اين چه رفتارست کاراميدن از من مي‌بري

اين چه رفتارست کاراميدن از من مي‌بري شاعر : سعدي هوشم از دل مي‌ربايي عقلم از تن مي‌بري اين چه رفتارست کاراميدن از من مي‌بري باغبان را گو بيا گر گل به دامن مي‌بري باغ و لالستان چه باشد آستيني برفشان مي‌نمايي روي و ديگر باز روزن مي‌بري روز و شب مي‌باشد آن ساعت که همچون آفتاب زينهار آن خوشه پنهان کن که خرمن مي‌بري مويت از پس تا کمرگه خوشه‌اي بر خرمنست دزد شب گردد تو فارغ روز روشن مي‌بري دل به عياري ببردي ناگهان از دست من تا مگر من نيز برگردم...
چهارشنبه، 3 فروردين 1390
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
اين چه رفتارست کاراميدن از من مي‌بري
اين چه رفتارست کاراميدن از من مي‌بري
اين چه رفتارست کاراميدن از من مي‌بري

شاعر : سعدي

هوشم از دل مي‌ربايي عقلم از تن مي‌برياين چه رفتارست کاراميدن از من مي‌بري
باغبان را گو بيا گر گل به دامن مي‌بريباغ و لالستان چه باشد آستيني برفشان
مي‌نمايي روي و ديگر باز روزن مي‌بريروز و شب مي‌باشد آن ساعت که همچون آفتاب
زينهار آن خوشه پنهان کن که خرمن مي‌بريمويت از پس تا کمرگه خوشه‌اي بر خرمنست
دزد شب گردد تو فارغ روز روشن مي‌بريدل به عياري ببردي ناگهان از دست من
تا مگر من نيز برگردم غلط ظن مي‌بريگر تو برگرديدي از من بي‌گناه و بي سبب
يا ببندد خون از اين موضع که سوزن مي‌بريچون نيايد دود از آن خرمن که آتش مي‌زني
کبروي دوستان در پيش دشمن مي‌برياين طريق دشمني باشد نه راه دوستي
کان نمي‌آيد تو زنجيرش به گردن مي‌بريعيب مسکيني مکن افتان و خيزان در پيت
در به دريا مي‌فرستي زر به معدن مي‌بريسعديا گفتار شيرين پيش آن کام و دهان


ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط