چون ز معشوق محو گشت فريد

چون ز معشوق محو گشت فريد شاعر : عطار تا کيش مرغ عشق باره کنم چون ز معشوق محو گشت فريد تا به تو از همه کناره کنم چاره نيست از توام چه چاره کنم به يکي در همه نظاره کنم چکنم تا همه يکي بينم همچو خورشيد آشکاره کنم آنچه زو هيچ ذره پنهان نيست پرده بر ذره ذره پاره کنم ذره‌آي چون هزار عالم هست بر براق فلک سواره کنم تا که هر ذره را چو خورشيدي پيش روي تو پيشکاره کنم صد هزاران هزار عالم را تحفه‌ي چون تو ماه پاره کنم پس به يک يک نفس هزار...
شنبه، 6 فروردين 1390
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
چون ز معشوق محو گشت فريد
چون ز معشوق محو گشت فريد
چون ز معشوق محو گشت فريد

شاعر : عطار

تا کيش مرغ عشق باره کنمچون ز معشوق محو گشت فريد
تا به تو از همه کناره کنمچاره نيست از توام چه چاره کنم
به يکي در همه نظاره کنمچکنم تا همه يکي بينم
همچو خورشيد آشکاره کنمآنچه زو هيچ ذره پنهان نيست
پرده بر ذره ذره پاره کنمذره‌آي چون هزار عالم هست
بر براق فلک سواره کنمتا که هر ذره را چو خورشيدي
پيش روي تو پيشکاره کنمصد هزاران هزار عالم را
تحفه‌ي چون تو ماه پاره کنمپس به يک يک نفس هزار جهان
کوکب کفش از ستاره کنمچون کنم قصد اين سلوک شگرف
ليک پستان ز سنگ خاره کنمشير دوشم هزار دريا بيش
همچو اطفال شيرخواره کنمذره‌هاي دو کون را زان شير
چکنم گور گاهواره کنمچون کمال بلوغ ممکن نيست
هيچ باشد همه چه چاره کنماي عجب چون بسازم اين همه کار
اين روش گر هزار باره کنمعاقبت چون فلک فرو ريزم
گرچه خورشيد پشتواره کنمهمه چون چرخ گرد خود گردم
مگر از خويشتن گذاره کنمنرهم از دو کون يک سر موي


ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط