ايکه از باغ رسالت چو تو شمشاد نخاست

ايکه از باغ رسالت چو تو شمشاد نخاست شاعر : خواجوي کرماني کار اسلام ز بالاي بلندت بالاست ايکه از باغ رسالت چو تو شمشاد نخاست حرف منشور جلال تو بمعني طاهاست شکل گيسوي و دهان تو بصورت حاميم دلش از طره عنبرشکنت پر سود است شب که داغ خط هندوي تو دارد چو بلال مروه از پرتو انوار تو در عين صفاست زمزم از خجلت الفاظ تو غرق عرقست وانک در مهر تو چون ماه بيفزود بکاست هر که او مشتريت گشت زهي طالع سعد سخن نافه‌ي تاتار نگويم که خطاست پيش آن سنبل مشکين...
چهارشنبه، 3 فروردين 1390
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
ايکه از باغ رسالت چو تو شمشاد نخاست
ايکه از باغ رسالت چو تو شمشاد نخاست
ايکه از باغ رسالت چو تو شمشاد نخاست

شاعر : خواجوي کرماني

کار اسلام ز بالاي بلندت بالاستايکه از باغ رسالت چو تو شمشاد نخاست
حرف منشور جلال تو بمعني طاهاستشکل گيسوي و دهان تو بصورت حاميم
دلش از طره عنبرشکنت پر سود استشب که داغ خط هندوي تو دارد چو بلال
مروه از پرتو انوار تو در عين صفاستزمزم از خجلت الفاظ تو غرق عرقست
وانک در مهر تو چون ماه بيفزود بکاستهر که او مشتريت گشت زهي طالع سعد
سخن نافه‌ي تاتار نگويم که خطاستپيش آن سنبل مشکين عبير افشانت
«ايکه از هر سر موي تو دلي اندرو استدر شب قدر خرد با خم گيسويت گفت
«يک سر موي ترا هردو جهان نيم بهاست »از تو موئي بجهاني نتوان دادن از آنک
کاب سرچشمه‌ي مهرت سخن دلکش ماستقطره‌ئي بخش ز درياي شفاعت ما را
که بيک موي تو کار دو جهان گردد راستدر تو بستيم بيک موي دل از هر دو جهان
که بود خاک ره آنکس که ز کوي تو جداستمکن از خاک درخويش جدا خواجو را


ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط