شخصيتحقوقى سازمانهاى بينالمللى(3)
گفتار دوم: بررسى اسناد
الف) بررسى منشور ملل متحد
آيا تحقق اين اهداف بدون داشتن شخصيتحقوقى و صاحب حق و تكليف بودن امكان دارد؟ آيا از اين اهداف به طور ضمنى استفاده نمىشود كه مؤسسين آن قصد ايجاد يك شخصيتحقوقى بينالمللى را داشتهاند؟
2- ماده 63 منشور ملل متحد مقرر مىدارد:
«شوراى اقتصادى، اجتماعى مىتواند با هر يك از مؤسسات تخصصى قراردادهايى منعقد كند...»
و ما بعدا خواهيم گفت كه انعقاد قرار دارد و معاهده سازى مستلزم داشتن شخصيتحقوقى است و كميسيون حقوق بينالملل نيز بدان تصريح نموده است.
3- ماده 104 منشور ملل متحد چنين تنظيم شده است:
«سازمان در خاك هر يك از اعضا از اهليتحقوقى (36) كه براى انجام وظايف و رسيدن به مقاصد آن ضرورى است متمتع مىگردد.»
آيا اهليتحقوقى بدون وجود شخصيتحقوقى مفهوم دارد؟ اساسا شخص است كه از اهليتحقوقى برخوردار است.
گفتنى است كه اگر چه هنگام تاسيس سازمان ملل متحد تا حدود زيادى بر سراين نكته اتفاق نظر وجود داشت كه سازمانهاى بينالمللى مىتوانند شخصيتبينالمللى مستقل از دولتهاى عضو داشته باشند اما در مورد اعطاى صريح اهليتبينالمللى كامل به سازمانها ترديد وجود داشت. در اين ماده نيز از بيان صريح شخصيتحقوقى بينالمللى به سازمان امتناع شده است، هر چند دلالتبر آن روشن است. (37) از اين مواد به آسانى استفاده مىشود كه سازمان ملل متحد و حتى نهادهاى تخصصى آن داراى شخصيتحقوقى بينالمللى هستند.
ب) آراى مشورتى ديوان دادگسترى بينالمللى
1- راى سال 1949 ديوان دادگسترى بينالمللى در قضيه خسارت وارده به سازمان ملل متحد: (39)
در پى قتل كنتبر نادت سوئدى ميانجى سازمان ملل متحد در فلسطين اشغالى، به موجب قطعنامه سوم دسامبر1948 مجمع عمومى سازمان ملل متحد تصميم گرفت در مورد زير از ديوان بينالمللى دادگسترى راى مشورتى استعلام نمايد:
«در صورتى كه يكى از ماموران سازمان ملل در ضمن انجام وظيفه خود متحمل خسارتى شود كه ماهيتا موجب مسئوليتيك دولت مىگردد، آيا سازمان ملل حق دارد عليه دولت دو فاكتور يا دو شوره كه منشا و موجب حدوث خسارت شده استبراى جبران خسارت وارده به اقدام قضايى بينالمللى مبادرت نمايد؟»
ديوان در پاسخ اظهار مىدارد:
«اعضاى سازمان ملل متحد متفقا دستگاهى به وجود آوردهاند كه داراى شخصيتبينالمللى مستقل است، و بنابراين مىتواند اقدام به تعقيب حقوقى و ارايه دادخواستبينالمللى براى جبران خسارت وارده بر سازمان يا ماموران خود عليه دولت وارد كننده خسارت بنمايد، اعم از آنكه آن كشور عضو سازمان باشد يا نه; زيرا با توجه به اينكه اساس سئوليتبينالمللى مبتنى بر نقض يك قاعده حقوق بينالملل است ممكن است كشور متبوع مامور سازمان نتواند حدوث خسارات ناشى از نقض يك قاعده بينالمللى را در قبال خود اثبات كند، در چنين صورتى سازمان از اين حق منتفع مىشود.»
