يکي را عسس دست بر بسته بود

يکي را عسس دست بر بسته بود شاعر : سعدي همه شب پريشان و دلخسته بود يکي را عسس دست بر بسته بود که شخصي همي نالد از دست تنگ به گوش آمدش در شب تيره رنگ ز بيچارگي چند نالي؟ بخفت شنيد اين سخن دزد مغلول و گفت که دستت عسس تنگ بر هم نبست برو شکر يزدان کن اي تنگدست چو بيني ز خود بينواتر کسي مکن ناله از بينوايي بسي
چهارشنبه، 3 فروردين 1390
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
يکي را عسس دست بر بسته بود
يکي را عسس دست بر بسته بود
يکي را عسس دست بر بسته بود

شاعر : سعدي

همه شب پريشان و دلخسته بوديکي را عسس دست بر بسته بود
که شخصي همي نالد از دست تنگبه گوش آمدش در شب تيره رنگ
ز بيچارگي چند نالي؟ بخفتشنيد اين سخن دزد مغلول و گفت
که دستت عسس تنگ بر هم نبستبرو شکر يزدان کن اي تنگدست
چو بيني ز خود بينواتر کسيمکن ناله از بينوايي بسي


ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط