گفتم آهن دلي کنم چندي

گفتم آهن دلي کنم چندي شاعر : سعدي ندهم دل به هيچ دلبندي گفتم آهن دلي کنم چندي هرگزش گوش نشنود پندي وان که را ديده در دهان تو رفت با تو آميزشي و پيوندي خاصه ما را که در ازل بوده‌ست سختتر زين مخواه سوگندي به دلت کز دلت به درنکنم تا برآسايد آرزومندي يک دم آخر حجاب يک سو نه که بياورد چون تو فرزندي همچنان پير نيست مادر دهر گر نه شيرين نمک پراکندي ريش فرهاد بهترک مي‌بود تا مگر سايه بر من افکندي کاشکي خاک بودمي در راه نکند خدمت...
چهارشنبه، 3 فروردين 1390
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
گفتم آهن دلي کنم چندي
گفتم آهن دلي کنم چندي
گفتم آهن دلي کنم چندي

شاعر : سعدي

ندهم دل به هيچ دلبنديگفتم آهن دلي کنم چندي
هرگزش گوش نشنود پنديوان که را ديده در دهان تو رفت
با تو آميزشي و پيونديخاصه ما را که در ازل بوده‌ست
سختتر زين مخواه سوگنديبه دلت کز دلت به درنکنم
تا برآسايد آرزومندييک دم آخر حجاب يک سو نه
که بياورد چون تو فرزنديهمچنان پير نيست مادر دهر
گر نه شيرين نمک پراکنديريش فرهاد بهترک مي‌بود
تا مگر سايه بر من افکنديکاشکي خاک بودمي در راه
نکند خدمت خداونديچه کند بنده‌اي که از دل و جان
نوبت عاشقيست يک چنديسعديا دور نيک نامي رفت


ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط