غمهاي ترا به جان خريداري شاعر : انوري نگذارمت ار به جان رسد کارم غمهاي ترا به جان خريداري گر برگردم نه انوري باشم تا بيسببي مرا تو نگذاري الحق نه دروغ محتشم ياري از تو بدو صد ملامت و خواري ناز چو تويي توان کشيد اي جان نازت بکشم که جان آن داري با روي تو در تفکرم کايزد با اين همه چابکي و عياري در عشق تو گردنان گردون را از رحمتت آفريد پنداري گر سر به فلک برم روا باشد گردن ننهم همي ز جباري چون عاشق زار تو شدم باري چون سر به کسي...