بافلک دي نيازمندي گفت شاعر : انوري چون منت گر نيازمند کنند بافلک دي نيازمندي گفت توچه گويي که باتو چند کنند زان ستمها که گردش تو کند چند بخت مرانژند کنند آخر اين اختران بي معنيت پايهي طاقتم بلند کنند بي سبب هر زمان چو پايهي خويش هفت عضوم برو سپند کنند به زمستان گر آتشي يابم هر زمان حلقهي کمند کنند حلقهي جيب کهنه در حلقم تا کي احوال ناپسند کنند عالمي ناپسند احوالند چارهي چند مستمند کنند در احسان چرا بنگشايند که جهانيت...