با لعل او ز جوهر جان در گذشتهايم شاعر : خواجوي کرماني با قامتش ز سرو روان در گذشتهايم با لعل او ز جوهر جان در گذشتهايم وز عقل پير و بخت جوان در گذشتهايم پيرانه سر به عشق جوانان شديم فاش زيرا که ما ز شرح و بيان در گذشتهايم از ما مجوي شرح غم عشق را بيان کز شاهدان موي ميان در گذشتهايم چون موي گشتهايم وليکن گمان مبر از تاب تشنگي ز روان در گذشتهايم در آتشيم بر لب آب روان وليک از بيخودي ز نام و نشان در گذشتهايم از ما نشان مجوي و مبر...