من خسته چون ندارم، نفسي قرار بيتو شاعر : سعدي به کدام دل صبوري، کنم اي نگار بيتو من خسته چون ندارم، نفسي قرار بيتو که به هيچ وجه جانم، نکند قرار بيتو ره صبر چون گزينم، من دل به باد داده به ضرورتم نشيند، نه به اختيار بيتو صنما به خاک پايت، که به کنج بيت احزان بروم ولي به جنت، نکنم گذار بيتو اگرم به سوي دوزخ، ببرند باز خوش خوش که به چشم من جهان شد، همه زرنگار بيتو سر باغ و بوستانم، به چه دل بود نگارا که چنين بماند عمري، من دلفگار بيتو...