به دشمنان گله از دوستان نشايد کرد به دشمنان گله از دوستان نشايد کردشاعر : خواجوي کرماني بمهرگان صفت بوستان نشايد کردبه دشمنان گله از دوستان نشايد کردکنار از آن بت لاغر ميان نشايد کردبترک آن مه نامهربان نبايد گفتکه منع بلبل شيرين زبان نشايد کردمگر بموسم گل باغبان نميداندبدل مضايقه با دوستان نشايد کردبخواه دل که من خسته دل روان بدهمبجان ممتحنش امتحان نشايد کردکسي که بيتو نخواهد جان و هر چه دروستز سرعشق تو رمزي بيان نشايد کردبنوک خامه اگر شرح آن دهم صد سالبهيچ روي رسولي روان نشايد کردبدان ديار روانتر ز آب ديدهي منبقول مدعيان ترک جان نشايد کردمن آن نيم که ز جانان عنان بگردانمفداي صحبت جان جهان نشايد کردبرون ز جان هيچ تحفهئي خواجو