مرديم در خمار و شرابي نيافتيم شاعر : خواجوي کرماني گشتيم غرق آتش وآبي نيافتيم مرديم در خمار و شرابي نيافتيم ليکن بجز سرشک جوابي نيافتيم کرديم حال خون دل از ديدگان سال همچون دل شکسته خرابي نيافتيم تا چشم مست يار خرابي بنا نهاد برديم آب خويش و مبي نيافتيم رفتيم در هوايش و برخاک کوي او کرديم خون و اشک سحابي نيافتيم جان را براه باديه از تاب تشنگي برآفتاب پر غرابي نيافتيم بيرون ز زلف و عارض خورشيد پيکران در بزمگاه عشق کبابي نيافتيم در...