سفر دراز نباشد به پاي طالب دوست شاعر : سعدي که زنده ابدست آدمي که کشته اوست سفر دراز نباشد به پاي طالب دوست چه جاي جامه که بر خويشتن بدرد پوست شراب خورده معني چو در سماع آيد به ترک خويش بگويد که خصم عربده جوست هر آن که با رخ منظور ما نظر دارد که قطره قطره باران چون با هم آمد جوست حقير تا نشماري تو آب چشم فقير چه جاي پند نصيحت کنان بيهده گوست نميرود که کمندش هميبرد مشتاق از آن بپرس که چوگان از او مپرس که گوست چو در ميانه خاک اوفتادهاي...