ما جرعه چشانيم ولي خضر و شانيم

ما جرعه چشانيم ولي خضر و شانيم شاعر : خواجوي کرماني ما راه نشينيم ولي شاه نشانيم ما جرعه چشانيم ولي خضر و شانيم ما راهبر باديه‌ي عالم جانيم ما صيد حريم حرم کعبه قدسيم...
چهارشنبه، 3 فروردين 1390
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
ما جرعه چشانيم ولي خضر و شانيم
ما جرعه چشانيم ولي خضر و شانيم
ما جرعه چشانيم ولي خضر و شانيم

شاعر : خواجوي کرماني

ما راه نشينيم ولي شاه نشانيمما جرعه چشانيم ولي خضر و شانيم
ما راهبر باديه‌ي عالم جانيمما صيد حريم حرم کعبه قدسيم
ما سرو خرامنده‌ي بستان روانيمما بلبل خوش نغمه‌ي باغ ملکوتيم
سقاي سر کوي خرابات مغانيمفراش عبادتکده‌ي راهب ديريم
گاه از سرمستي ره کاشانه ندانيمگه ره بمقيمان سماوات نمائيم
وز کام چه گوئيد که بي کام و زبانيماز نام چه پرسيد که بي نام و نشانيم
هر چيز که گوئيد که آنيم نه آنيمهر شخص که دانيد که اوئيم نه اوئيم
مائيم که طاوس گلستان جنانيمآن مرغ که بر کنگره عرش نشيند
خاک کف نعلين گدايان جهانيمهر چند که تاج سر سلطان سپهريم
هر گه که زبور غم سوداي تو خوانيمداود صفت کوه بصد نغمه بنالد
از چشم گهربار قلم خون بچکانيمخواجو چو کند شرح غم عشق تو املا


ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط