اي سعادت ز پي زينت و زيبايي را شاعر : سيف فرغاني بافته بر قد تو کسوت رعنايي را اي سعادت ز پي زينت و زيبايي را شوق از خانه به در کرد شکيبايي را عشق رويت چو مرا حلقه بزد بر در دل کب چشمم بکشد آتش بينايي را گر ببينم رخ چون شمع تو اي جان بيم است نبود روز شب عاشق سودايي را ذرهها گر همه خورشيد شود بيرويت گر مگس ترک کند صحبت حلوايي را من شوريده سر کوي تو را ترک کنم لب شيرين تو دندان شکر خايي را در دهان طمعم چون ترشي کند کند نفي کردهاست...