به هيچ يار مده خاطر و به هيچ ديار

به هيچ يار مده خاطر و به هيچ ديار شاعر : سعدي که بر و بحر فراخست و آدمي بسيار به هيچ يار مده خاطر و به هيچ ديار از آنکه چون سگ صيدي نمي‌رود به شکار هميشه بر سگ شهري جفا و سنگ آيد درختها همه سبزند و بوستان گلزار نه در جهان گل رويي و سبزه‌ي زنخيست چرا سفر نکني چون کبوتر طيار چو ماکيان به در خانه چند بيني جور؟ به دام دل چه فرومانده‌اي چو بوتيمار؟ ازين درخت چو بلبل بر آن درخت نشين که ساکنست نه مانند آسمان دوار زمين لگد خورد از گاو و خر به...
چهارشنبه، 3 فروردين 1390
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
به هيچ يار مده خاطر و به هيچ ديار
به هيچ يار مده خاطر و به هيچ ديار
به هيچ يار مده خاطر و به هيچ ديار

شاعر : سعدي

که بر و بحر فراخست و آدمي بسياربه هيچ يار مده خاطر و به هيچ ديار
از آنکه چون سگ صيدي نمي‌رود به شکارهميشه بر سگ شهري جفا و سنگ آيد
درختها همه سبزند و بوستان گلزارنه در جهان گل رويي و سبزه‌ي زنخيست
چرا سفر نکني چون کبوتر طيارچو ماکيان به در خانه چند بيني جور؟
به دام دل چه فرومانده‌اي چو بوتيمار؟ازين درخت چو بلبل بر آن درخت نشين
که ساکنست نه مانند آسمان دوارزمين لگد خورد از گاو و خر به علت آن
ببين و بگذر و خاطر به هيچ کس مسپارگرت هزار بديع‌الجمال پيش آيد
نه پاي‌بند يکي کز غمش بگريي زارمخالط همه کس باش تا بخندي خوش
به قدر کن که نه اطلس کمست در بازاربه خد اطلس اگر وقتي التفات کني
نه چشم بسته و سرگشته همچو گاو عصارمثال اسب الاغند مردم سفري
کسي کند دل آسوده را به فکر فگار؟کسي کند تن آزاده را به بند اسير؟
چرا خسيس کني نفس خويش را مقدار؟چو طاعت آري و خدمت کني و نشناسند
چنانکه شرط وصالست و بامداد کنارخنک کسي که به شب در کنار گيرد دوست
گناه تست که بر خود گرفته‌اي دشواروگر به بند بلاي کسي گرفتاري
چرا نشانم بيخي که تلخي آرد بار؟مرا که ميوه‌ي شيرين به دست مي‌افتد
يکي به خواب و من اندر خيال وي بيدار؟چه لازمست يکي شادمان و من غمگين
همان مثال پياده‌ست در کمند سوارمثال گردن آزادگان و چنبر عشق
نه صاحبي که من از وي کنم تحمل بارمرا رفيقي بايد که بار برگيرد
وگرنه دوست مدارش تو نيز و دست بداراگر به شرط وفا دوستي به جاي آود
چرا من از غم و تيمار وي شوم بيمار؟کسي از غم و تيمار من نينديشد
ميان دوست چه فرقست و دشمن خونخوار؟چو دوست جور کند بر من و جفا گويد
مباش غره که بازيت مي‌دهد عياراگر زمين تو بوسد که خاک پاي توام
ورت نماز برد، کيسه مي‌برد طرارگرت سلام کند، دانه مي‌نهد صياد
که عن قريب تو بي‌زر شوي و او بيزاربه اعتماد وفا، نقد عمر صرف مکن
شب شراب نيرزد به بامداد خماربه راحت نفسي، رنج پايدار مجوي
بکن، وگرنه پشيمان شوي به آخر کاربه اول همه کاري تأمل اوليتر
چه پيش خلق به خدمت، چه پيش بت زنارميان طاعت و اخلاص و بندگي بستن
که گرد عشق نگردند مردم هشيارزمام عقل به دست هواي نفس مده
ز ريسمان متنفر بود گزيده‌ي مارمن آزموده‌ام اين رنج و ديده اين زحمت
به گوش عشق موافق نيايد اين گفتارطريق معرفت اينست بي‌خلاف وليک
نه دل ز مهر شکيبد، نه ديده از ديدارچو ديده ديد و دل از دست رفت و چاره نماند
چو اوفتاد ببايد دويدنش ناچارپياده مرد کمند سوار نيست وليک
نشسته بودم و با نفس خويش در پيکارشبي دراز درين فکر تا سحر همه شب
چو کودکان و زنان رنگ و بوي و نقش و نگارکه چند ازين طلب شهوت و هوا و هوس
وفاي عهد عنانم گرفت ديگر باربسي نماند که روي از حبيب برپيچم
هزار نوبت از اين راي باطل استغفارکه سخت سست گرفتي و نيک بد گفتي
که حسن عهد فراموش کردي از غدارحقوق صحبتم آويخت دست در دامن
مکن کز اهل مروت نيايد اين کردارنگفتمت که چنين زود بگسلي پيمان
کدام يار بپيچد سر از ارادت يار؟کدام دوست بتابد رخ از محبت دوست؟
کدام صبر که بر مي‌کني دل از دلدار؟فراق را دلي از سنگ سخت‌تر بايد
روا بود که تحمل کند جفاي هزارهرآنکه مهر يکي در دلش قرار گرفت
درخت گل نتوان چيد بي‌تحمل خارهواي دل نتوان پخت بي‌تعنت خلق
چو دوست دست دهد هرچه هست هيچ انگاردرم چه باشد و دينار و دين دنيي و نفس
دلت دهد که دل از دوست برکني زنهاربدان که دشمنت اندر قفا سخن گويد
رضاي دوست بدست آر و ديگران بگذاردهان خصم و زبان حسود نتوان بست
که خود ز دوست مصور نمي‌شود آزارنگويمت که بر آزار دوست دل خوش کن
که قاضي از پس اقرار نشنود انکاردگر مگوي که من ترک عشق خواهم گفت
همه سفينه‌ي در مي‌رود به دريا بارز بحر طبع تو امروز در معاني عشق
به صورتي ندهد صورتيست بر ديوارهر آدمي که نظر با يکي ندارد و دل
که عاقلان نکنند اعتماد بر پندارمرا فقيه مپندار و نيک مرد مگوي
دروغ گفت که دستش نمي‌رسد به ثمارکه گفت پيره‌زن از ميوه مي‌کند پرهيز
که سيم و زر کند اندر هواي دوست نثارفراخ حوصله‌ي تنگدست نتواند
طريق نيست مگر زهد مالک دينارتو را که مالک دينار نيستي سعدي
تو خوش حديث کني سعديا بيا و بياروزين سخن بگذشتيم و يک غزل ماندست


ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.