گفتم آهن دلي کنم چندي شاعر : سعدي ندهم دل به هيچ دلبندي گفتم آهن دلي کنم چندي هرگزش گوش نشنود پندي وان که را ديده در دهان تو رفت با تو آميزشي و پيوندي خاصه ما را که در ازل بودهست سختتر زين مخواه سوگندي به دلت کز دلت به درنکنم تا برآسايد آرزومندي يک دم آخر حجاب يک سو نه که بياورد چون تو فرزندي همچنان پير نيست مادر دهر گر نه شيرين نمک پراکندي ريش فرهاد بهترک ميبود تا مگر سايه بر من افکندي کاشکي خاک بودمي در راه نکند خدمت...