اي رخ خوب تو آفتاب جهان سوز شاعر : سيف فرغاني عشق تو چون آتش و فراق تو جان سوز اي رخ خوب تو آفتاب جهان سوز عشق جمال تو آتشي است جهان سوز شوق لقاء تو بادهي طرب انگيز هست مرا از تو اي نگار همان سوز در دل مجنون چه سوز بود زليلي پرده برانداز از آن يقين گمان سوز خلق جهان مختلف شدند نگارا عقل که چون هيزم تر است گران سوز کرد سيه دل مرا به دود ملامت هر دهني تاب آن طعام دهان سوز رو غم آن ماهرو مخور که ندارد گر نکشندت برو بمير در آن سوز ...