شور شیدایی

ای بهتر از بهار که هستی گواه توست هر جا که عقل می‌نگرد جلوه‌گاه توست مقصود آسمان و زمین از شب و سکوت تقدیم چشم‌روشنیِ روی ماه توست در شهر کلبه‌های درخشان آسمان
پنجشنبه، 18 فروردين 1390
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
شور شیدایی

شور شیدایی
شور شیدایی


 





 
اشعار انتظار فرج امام زمان(علیه السلام)

تبر گمشده
 

اکرم موسوی
به هیاهوی سکوت می‌گذرد
جمعه
پلک‌ها
مقیم دلتنگی حزن
ندبه‌های بارانی
خیس می‌خورند
و دقایق نارس
جیغ می‌کشند
امتدات دوری‌ات
غرق
دست دسیسه‌هاي
مدرنیته
هر روز گنگ‌تر می‌شود
سیزده و سیزده ترانه
که هنوز در خطوط عطش حضور
نرويیده‌اند
با تبری
با تبری گمشده
تعمید بده
تندیس اسارت را
و پرنده‌های زمین‌گیر را
مهلت پرواز
*******

عشق بِوَرزیم و بگذریم
 

محسن حسن‌زادة لیله کوهی
ای بهتر از بهار که هستی گواه توست
هر جا که عقل می‌نگرد جلوه‌گاه توست
مقصود آسمان و زمین از شب و سکوت
تقدیم چشم‌روشنیِ روی ماه توست
در شهر کلبه‌های درخشان آسمان
چشم هزار پنجره هر شب به راه توست
شب با تمام وسعت عرفانی‌اش هنوز
در امتداد قصة چشم سیاه توست
«یاهو مدد» که عشق بِوَرزیم و بگذریم
از آسمان که مصطبة خانقاه توست
ما تازه آمدیم که ایمان بیاوریم
ایمان بیاوریم به راهی که راه توست
ما را بِبَر به سمت افق‌های دوردست
آنجا که صبح، پرده‌نشین نگاه توست
*******

ای پاسخ گرامی امّن یُجیب‌ها
 

نغمة مُستشار نظامی
ای پاسخ گرامیِ امّن یجیب‌ها
تعجیل کن به خاطر ما ناشکیب‌ها
چشم جهان به چشمة دستان سبز توست
جاری شو از ورای فراز و نشیب‌ها
تکلیف انتقام شهیدان به دوش کیست؟
خون مسیح مانده به روی صلیب‌ها!
برخیز و بزم شب‌زدگان را به هم بزن
ای آشنا به ندبه و اشک غریب‌ها
تعجیل کن به خاطر صدها هزار چشم
ای پاسخ گرامی امّن یجیب‌ها
*******

عبور
 

نوید چینی‌فروش
شبی تو از پس این در عبور خواهی کرد
به ذهن سُربی این شب خطور خواهی کرد
برای ما که در این کوره‌راه‌ها ماندیم
مسیر قافله را غرق نور خواهی کرد
به حجم بستة پرواز خویش خُرسندیم
اشاره‌ای به اُفق‌های دور خواهی کرد
تَبر تَبر تن یخ بستة خدایان را
اسیر ظلمت اعماق گور خواهی کرد
و بار گردنِ گردن‌کشان ظلمت را
به برق تیر عدالت، مرور خواهی کرد
تمام آینه‌ها را نجات خواهی داد
و در تمامی آنها ظهور خواهی کرد
*******

آدینة موعود
 

علی باباجانی
می‌بینی اینجا را که نرگس‌ها فراوان‌اند
انگار با چشمان خود آواز می‌خوانند
در آینه دنبال آن آدینه می‌گردند
این چشم‌های منتظر در باغ، حیران‌اند
گُل‌ها از آن خورشید می‌گویند و می‌گريند
افسوس! هنگام طلوعش را نمی‌دانند
کی می‌رسد آدینة موعود، ابر آذین؟
این تشنگان در انتظار فصل باران‌اند
تا او بیاید و بتابد بر تمام باغ
این چشم‌های منتظر در باغ می‌ران‌اند
منبع:ماهنامه موعود شماره 105




 



نظرات کاربران
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط