چون سنبل تو سلسله بر ارغوان نهاد

چون سنبل تو سلسله بر ارغوان نهاد شاعر : خواجوي کرماني آشوب در نهاد من ناتوان نهاد چون سنبل تو سلسله بر ارغوان نهاد ورني خدنگ غمزه چرا در کمان نهاد چشمت بقصد کشتن من مي‌کند کمين سري که داشت با تو کمر در ميان نهاد هيچش بدست نيست که تا در ميان نهد بر ماه کس نديد که زاغ آشيان نهاد بر سرو کس نگفت که طوطي شکر شکست سر برکنار نسترن و ارغوان نهاد در تابم از دو سنبل هندوت کز چه روي دل بر وفاي عهد جهان چون توان نهاد اي جان من جهان لطافت توئي وليک...
چهارشنبه، 3 فروردين 1390
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
چون سنبل تو سلسله بر ارغوان نهاد
چون سنبل تو سلسله بر ارغوان نهاد
چون سنبل تو سلسله بر ارغوان نهاد

شاعر : خواجوي کرماني

آشوب در نهاد من ناتوان نهادچون سنبل تو سلسله بر ارغوان نهاد
ورني خدنگ غمزه چرا در کمان نهادچشمت بقصد کشتن من مي‌کند کمين
سري که داشت با تو کمر در ميان نهادهيچش بدست نيست که تا در ميان نهد
بر ماه کس نديد که زاغ آشيان نهادبر سرو کس نگفت که طوطي شکر شکست
سر برکنار نسترن و ارغوان نهاددر تابم از دو سنبل هندوت کز چه روي
دل بر وفاي عهد جهان چون توان نهاداي جان من جهان لطافت توئي وليک
هر کس که ديد روي تو سر در جهان نهادزانرو که در جهان بجمالت نظير نيست
گوئي لب تو هم شکر اندر دهان نهادالفاظ من به لفظ تو شيرين ز شکرست
نامش زمانه طوطي شکر زبان نهادخواجو چو نام لعل لبت راند بر زبان


ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط