با منت کينه و با جمله صفاست شاعر : خواجوي کرماني اينهم از طالع شوريدهي ماست با منت کينه و با جمله صفاست کار ما هيچ نميآيد راست راستي را صنما بي قد تو از سر تربت ما مهر گياست هر گياهي که برويد پس ازين گر چه درد از قبلت عين دواست مي کشم درد باميد دوا وين چه فتنه ست که ديگر برخاست اين چه بويست که ناگه بدميد صبحدم صحن چمن پر غوغاست باز از نالهي مرغان سحر بوي زلفت مدد باد صباست گر چه در پرورش نطفهي خاک هر سحر پيرهن غنچه قباست...