اين غزل يک دو نوبت از سرسوز

اين غزل يک دو نوبت از سرسوز شاعر : خواجوي کرماني بلبلي باز گفت در نوروز اين غزل يک دو نوبت از سرسوز وي دلاراي بوستان افروز کاي گل تازه روي خندان لب اينچنين صعب باشد و دلسوز گر بدانستمي که فرقت تو وز تو دوري نجستمي يک روز از تو خالي نبودمي يکدم خار سر تيز از آن صفت پيروز من چنين از تو دور و بر وصلت اين همه زخم ناوک دلدوز در دلم زان دراز سوختنيست و آتش دل ز خار بر مفروز گل بخنديد و گفت خامش باش ديده‌ي باز را به خار بدوز اگرت...
چهارشنبه، 3 فروردين 1390
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
اين غزل يک دو نوبت از سرسوز
اين غزل يک دو نوبت از سرسوز
اين غزل يک دو نوبت از سرسوز

شاعر : خواجوي کرماني

بلبلي باز گفت در نوروزاين غزل يک دو نوبت از سرسوز
وي دلاراي بوستان افروزکاي گل تازه روي خندان لب
اينچنين صعب باشد و دلسوزگر بدانستمي که فرقت تو
وز تو دوري نجستمي يک روزاز تو خالي نبودمي يکدم
خار سر تيز از آن صفت پيروزمن چنين از تو دور و بر وصلت
اين همه زخم ناوک دلدوزدر دلم زان دراز سوختنيست
و آتش دل ز خار بر مفروزگل بخنديد و گفت خامش باش
ديده‌ي باز را به خار بدوزاگرت هست برگ صحبت ما
در مياني بيا چو عود بسوزبرکناري برو چو چنگ بساز
گو ز خواجو بيا وعشق آموزهر که دارد سر محبت تو
يک بيک ميگزين و مياندوزوين گهرها که مي‌کند تضمين


ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط