چون پدر روي سلامان را بديد

چون پدر روي سلامان را بديد شاعر : جامي وز فراق عمر کاه او رهيد، چون پدر روي سلامان را بديد دست مهر از لطف بر دوشش نهاد بوسه‌هاي رحمتش بر فرق داد چشم انسان را جمالت مردمک! کاي وجودت خوان احسان را نمک! آسمان را آفتاب ديگري روضه‌ي جان را نهال نوبري برج شاهي را مه ناکاسته باغ دولت را گل نوخاسته سرکشان را روي در درگاه توست عرصه‌ي آفاق لشکرگاه توست نيست تاج و تخت را بي تو رواج پاي تا سر لايق تختي و تاج تخت را در زير پاي ناکسان! ...
چهارشنبه، 3 فروردين 1390
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
چون پدر روي سلامان را بديد
چون پدر روي سلامان را بديد
چون پدر روي سلامان را بديد

شاعر : جامي

وز فراق عمر کاه او رهيد،چون پدر روي سلامان را بديد
دست مهر از لطف بر دوشش نهادبوسه‌هاي رحمتش بر فرق داد
چشم انسان را جمالت مردمک!کاي وجودت خوان احسان را نمک!
آسمان را آفتاب ديگريروضه‌ي جان را نهال نوبري
برج شاهي را مه ناکاستهباغ دولت را گل نوخاسته
سرکشان را روي در درگاه توستعرصه‌ي آفاق لشکرگاه توست
نيست تاج و تخت را بي تو رواجپاي تا سر لايق تختي و تاج
تخت را در زير پاي ناکسان!تاج را مپسند بر فرق خسان!
ملک را بيرون مکن از سلک خويش!ملک، ملک توست، بستان ملک خويش!
شاهي و شاهدپرستي نيست خوشدست ازين شاهد پرستي باز کش!
شاه بايد بود يا شاهدپرستدور کن حناي اين شاهد ز دست!


ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط
موارد بیشتر برای شما