بنابراين ديوان براى اعلام اين مطلب كه سازمان حق دارد عليه يك دولت كه با نقض تعهدات بينالمللى خود خساراتى به سازمان يا مامورين او وارد كرده در زمينه بينالمللى مبادرت به دعواى حقوقى نمايد، ابتدا تصديق مىكند كه سازمان داراى يك شخصيتحقوقى بينالمللى است و به اقتضاى آن داراى حقوق و تكاليفى است از جمله حق اقامه يك دعواى بينالمللى.
ديوان تصريح مىكند كه: «شخصيتحقوقى براى دستيابى به اهداف و اصول منشور ملل متحد ضرورى و لاينفك (40) آن است و اختيارات، وظايف و حقوق سازمان تنها در پرتو شخصيتحقوقى آن داراى مفهوم است. (41)
پرفسور باوت در بيان راى ديوان مىگويد:«ديوان بر آن است كه سازمان يك كشور نيست و بنابراين - شخصيتحقوقى، وظايف و حقوق آن مانند يك كشور نيست، مىتوان گفتسازمان يك سوپر استيت (42) است، به هر معنى كه باشد، «به هر حال داراى شخصيتحقوقى است و حقوق و تكاليفى دارد و مىتواند حقوق خود را با اقامه دعوى به دست آورد (43) ».
چنانكه ملاحظه مىشود ديوان به شخصيتحقوقى سازمان تصريح نموده و حق اقامه دعوى را از مظاهر آن دانسته است. جالب اين است كه ديوان تصريح مىكند:«كشورها سازمانى را ايجاد كردهاند كه داراى شخصيتحقوقى عينى و واقعى است، نه تنها شخصيتى كه كشورها به آن اعطاء كرده و آن را به رسميتشناختهاند.» و اين تاييد نظريه واقعى بودن شخصيتحقوقى است.
2- ديوان دادگسترى بينالمللى در راى مشورتى سال 1956 در قضيه آراى محاكم ادارى دفتر بينالمللى كار در پاسخ به اين استعلام كه آيا دادگاه ادارى سازمان بينالمللى كار صلاحيت قبول دادخواست عليه يونسكو را دارد، با اكثريت ده راى مثبت پاسخ مىدهد: «شكى نيست كه اگر شخصى اعم از حقيقى يا حقوقى حق داشته باشد به عنوان خواهان اقامه دعوا كند به طريق اولى امكان دارد به عنوان خوانده نيز تحت تعقيب قرار گيرد.» (44)
در اين راى، ديوان تصريح مىكند كه يونسكو كه سازمانى بينالمللى است هم حق اقامه دعوى را دارد و هم مىتوان عليه او اقامه دعوى نمود و واضح است كه اقامه دعوا و نيز طرف دعوا واقع شدن از تجليات شخصيتحقوقى است.
پی نوشتها:
36-Legal capacity
37-H.lauterpacht:The subjects of the law of nations, The law Quarterly Review, 1947, vol.63,p.447
38- نه تنها الزام آور نبودن آراى مشورتى ديوان توسط حقوقدانان مسلم تلقى شده بلكه خود ديوان نيز در ضمن رايى كه در سال 1950 صادر كرد اظهار نمود:«جواب ديوان به تقاضاى راى مشورتى فقط داراى خصوصيت مشورتى است، بنابراين هيچ قدرت الزامى ندارد.» براى ديدن نظر حقوقدانان رك:
Bowett: op.cit - p.251 and Micle Akherst: Amodern introduction to international. law, p.249
و براى ملاحظه راى ديوان ر.ك: مجموعه آراى سال 1950 ديوان دادگسترى بينالمللى.ص71.
39-Reparation for injuries suffered in service of United Nations
40-Indispens able
41-I.C.J Reports, 1949, p.p. 174 -178; Encyclopedia of public international law : vol. 2:p.p.242-244.
42-Super state
43-D.w. Bowett: op.cit, p.302
44-Encyclopedia of public international law: vol. 2, p. 157.
ادامه دارد...
/ج