ببوي زلف تو دادم دل شکسته بباد شاعر : خواجوي کرماني بيا که جان عزيزم فداي بوي تو باد ببوي زلف تو دادم دل شکسته بباد اگر نه صبر بفرياد من رسد فرياد ز دست ناله و آه سحر بفريادم سرشک ديده از اين رو ز چشم من بفتاد چو راز من بر هرکس روان فرو ميخواند اگر چه رفت بتلخي و جان شيرين داد هنوز در سر فرهاد شور شيرينست که مهر او همه کينست و داد او بيداد ز مهر و کينه و بيداد و داد چرخ مگوي چو پرده زان رخ چون ماه آسمان بگشاد ببست بر رخ خور آسمان دريچه...