عشقت چو درآمد ز دلم صبر بدر شد

عشقت چو درآمد ز دلم صبر بدر شد شاعر : خاقاني احوال دلم باز دگر باره دگر شد عشقت چو درآمد ز دلم صبر بدر شد آن عهد به پاي آمد و آن دور به سر شد عهدي بد و دوري که مرا صبر و دلي بود از واقعه‌ي من همه آفاق خبر شد تا صاعقه‌ي عشق تو در جان من افتاد از آتش غيرت دل من زير و زبر شد تا باد، دو زلفين تو را زير و زبر کرد روزم همه تاريک بر اميد مگر شد در حسرت روزي که شود وصل تو روزي تا لاجرم آن حال که بد بود بتر شد بد بود مرا حال بر آن شکر نکردم ...
چهارشنبه، 3 فروردين 1390
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
عشقت چو درآمد ز دلم صبر بدر شد
عشقت چو درآمد ز دلم صبر بدر شد
عشقت چو درآمد ز دلم صبر بدر شد

شاعر : خاقاني

احوال دلم باز دگر باره دگر شدعشقت چو درآمد ز دلم صبر بدر شد
آن عهد به پاي آمد و آن دور به سر شدعهدي بد و دوري که مرا صبر و دلي بود
از واقعه‌ي من همه آفاق خبر شدتا صاعقه‌ي عشق تو در جان من افتاد
از آتش غيرت دل من زير و زبر شدتا باد، دو زلفين تو را زير و زبر کرد
روزم همه تاريک بر اميد مگر شددر حسرت روزي که شود وصل تو روزي
تا لاجرم آن حال که بد بود بتر شدبد بود مرا حال بر آن شکر نکردم
بر هرچه خداوند قلم راند و قدر شدهان اي دل خاقاني خرسند همي باش


ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.