمانان ایران و جهان برای لبنان
امامخمینی در سال ۱۳۵۴ از اوضاع لبنان اظهار تأثر و تشویش خاطر کرد[8] و با اوجگیری جنگهای داخلی لبنان در سال ۱۳۵۵ بارها به آن واکنش نشان داد.[9]ایشان در آن مقطع، طی پیامی به مسلمانان ایران و جهان، با فاجعه خواندن درگیریهای لبنان که دستهای مرموز دشمن انسانیت به نفع استعمار و اسرائیل به راه انداخت و لبنان را به مخروبهای تبدیل کرد،.
با آسیبدیدگان این درگیریها ابراز همدردی کرد و از عموم انسانهای شرافتمند، مسلمانان پاکروان و پیروان رسول اکرم(ص) و امیرالمؤمنین(ع) خواست به یاری آنان بشتابند و صرف یکچهارم وجوه شرعیه را نیز در این راه مجاز دانست.[10]
دغدغه اصلی امامخمینی(ره) در مسئله لبنان
ایشان مردم لبنان را برادران ایمانی و عزیزانی خطاب میکرد که مردانه برای عظمت و عزت و شعائر خود، با جناحهای مختلف وحشیهای قرون وسطایی و آدمکهای استعمارزده میجنگند و خون خود را در راه شرافت و عزت خویش فدا میکنند؛[11]از همینرو خدمت محترمانه و شرافتمندانه به بازماندگان آنان را وظیفه مسلمانان بهویژه ملت ایران میدانست که به آسانی میتوانند خسارات قابل جبران را جبران کنند و با سروساماندادن به زندگی برادران ایمانی خود در لبنان، در پیشگاه خدای تعالی و انسانیت روسفید باشند.[12]
دغدغه اصلی امامخمینی در مسئله لبنان، برنامههای سازماندهیشده امریکا برای منافع غیر انسانی خود در لبنان بود. ایشان نگران بود که لبنان نیز مانند ایران عصر پهلوی، تحت نفوذ امریکا قرار گیرد و اسرائیل با خیال راحت، نقشههای خود را در منطقه پیاده کند.[13]
مصاحبه امامخمینی (ره) و دفاع از لبنان
ایشان در آبان ۱۳۵۷ و در مصاحبه با روزنامه لبنانی النهار، ضمن پاسخگویی به پرسشهای روزنامه درباره انقلاب اسلامی، از اوضاع لبنان و ظلمی که به مسلمانان این کشور میرود، ابراز تأسف شدید کرد و برای رهایی آنان دعا کرد.[14]مصاحبه ها و نامه های امامخمینی(ره) و دفاع از لبنان
در آذر ۱۳۵۷ نیز نمایندگان حرکة المحرومین لبنان، در پاریس به دیدار ایشان رفتند. امامخمینی در این دیدار با تشکر از همراهی شیعیان لبنان با انقلاب اسلامی و دعا برای آنان، قضیه اسرائیل و مخالفت با رابطه محمدرضا پهلوی با آن را یکی از محورهای مهم نهضت اسلامی ایران شمرد.و با ابراز نگرانی از مفقودشدن امامموسی صدر، از شیعیان لبنان خواست تا در مبارزه دلسرد نشوند و در همهحال به خود متکی باشند که خدا پشتیبان آنان است؛[15]
چنانکه در نامهای به شخصیت مبارز فلسطین، ابوجهاد (آذر ۱۳۵۷) نیز، از مسلمانان و شیعیان جنوب لبنان که با تظاهرات خود در تاسوعای حسینی، با مردم ایران اعلام همبستگی کردند، تشکر کرد.[16]
ایشان در همین روزها، در مصاحبههای مختلف با نشریات لبنانی، به تشریح نهضت اسلامی پرداخت و از مسلمانان لبنان خواست ضمن همراهی و برادری در مبارزه با ظلم، درباره نهضت اسلامی ایران نیز به قدر وسع خود و دستکم با تبلیغات، همراهی کنند؛ چنانکه ایرانیان هم تاکنون به آنان خدمت کرده و آنان را در مصائبشان تنها نگذاشتهاند.[17]
نماینده امامخمینی(ره) در لبنان
امامخمینی در ماههای نخست پیروزی انقلاب اسلامی ایران نیز به مردم لبنان پیام داد که در راه مبارزه با امریکا و اسرائیل، در کنار آنان خواهد بود[18] و در همان روزها، نمایندهای برای بررسی وضعیت مردم جنگزده و چگونگی کمک دولت ایران، به لبنان فرستاد.[19]سیدحسن نصرالله نماینده امام(ره) در امور حسبیه و شرعیه
ایشان بهروشنی اعلام کرد که لبنان را از خود میداند و از مردم ایران جدا نیست.[20] ایشان در سال ۱۳۶۰، سیدحسن نصرالله را به عنوان نماینده خود در امور حسبیه و شرعیه در لبنان برگزید و وی را در دریافت وجوه مختلف شرعی و صرف بخشی از آن در لبنان مجاز دانست؛[21]همچنین در بهمن ۱۳۶۱، سیداحمد فهری زنجانی را به نمایندگی خود در امور شرعی لبنان و سوریه انتخاب و او را مأمور کرد تا در رفع مشکلات مذهبی مردم آن مناطق تلاش کند و صرف بخشی از وجوهات شرعی در این راه را نیز مجاز شمرد.[22]
ایشان در آخرین پیام خود به حجاج بیتاللهالحرام، فریاد برائت مؤمنان را فریاد برائت مردم لبنان، فلسطین، ملتها و کشورهای دیگری دانست که ابرقدرتهای شرق و غرب، بهویژه امریکا و اسرائیل به آنان چشم طمع دوختهاند و سرمایه آنان را به غارت میبرند و نوکران و سرسپردگان خود را به آنان تحمیل میکنند و از هزاران کیلومتر دورتر به سرزمینهای آنان چنگ میاندازند و مرزهای آبی و خاکی کشورشان را اشغال میکنند.[23]
ایشان بر این باور بود که در مصائب مختلف مردم لبنان، امریکا و اسرائیل هر دو نقش میآفرینند؛[24] اما نقش اصلی از آن امریکاست و اسرائیل بر اساس طرح امریکا عمل میکند.[25] ایشان سکوت رئیسجمهور وقت امریکا، جیمی کارتر، درباره کشتار مردم لبنان را نفاقآمیز میشمرد.[26]
روش دیگر دشمنان لبنان، بهویژه اسرائیل برای ضربهزدن به لبنان، ایجاد تفرقه داخلی و حمله به لبنان بود.[27] این کشور؛ چنانکه امامخمینی نیز خاطرنشان کرده، بر اثر جنگ داخلی عملاً ویران شده بود و در این میان شیعیان صدمه بیشتری دیدند.[28]
از آثار نابسامانیهای داخلی، کشتار فجیع شیعیان لبنانی و آوارگان فلسطینی در اردوگاههای صبرا و شتیلا و برج البراجنه در غرب بیروت در سال ۱۹۸۲م/ ۱۳۶۱ش بود؛[29]
چنانکه از نگاه امامخمینی حضور نیروهای خارجی در لبنان با نام حفاظت از صلح، نهتنها کمکی به صلح نمیکرد، بلکه باعث آزار مردم و مانع صلح واقعی به شمار میآمد.[30]
ایران با رهبری امامخمینی، کمکهای فراوانی به مردم لبنان کرد. برخی از کمکهای ایران به لبنان، هنگام تجاوز اسرائیل، ایجاد بیمارستان، درمانگاه، داروخانه، مراکز بهداشتی، مراکز فرهنگی و آموزشی، فروشگاههای تعاونی، شبکههای آبرسانی و تحت پوشش قراردادن خانوادههای شهدا و مستضعفان بود.[31]
