يکي گربه در خانه‌ي زال بود

يکي گربه در خانه‌ي زال بود شاعر : سعدي که برگشته ايام و بدحال بود يکي گربه در خانه‌ي زال بود غلامان سلطان زدندش به تير دوان شد به مهمان سراي امير همي گفت و از هول جان مي‌دويد چکان خونش از استخوان، مي‌دويد من و موش و ويرانه‌ي پيرزن اگر جستم از دست اين تير زن قناعت نکوتر به دوشاب خويش نيرزد عسل، جان من، زخم نيش که راضي به قسم خداوند نيست خداوند از آن بنده خرسند نيست
چهارشنبه، 3 فروردين 1390
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
يکي گربه در خانه‌ي زال بود
يکي گربه در خانه‌ي زال بود
يکي گربه در خانه‌ي زال بود

شاعر : سعدي

که برگشته ايام و بدحال بوديکي گربه در خانه‌ي زال بود
غلامان سلطان زدندش به تيردوان شد به مهمان سراي امير
همي گفت و از هول جان مي‌دويدچکان خونش از استخوان، مي‌دويد
من و موش و ويرانه‌ي پيرزناگر جستم از دست اين تير زن
قناعت نکوتر به دوشاب خويشنيرزد عسل، جان من، زخم نيش
که راضي به قسم خداوند نيستخداوند از آن بنده خرسند نيست


ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.