خداوندي چنين بخشنده داريم

خداوندي چنين بخشنده داريم شاعر : سعدي که با چندين گنه اميدواريم خداوندي چنين بخشنده داريم بيا تا هم بدين درگه بزاريم که بگشايد دري کايزد ببندد جز انعامت دري ديگر نداريم خدايا گر بخواني ور براني وگرنه از گنه سر برنياريم سرافرازيم اگر بر بنده بخشي چگونه شکر اين نعمت گزاريم ز مشتي خاک ما را آفريدي وگرنه ما همان مشتي غباريم تو بخشيدي روان و عقل و ايمان شب و روزي به غفلت مي‌گذاريم تو با ما روز و شب در خلوت و ما که از تقصير خدمت شرمساريم...
چهارشنبه، 3 فروردين 1390
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
خداوندي چنين بخشنده داريم
خداوندي چنين بخشنده داريم
خداوندي چنين بخشنده داريم

شاعر : سعدي

که با چندين گنه اميدواريمخداوندي چنين بخشنده داريم
بيا تا هم بدين درگه بزاريمکه بگشايد دري کايزد ببندد
جز انعامت دري ديگر نداريمخدايا گر بخواني ور براني
وگرنه از گنه سر برنياريمسرافرازيم اگر بر بنده بخشي
چگونه شکر اين نعمت گزاريمز مشتي خاک ما را آفريدي
وگرنه ما همان مشتي غباريمتو بخشيدي روان و عقل و ايمان
شب و روزي به غفلت مي‌گذاريمتو با ما روز و شب در خلوت و ما
که از تقصير خدمت شرمساريمنگويم خدمت آورديم و طاعت
به دست نااميدي سر بخاريممباد آن روز کز درگاه لطفت
که مسکين و پريشان روزگاريمخداوندا به لطفت باصلاح آر
گر از خاصان حضرت برکناريمز درويشان کوي انگار ما را
جز اين را کز سماعش بيقراريمندانم ديدنش را خود صفت چيست
هنوز از تاب آن مي در خماريمشرابي در ازل درداد ما را
بيا تا سر به شيدايي برآريمچو عقل اندر نمي‌گنجيد سعدي


ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط