از سر جان درگذر گر وصل جانان بايدت شاعر : خواجوي کرماني بر در دل خيمه زن گر عالم جان بايدت از سر جان درگذر گر وصل جانان بايدت دردي دردي بنوش ار زانک درمان بايدت داروي درد محبت ترک درمان کردنست وانگه از ديوانگي ملک سليمان بايدت دادهئي خاتم بدست ديو و شادروان بباد خضر راهي برگزين گر آب حيوان بايدت راه تاريکي نشايد قطع کردن بيدليل وز براي نزهت دل باغ رضوان بايدت از سر يکدانه گندم در نميآري گذشت دست دربان بوس اگر تشريف سلطان بايدت راه...