اي ز چشمت رفته خواب از چشم خواب

اي ز چشمت رفته خواب از چشم خواب شاعر : خواجوي کرماني وآب رويت برده آب از روي آب اي ز چشمت رفته خواب از چشم خواب تاب بر خورشيد و در خورشيد تاب از شکنج زلف و مهر طلعتت آفتاب روي و روي آفتاب بيني ار بيني در آب و آينه تا ز عارض برنيندازي نقاب بر نيندازي بناي عقل و دين بر سر آبند و از دل بر سراب تشنگان وادي عشقت ز چشم گشته چون تار قصب بر ماهتاب پيکرم در مهر ماه روي تو شکر و بادام تو نقل و شراب زلف و رخسارت شبستانست و شمع اي دريغ ار...
چهارشنبه، 3 فروردين 1390
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
اي ز چشمت رفته خواب از چشم خواب
اي ز چشمت رفته خواب از چشم خواب
اي ز چشمت رفته خواب از چشم خواب

شاعر : خواجوي کرماني

وآب رويت برده آب از روي آباي ز چشمت رفته خواب از چشم خواب
تاب بر خورشيد و در خورشيد تاباز شکنج زلف و مهر طلعتت
آفتاب روي و روي آفتاببيني ار بيني در آب و آينه
تا ز عارض برنيندازي نقاببر نيندازي بناي عقل و دين
بر سر آبند و از دل بر سرابتشنگان وادي عشقت ز چشم
گشته چون تار قصب بر ماهتابپيکرم در مهر ماه روي تو
شکر و بادام تو نقل و شرابزلف و رخسارت شبستانست و شمع
اي دريغ ار ديدمي يک شب بخوابخواب را در دور چشم مست تو
خانه صبرش شد از باران خراببسکه خواجو سيل مي‌بارد ز چشم


ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط
موارد بیشتر برای شما