دل رفت و اين بتر بر دلبر نميرسم شاعر : انوري کان ميکنم وليک به گوهر نميرسم دل رفت و اين بتر بر دلبر نميرسم زان در وصال يا رتوانگر نميرسم درويش حال کرد غم عشق او مرا گمره شدم ز هجر بدان در نميرسم باغ وصال را به همه حالها درست آري مرا چه جرم بود بر نميرسم دارد وصال يار يکي پايهي بلند با او بساختم چو به ديگر نميرسم هجران يار هست مرا گر وصال نيست