نه تو گفتي که به جاي آرم و گفتم که نياري شاعر : سعدي عهد و پيمان و وفاداري و دلبندي و ياري نه تو گفتي که به جاي آرم و گفتم که نياري کشتن اوليتر از آن کم به جراحت بگذاري زخم شمشير اجل به که سر نيش فراقت من گرفتار کمندم تو چه داني که سواري تن آسوده چه داند که دل خسته چه باشد وز کس اين بوي نيايد مگر آهوي تتاري کس چنين روي ندارد تو مگر حور بهشتي همچو بر خرمن گل قطره باران بهاري عرقت بر ورق روي نگارين به چه ماند شکرست آن نه دهان و لب و دندان...