فلک با بخت من دايم به کينست شاعر : سعدي که با من بخت و دوران هم به کينست فلک با بخت من دايم به کينست جهان گاهي چنان گاهي چنينست گهم خواند جهان گاهي براند کدامين سروقد نازنينست که ميداند که خشت هر سرايي به هر بستان که برگ ياسمينست ز خاک شاهدي روييده باشد مده دل گر نگارستان چينست وفايي گر نمييابي ز ياري وفايي از کسي جو که امينست وفاداري مجوي از دهر خونخوار به نزد آن کسي کو راه بينست ندارد سعديا دنيا وقاري ...