اي رند قلندر کيش،مي نوش ز کس منديش شاعر : فخرالدين عراقي انگار همه کم بيش،زيرا که دل درويش اي رند قلندر کيش،مي نوش ز کس منديش مرهم ننهد بر ريش،از غايت حيراني شکر زلبش ميچين،تا چند ز کفر و دين؟ در دير شو و بنشين،با خوش پسري شيرين در زلف و رخ او بين،گبري و مسلماني دل در پسري بستم،کز ياد لبش مستم گفتم که:مگر جستم،وز دام بلا رستم چون رفت دل از دستم،چه سود پشيماني؟ چون مست شوم برخيز،زان طرهي شورانگيز ساقي،مي مهرانگيز،در ساغر جانم ريز در گردن...