تا چند دم از گل زني اي باد بهاران شاعر : خواجوي کرماني گل را چه محل پيش رخ لاله عذاران تا چند دم از گل زني اي باد بهاران از دل نرود تا ابدش حسرت ياران هر يار که دور از رخ ياران بدهد جان تا جان بودش باز نيايد ز بهاران منعم مکن از صحبت احباب که بلبل آهو چه کند در نظر شير شکاران گر صيد بتان شد دل من عيب مگيريد کانرا که بود خرقه چه انديشه ز باران در بحر غم از سيل سرشکم نبود غم يک راه عنان رنجه کن اي شاه سواران تا تاج سر از نعل سم رخش تو سازيم...