در سطح عمومی نیز امامخمینی از تظاهرات مردم لبنان در راه استقلال و آزادی کشور خود و اعلام همبستگی با مردم ایران تشکر و حمایت میکرد.[32]
مقابله با توسعهطلبیهای اسرائیل
از نگاه امامخمینی، موضوع اصلی لبنان، احتمال پیروزی اسرائیل در تجاوزات خود و در نتیجه پیشروی به دیگر کشورهای اسلامی بود؛[33] از اینرو ایشان بارها و بهصراحت از مبارزان جنوب لبنان در برابر حملات اسرائیل پشتیبانی میکرد[34] و جوانان مجاهد این کشور را میستود[35]و برای پیروزی آنان در نبرد علیه اسرائیل دعا میکرد.[36] ایشان به کمکاری و بیسیاستی کشورهای اسلامی در مسئله لبنان و عدم برخورد قاطع کشورهای همسایه لبنان با تجاوز اسرائیل، اعتراض و گله داشت؛[37]
همانگونه که به محمد انور سادات، رئیسجمهور وقت مصر، به علت بیتوجهی به حمله اسرائیل به جنوب لبنان و دوستی با دشمنان اسلام اعتراض کرد[38]
و از پاپ، به عنوان مرجع روحانی جهان مسیحی، شکستن سکوت و اقدام مناسب در قضیه لبنان و تجاوز اسرائیل به آن کشور را انتظار داشت.[39]
از سوی دیگر، امامخمینی حمله اسرائیل به لبنان در دهه شصت شمسی را ترفند امریکا برای معطوفکردن توجه و تمرکز ایران از جبهه داخلی به جبهه لبنان و در نتیجه جلوگیری از پیروزی ایران در جنگ با عراق میدانست.[40]
همراهی با جنبشهای اسلامی لبنان
امامخمینی بهصراحت از نهضتهای آزادیبخش سراسر جهان که در راه خدا، حق، حقیقت و آزادی مبارزه میکنند، پشتیبانی میکرد[41] که گروههای مسلمان و مبارز لبنانی هم در شمار آنان بودند.حمایت از نهضتهای رهاییبخش و مبارزات حقطلبانه مستضعفان جهان در برابر ابرقدرتهای سلطهگر و مستکبر، به عنوان یکی از اصول سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران در اصل ۱۵۴ قانون اساسی نیز آمده است.
زمینه ظهور و شکلگیری گروههای اسلامگرا در لبنان به هنگام جنگهای داخلی و اشغال نیمی از خاک لبنان به دست اسرائیل در سال ۱۹۸۲م/ ۱۳۶۱ش و شکست گروههای فلسطینی و احزاب چپ لبنان در مقابله با این تهاجم و در نتیجه شکست ایدئولوژیهای چپ و ملیگرایانه عربی بر میگردد.[42]
برخی جنبشهای اسلامی لبنان بسیار متأثر از نهضت امامخمینی بودند که از شیعیان میتوان به جنبش امل (امامموسی صدر و نبیه بری)، جنبش امل اسلامی (سیدحسین موسوی) و حزبالله (شیخصبحی طفیلی) و از اهل سنت به جنبش توحید اسلامی (شیخسعید شعبان) اشاره کرد.[43]
حرکةالمحرومین که جنبش امل (افواج المقاومة اللبنانیه) شاخه نظامی آن به شمار میرود، از مهمترین جنبشهای لبنان است که تحت تأثیر شخصیت امامموسی صدر شکل گرفت.[44] جنبش امل به دستور امامموسی صدر در سال ۱۹۷۵م/ ۱۳۵۴ش و در پی انفجار بمب در یکی از اردوگاههای جنبش محرومان تشکیل شد.
و افرادی چون مصطفی چمران، محمد سعد، داوود داوود، خلیل جرادی و صادر کفل در آن نقش داشتند.[45] امامموسی صدر از مدافعان انقلاب اسلامی بود و از امامخمینی به عنوان «الامامالاکبر» یاد میکرد.[46]
نتیجه:
مهمترین جنبش اسلامی از جنبشهای متأثر از نهضت امامخمینی در لبنان، حزبالله است. این گروه در سال ۱۹۸۲م/ ۱۳۶۱ش همزمان با اشغال نیمی از خاک لبنان به دست اسرائیل و جنگهای داخلی لبنان به وجود آمد. این گروه که بعدها «حزبالله انقلاب اسلامی لبنان» نام گرفت، در سه حوزه جنگ علیه اشغالگری اسرائیل، نیروهای نظامی غرب و دولت امین جمیّل که با فشار اسرائیل روی کار آمده بود، وارد عمل شد.[47]این گروه حاصل توافق گروههای متفرق اسلامگرا در سه محور اعتقاد به ولایت فقیه و رهبری امامخمینی، ضرورت مقابله با اسرائیل و لزوم ایجاد تشکیلات جدید جهت تحققبخشیدن به اهداف مورد نظر با استفاده از تجربه انقلاب اسلامی است.[48]
امامخمینی پس از تشکیل حزبالله، مبارزات نیروهای آن را تحسین میکرد[49] و در جمع شورای مرکزی حزبالله، آنان را فرزندان واقعی فلسطین اسلامی و لبنان دانست که با نثار خون و جان خود فریاد «یا للمسلمین» سر میدهند و با تمام قدرت معنوی و مادی، در مقابل اسرائیل و متجاوزان میایستند و به آنان اطمینان داد که موفق خواهند شد و جمهوری اسلامی ایران نیز در کنار آنان خواهد ایستاد.[50]
مردم لبنان نیز برای امامخمینی احترام خاصی قائل بودند و ایشان از جایگاه منجی و پدری مهربان در میان آنها برخوردار بود.[21] شعارهای حزبالله الهامگرفته از فرهنگ انقلاب اسلامی[52]
و امامخمینی الگوی سیاسی، عقیدتی و مذهبی این گروه است.[53] در سال ۱۳۷۹ش/۲۰۰۰م که رژیم اسرائیل پس از ۲۲ سال تجاوز و اشغالگری جنوب لبنان را ترک کرد، مسئولان و رهبران حزبالله عقبنشینی اسرائیل را ناشی از اندیشههای امامخمینی و اصول و آرمانهای انقلاب اسلامی میدانستند.[54]
پی نوشت:
1. خرداد 61/ 14 شعبان المعظم 1402(روح اللَّه الموسوی الخمینی) صحیفه امام، ج16، ص: 308 و 3092. امامخمینی، صحیفه امام، ۱/۲.
3.صفحه ۸۹ زندگینامه خدیجه ثقفی
4. مجله میقات حج، شماره ۳۰ برگرفته از زندگینامه خدیجه ثقفی.
5.صفحه ۹۰ کتاب زندگینامه خدیجه ثقفی.
6.صفحه ۲، جلد ۱، صحیفه امام خمینی.
7. امامخمینی، صحیفه امام، ۲/۴۰۶.
8.امامخمینی، صحیفه امام، ۳/۱۱۹.
9. امامخمینی، صحیفه امام، ۳/۱۷۴ و ۱۷۶.
10. امامخمینی، صحیفه امام، ۳/۱۹۲ ـ ۱۹۳.
11. امامخمینی، صحیفه امام، ۳/۱۹۲.
12. امامخمینی، صحیفه امام، ۳/۱۹۳.
13. امامخمینی، صحیفه امام، ۳/۲۵۵.
14. امامخمینی، صحیفه امام، ۴/۴۴۳ ـ ۴۴۵.
15. امامخمینی، صحیفه امام، ۵/۱۳۴ ـ ۱۳۵.
16. امامخمینی، صحیفه امام، ۵/۷۳ ـ ۷۴.
17. امامخمینی، صحیفه امام، ۳/۱۹۲ ـ ۱۹۳.
18. امامخمینی، صحیفه امام، ۸/۷۰.
19. امامخمینی، صحیفه امام، ۱۰/۲۹.
20. امامخمینی، صحیفه امام، ۱۲/۳۱۸.
21. امامخمینی، صحیفه امام، ۱۵/۳۳۸.
22. امامخمینی، صحیفه امام، ۱۷/۳۳۶.
23. امامخمینی، صحیفه امام، ۲۰/۳۱۸.
24. امامخمینی، صحیفه امام، ۱۲/۱۳۸.
25. امامخمینی، صحیفه امام، ۱۶/۴۸۰، ۵۱۴ و ۱۷/۴۸۲.
26. امامخمینی، صحیفه امام، ۱۱/۳۷۶.
27. نادری، لبنان، ۱۳۰ ـ ۱۳۱.
28. امامخمینی، صحیفه امام، ۳/۱۷۱.
29. پورقیومی، تأثیر جنگ ۳۳روزه لبنان بر سیاست خاورمیانهای نو محافظهکاران آمریکا، ۶۰.
30. امامخمینی، صحیفه امام، ۱۸/۲۲۵ و ۲۳۷.
31. نادری، لبنان، ۱۴۲.
32. امامخمینی، صحیفه امام، ۵/۷۴.
33. امامخمینی، صحیفه امام، ۳/۳۶۱ و ۹/۲۳۷، ۲۸۱.
34. امامخمینی، صحیفه امام، ۱۵/۳۳۹.
35. امامخمینی، صحیفه امام، ۱۳/۱۶۸ و ۲۰/۳۲۱.
36. امامخمینی، صحیفه امام، ۱۶/۳۳ و ۳۳۳.
37. امامخمینی، صحیفه امام، ۱۰/۴۱۸ و ۱۸/۵۴.
38. امامخمینی، صحیفه امام، ۱۱/۷۸.
39. امامخمینی، صحیفه امام، ۱۱/۴۱۰.
40. امامخمینی، صحیفه امام، ۱۶/۳۵۱ ـ ۳۵۴ و ۳۹۳
41.امامخمینی، صحیفه امام، ۱۲/۱۳۸.
42. اسداللهی، جنبش حزبالله لبنان، ۱۶.
43. فراتی، انقلاب اسلامی و بازتاب آن، ۴۵ ـ ۴۶.
44. دکمجیان، جنبشهای اسلامی معاصر در جهان عرب، ۳۰۳.
45. خسروشیری، انقلاب اسلامی ایران و شیعیان لبنان، ۸۱.
46 اباذری، امامموسی صدر، امید محرومان، ۲۰۲.
47. اسداللهی، جنبش حزبالله لبنان، ۱۶.
48. خسروشیری، انقلاب اسلامی ایران و شیعیان لبنان، ۹۰.
49. امامخمینی، صحیفه امام، ۲۰/۳۳۸.
50. امامخمینی، صحیفه امام، ۲۰/۴۸۶.
51. مرتضایی، امامخمینی در حدیث دیگران، ۴۳.
52. اسداللهی، جنبش حزبالله لبنان، ۱۸۵.
53. اسداللهی، جنبش حزبالله لبنان، ۱۷۶.
54. خسروشیری، انقلاب اسلامی ایران و شیعیان لبنان، ۱۸۹.
منابع:
http://www.imam-khomeini.ir/fa/c78_60973/10243_==_F_NewsKindIDInvalidhttps://farsi.khamenei.ir/sahifeh-content?id=13529
http://www.imam-khomeini.ir/fa/c78_118080/
https://www.khabaronline.ir/news/1773916
https://www.mizanonline.ir/fa/news/552709
http://www.imam-khomeini.ir/fa/n2506
https://www.irna.ir/news/84859241
https://aghigh.ir/fa/news/126504
https://fa.wiki.khomeini.ir/wiki/
https://irdc.ir/fa/news/9398