بدايت غم عشاق را نهايت نيست

بدايت غم عشاق را نهايت نيست شاعر : خواجوي کرماني نهايت ره مشتاقرا بدايت نيست بدايت غم عشاق را نهايت نيست حديث شکر شيرين بجز حکايت نيست سخن بگوي که پيش لب شکر بارت وگرنه از غم عشقت مرا شکايت نيست بسي شکايتم از فرقت تو در جانست چرا که قصد حبيبان بجز عنايت نيست گرم بتيغ جفا مي‌کشي حيات منست که در قرائت دلدادگان روايت نيست چنين شنيده‌ام از راويان آيت عشق هزار زاهد صد ساله در حمايت نيست کدام رند خرابات ديده‌ئي کو را که قطع باديه‌ي عشق بي...
چهارشنبه، 3 فروردين 1390
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
بدايت غم عشاق را نهايت نيست
بدايت غم عشاق را نهايت نيست
بدايت غم عشاق را نهايت نيست

شاعر : خواجوي کرماني

نهايت ره مشتاقرا بدايت نيستبدايت غم عشاق را نهايت نيست
حديث شکر شيرين بجز حکايت نيستسخن بگوي که پيش لب شکر بارت
وگرنه از غم عشقت مرا شکايت نيستبسي شکايتم از فرقت تو در جانست
چرا که قصد حبيبان بجز عنايت نيستگرم بتيغ جفا مي‌کشي حيات منست
که در قرائت دلدادگان روايت نيستچنين شنيده‌ام از راويان آيت عشق
هزار زاهد صد ساله در حمايت نيستکدام رند خرابات ديده‌ئي کو را
که قطع باديه‌ي عشق بي هدايت نيستمباش منکر احوال عاشقان خواجو


ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط