بر مه از سنبل پر چين تو پر چين بگرفت شاعر : خواجوي کرماني چه خطا رفت که ابروي کژت چين بگرفت بر مه از سنبل پر چين تو پر چين بگرفت يا بنفشهست که پيرامن نسرين بگرفت گرد مشکست که گرد گل رويت بدميد بختا برد خط و مملکت چين بگرفت لشکر زنگ ز سرحد ختن بيرون تاخت راه بر مردمک چشم جهان بين بگرفت بسکه در ديدهي من کرد خيال تو نزول نه چو پرويز که کام از لب شيرين بگرفت جان شيرين بلب آورد بتلخي فرهاد که مرا بيتو ملال از مه و پروين بگرفت آخر اي صبح...